۱۴۰۰ فروردین ۱۱, چهارشنبه
۱۴۰۰ فروردین ۱۰, سهشنبه
۱۴۰۰ فروردین ۸, یکشنبه
سرتیپ پاسدار علی ملک شاهکویی #گرگان #گلستان
فرمانده سپاه نینوا استان گلستان
این پاسدار تروریست جنایتکار در واکنش به اعتراضات مردم گنبدکاووس به آزار جنسی توسط مزدور بسیجی نسبت به دو کودک در این شهرستان با وقاحت و دریدگی تمام مردم معترض را که در واقع اصل نظام را نشانه گرفته اند تهدید کرد که سپاه ضد مردمی در پاسداری از امنیت نظام درنگ نمیکند.
این پاسدار جنایتکار همچنین از مزدورانی است که سابقه فعالیت در سپاه تروریستی قدس دارد و درفعالیت های تروریستی سپاه در سوریه نیز شرکت داشته است.
هرگونه اطلاعات و مشخصات ازاین مزدور را در اختیار راسویاب قرار دهید.
هشدار به تمامی مزدوران و سرکوبگران در نظام جمهوری اسلامی، براندازی این نظام در تمامیت آن، نزدیک است. صفوف خود را از این جانیان جدا کرده و به مردم بپیوندید.
سرگرد یوسف قنبری غربتی #گهگیلویه_بویراحمد #یاسوج
این مزدور فاسد مخبر و جاسوس نهادهای بازرسی و حفاظتی است.
این مزدور یکی از سرکوب گران مردم و جوانان یاسوج در اعتراضات آبان ۹۸در یاسوج است. (عکس شماره ۱)
آدرس محل کار : یاسوج ، روستای سروک
شماره های ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ نیز از مزدوران و جنایتکارانی هستند که در اعتراضات آبان ۹۸ در یاسوج مردم را با وحشیگری دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار میدادند.
هرگونه اطلاعات و مشخصات از این مزدوران را در اختیار راسویاب قرار دهید.
هشدار به تمامی مزدوران و سرکوبگران در نظام جمهوری اسلامی، براندازی این نظام در تمامیت آن، نزدیک است. صفوف خود را از این جانیان جدا کرده و به مردم بپیوندید.
سرتیپ پاسدار محمد حسین رجبی ارومیه -آذربایجان_غربی
مزدور محمود سیوندی پور از کرمان
این مزدور از عناصر سپاه کرمان است که در اعتراضات مردم و جوانان در آبان ۹۸ در ضرب و شتم و دستگیری مردم نقش فعال داشت
آدرس منزل : کرمان شهرک مطهری
تلفن همراه : ۰۹۳۳۸۶۳۱۲۲۹
هرگونه اطلاعات و مشخصات از این
مزدوران را در اختیار راسویاب قرار دهید.
گزارش خبرنگار سیمای آزادی از گرانی در مشهد+فیلم با سلام و درود بر شبکه سیمای آزادی. من از مشهد امروز ۷فروردین ۱۴۰۰ که بعد از مدتی برای خرید رفتم بیرون و این ۳قلم گوشت و نوشابه و یک کمی هم پیاز، این فاکتورشه ۱۸۵هزار تومن این ۳قلم. . ۲ تا مرغ که رفتم همه جا صف ایستاده بودند خجالت کشیدم صف نایستادم گفتم ولش کنم. رفتم ۲ تا مرغ گرفتم شد ۱۳۰و خردهای یعنی این پنج قلم که امروز من خریدم. شده ۳۰۰و خردهای یعنی یک کارگر باید پول ۳ یا ۴ روزش را هیچ جا خرج نکنه و فقط این چند قلم جنس رو بخره. بعد خامنