تنها زمانی میتوانیم موضوع حجاب و آنچه که اکنون تبدیل به وسیله ای
برای سرکوب زنان شده است را بررسی کنیم که ابتدا بحث پوشش و حجاب را
کاملاً از هم جدا کنیم.
پوشش اساساً یک پدیده و پیدایش اجتماعی است، به این معنا که با تغییر و تحولات اجتماعی، پوشش نیز متحول و متکامل می شود. در تعیین پوشش، فرهنگ، شرایط آب و هوائی و ویژگیهای شغلی و اجتماعی و سنتها همیشه نقش اساسی داشته اند. کلمه پوشش را می توان لباس و یا آنچه بشر با توجه به شرایط و عصری که در آن زندگی می کند، برای پوشیدن برگزیده است، معنا کرد.
اما واژه حجاب در لغت به معنای پرده و حاجب و چيزى است كه ميان دو چيز، حائل و فاصله ایجاد می کند. واژه حجاب که امروز به معناى پوشش زنان استفاده می شود، اصطلاحی کاملاً دور از مفهوم اصلی است و از همان ابتدا آخوندها با هدف متمایز کردن آن از بحث مترقی پوشش که یک اختیار آگاهانه است، آن را به کار بردند و بعد هم به خطا همین کلمه حجاب در میان عوام به جای کلمه پوشش مورد استفاده قرار گرفت.
پوشیدن لباس یکی از دستاوردهای تمدن است و مطرح شدن مسأله پوشش در یک جامعه پیشرفته و به بحث و کنکاش گذاشتن آن، یک حرکت کاملاً مترقی است و هر جامعه ای که می خواهد همگام با تکامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و هنری پیش برود باید پوشش خود را با زمانه و عصر خود منطبق سازد.
در چنین جامعه ای انسانها برای انتخاب پوشش خود هیچ نیازی به دخالت دادن فتوا و احکام و فقه و قوانین جانبی صادر شده از حوزه های دینی ندارند. علاوه براین در هیچ عرفی پوشاندن موی سر جزو لباس محسوب نمی شود. همانطور که در قرآن هم آمده است پوشش تنها زنان را در بر نمی گیرد و یک موضوع اجتماعی و فراگیر است که زن و مرد نمی شناسد.
یک ورزشکار چه زن باشد و چه مرد، باید که لباس منطبق با رشته ورزشی خود را بپوشد. یک هنرمند، پوشش فراخور نقشی که ایفا می کند، یک کارگر کارخانه، یک راننده، یک کشاورز، و همه اقشار جامعه چه زن و چه مرد، درخور کار و حرفه خود پوشش مناسب را انتخاب می کنند. این انتخاب هم هرگز نمی تواند تحمیلی و اجباری باشد.
اما در ایران آخوندزده که تبعیض جنسیتی اولین و اساسی ترین پایه حکومت را تشکیل می دهد، مسأله پوشش، جای خود را به حجاب اجباری، آن هم فقط در مورد زنان داده است.
آخوندها ناتوان از برپائی یک حکومت عادلانه همگون با جوهر اسلام رحمت و رهائی را نداشتند، اثبات ادعای اسلامیت حکومت خود را تنها در حجاب اجباری برای زنان می یابند. به طوریکه مسأله حجاب از بحث احکام و شریعت خارج شده و وجه سیاسی به خود گرفت و به بود و نبود رژیم تبدیل شد. در حالی که اختلاس، اعتیاد، فحشا، بیکاری و بسیاری مشکلات دیگر در جامعه بیداد میکند، سران رژیم ادعا می کنند که دشمنان نظام با ترویج بدحجابی و بی حجابی می خواهند رژیم را سرنگون کنند.
آخوندهای زن ستیز گمان میکنند اگر اتتخاب حجاب آزاد باشد، زنان می توانند به حقوق بیشتری دست پیدا کنند و این رفع محدودیتها منجر به یک تحول اجتماعی خواهد شد. به این ترتیب آنها به بهانه حفظ عصمت و عفت و پاکدامنی زنان با سرازیر کردن اوباشان بسیجی بدترین توهینها و تحقیرها و سرکوبها را در حق زنان روا می دارند تا پایه های حکومتشان را برای چند صباحی برپا نگه دارند. ولی کدام بی عفتی؟
اینکه ازدواج موقت را بدون اینکه حتی حد و حدود قانونی و یا مثل ازدواجهای عادی ثبت قانونی برای آن قائل باشند، قانونی و آزاد اعلام می کند و تبلیغ و ترویج هم می کنند؟!! در منطق و فقه آخوندها این بی عفتی نیست.
اینکه هیچ قانونی که مانع همسر آزاری مردان و تخلیه خشم و غضبشان بر سر زنان شود، در حکومت آخوندها وجود ندارد، این بی عفتی نیست.
اینکه در آزارهای جنسی خیابانی مردها زیر سایه فرهنگ آخوندی به زنان شرافتمند ایرانی به هنگام عبور از کنار آنها درخواست صیغه و ازدواج موقت می دهند، این بی عفتی نیست.
اینکه بر اثر فقر و تنگدستی، زنان متأهل در کارگاههای به ثبت نرسیده و تحت تهدیدات جنسی کارفرمایانی کار می کنند که فقط به دلیل مالکیت یک وسیله تولید ولو یک چر خ بافندگی زنان را چون برده به کار می گیرند و خود را مالک جسم و جان آنها می دانند، این بی عفتی نیست.
اینکه در فقر و فلاکت، زن مجبور به دست فروشی می شود و در معرض دهها خطر و تعرض قرار می گیرد، این بی عفتی نیست.
اما چهار موی زن که بیرون می زند، این بی عفتی و توطئه دشمنان نظام است و مستحق شلاق و شکنجه و زندان است.
ولی واقعیت این است که اولین بی عفت ها و اولین منکرها خود آخوندهای زن ستیز هستندکه اسلام و قرآن را وسیله ای برای توجیه توهین و تحقیر زنان قرار داده اند. اسلامی که در اصول دینش هرگز اجباری نیست چه برسد به پوشش که حتی جزو فروع دین هم اعلام شده نیست.
روح و جوهره اسلام روح اختیار و آگاهی است. روح انتخاب آزادانه، تجربه کردن آزادانه و تحقیق و بررسی کردن آزادانه است. چگونگی لباس پوشیدن و انتخاب پوشش از اسباب عزت و شرف انسان است و تحمیل آن با زور کاری کاملاً غیراخلاقی، غیرمشروع و غیراسلامی است و در هیچ کجای قرآن و سنت پیامبر اسلام هم مجازاتی برای نپوشاندن موی سر وجود ندارد. هیچ سند تاریخی گویای آن نیست که در زمان پیامبر اسلام زنی به خاطر عدم رعایت پوشش مجازات شده باشد.
باید به آخوندهای زن ستیز گفت: تحول و تکامل اجتماعی مسیر خود را یافته و با سرکوب و زندان و شکنجه نمی توان تحولات و تکامل اجتماعی که لازمه حیات و بقای بشریت است را متوقف کرد. زن ایرانی در مسیر تکامل اجتماعی قرار گرفته است و بی وقفه پیش می تازد و هر سد و مانعی را از پیش رو بر می دارد.
جهان امروز شاهد مقاومت و مبارزه زنان آزاده ایران است، زنانی که در طی طریق تکامل اجتماعی هرگز تن به تسلیم و زور و اجبار آخوندها برای انتخاب و اختیار آگاهانه پوشش خود نمی دهند و نخواهند داد و آخوندها دقیقاً با نیروی تغییر همین زنان سرانجام سرنگون خواهند شد.
پوشش اساساً یک پدیده و پیدایش اجتماعی است، به این معنا که با تغییر و تحولات اجتماعی، پوشش نیز متحول و متکامل می شود. در تعیین پوشش، فرهنگ، شرایط آب و هوائی و ویژگیهای شغلی و اجتماعی و سنتها همیشه نقش اساسی داشته اند. کلمه پوشش را می توان لباس و یا آنچه بشر با توجه به شرایط و عصری که در آن زندگی می کند، برای پوشیدن برگزیده است، معنا کرد.
اما واژه حجاب در لغت به معنای پرده و حاجب و چيزى است كه ميان دو چيز، حائل و فاصله ایجاد می کند. واژه حجاب که امروز به معناى پوشش زنان استفاده می شود، اصطلاحی کاملاً دور از مفهوم اصلی است و از همان ابتدا آخوندها با هدف متمایز کردن آن از بحث مترقی پوشش که یک اختیار آگاهانه است، آن را به کار بردند و بعد هم به خطا همین کلمه حجاب در میان عوام به جای کلمه پوشش مورد استفاده قرار گرفت.
پوشیدن لباس یکی از دستاوردهای تمدن است و مطرح شدن مسأله پوشش در یک جامعه پیشرفته و به بحث و کنکاش گذاشتن آن، یک حرکت کاملاً مترقی است و هر جامعه ای که می خواهد همگام با تکامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و هنری پیش برود باید پوشش خود را با زمانه و عصر خود منطبق سازد.
در چنین جامعه ای انسانها برای انتخاب پوشش خود هیچ نیازی به دخالت دادن فتوا و احکام و فقه و قوانین جانبی صادر شده از حوزه های دینی ندارند. علاوه براین در هیچ عرفی پوشاندن موی سر جزو لباس محسوب نمی شود. همانطور که در قرآن هم آمده است پوشش تنها زنان را در بر نمی گیرد و یک موضوع اجتماعی و فراگیر است که زن و مرد نمی شناسد.
یک ورزشکار چه زن باشد و چه مرد، باید که لباس منطبق با رشته ورزشی خود را بپوشد. یک هنرمند، پوشش فراخور نقشی که ایفا می کند، یک کارگر کارخانه، یک راننده، یک کشاورز، و همه اقشار جامعه چه زن و چه مرد، درخور کار و حرفه خود پوشش مناسب را انتخاب می کنند. این انتخاب هم هرگز نمی تواند تحمیلی و اجباری باشد.
اما در ایران آخوندزده که تبعیض جنسیتی اولین و اساسی ترین پایه حکومت را تشکیل می دهد، مسأله پوشش، جای خود را به حجاب اجباری، آن هم فقط در مورد زنان داده است.
آخوندها ناتوان از برپائی یک حکومت عادلانه همگون با جوهر اسلام رحمت و رهائی را نداشتند، اثبات ادعای اسلامیت حکومت خود را تنها در حجاب اجباری برای زنان می یابند. به طوریکه مسأله حجاب از بحث احکام و شریعت خارج شده و وجه سیاسی به خود گرفت و به بود و نبود رژیم تبدیل شد. در حالی که اختلاس، اعتیاد، فحشا، بیکاری و بسیاری مشکلات دیگر در جامعه بیداد میکند، سران رژیم ادعا می کنند که دشمنان نظام با ترویج بدحجابی و بی حجابی می خواهند رژیم را سرنگون کنند.
آخوندهای زن ستیز گمان میکنند اگر اتتخاب حجاب آزاد باشد، زنان می توانند به حقوق بیشتری دست پیدا کنند و این رفع محدودیتها منجر به یک تحول اجتماعی خواهد شد. به این ترتیب آنها به بهانه حفظ عصمت و عفت و پاکدامنی زنان با سرازیر کردن اوباشان بسیجی بدترین توهینها و تحقیرها و سرکوبها را در حق زنان روا می دارند تا پایه های حکومتشان را برای چند صباحی برپا نگه دارند. ولی کدام بی عفتی؟
اینکه ازدواج موقت را بدون اینکه حتی حد و حدود قانونی و یا مثل ازدواجهای عادی ثبت قانونی برای آن قائل باشند، قانونی و آزاد اعلام می کند و تبلیغ و ترویج هم می کنند؟!! در منطق و فقه آخوندها این بی عفتی نیست.
اینکه هیچ قانونی که مانع همسر آزاری مردان و تخلیه خشم و غضبشان بر سر زنان شود، در حکومت آخوندها وجود ندارد، این بی عفتی نیست.
اینکه در آزارهای جنسی خیابانی مردها زیر سایه فرهنگ آخوندی به زنان شرافتمند ایرانی به هنگام عبور از کنار آنها درخواست صیغه و ازدواج موقت می دهند، این بی عفتی نیست.
اینکه بر اثر فقر و تنگدستی، زنان متأهل در کارگاههای به ثبت نرسیده و تحت تهدیدات جنسی کارفرمایانی کار می کنند که فقط به دلیل مالکیت یک وسیله تولید ولو یک چر خ بافندگی زنان را چون برده به کار می گیرند و خود را مالک جسم و جان آنها می دانند، این بی عفتی نیست.
اینکه در فقر و فلاکت، زن مجبور به دست فروشی می شود و در معرض دهها خطر و تعرض قرار می گیرد، این بی عفتی نیست.
اما چهار موی زن که بیرون می زند، این بی عفتی و توطئه دشمنان نظام است و مستحق شلاق و شکنجه و زندان است.
ولی واقعیت این است که اولین بی عفت ها و اولین منکرها خود آخوندهای زن ستیز هستندکه اسلام و قرآن را وسیله ای برای توجیه توهین و تحقیر زنان قرار داده اند. اسلامی که در اصول دینش هرگز اجباری نیست چه برسد به پوشش که حتی جزو فروع دین هم اعلام شده نیست.
روح و جوهره اسلام روح اختیار و آگاهی است. روح انتخاب آزادانه، تجربه کردن آزادانه و تحقیق و بررسی کردن آزادانه است. چگونگی لباس پوشیدن و انتخاب پوشش از اسباب عزت و شرف انسان است و تحمیل آن با زور کاری کاملاً غیراخلاقی، غیرمشروع و غیراسلامی است و در هیچ کجای قرآن و سنت پیامبر اسلام هم مجازاتی برای نپوشاندن موی سر وجود ندارد. هیچ سند تاریخی گویای آن نیست که در زمان پیامبر اسلام زنی به خاطر عدم رعایت پوشش مجازات شده باشد.
باید به آخوندهای زن ستیز گفت: تحول و تکامل اجتماعی مسیر خود را یافته و با سرکوب و زندان و شکنجه نمی توان تحولات و تکامل اجتماعی که لازمه حیات و بقای بشریت است را متوقف کرد. زن ایرانی در مسیر تکامل اجتماعی قرار گرفته است و بی وقفه پیش می تازد و هر سد و مانعی را از پیش رو بر می دارد.
جهان امروز شاهد مقاومت و مبارزه زنان آزاده ایران است، زنانی که در طی طریق تکامل اجتماعی هرگز تن به تسلیم و زور و اجبار آخوندها برای انتخاب و اختیار آگاهانه پوشش خود نمی دهند و نخواهند داد و آخوندها دقیقاً با نیروی تغییر همین زنان سرانجام سرنگون خواهند شد.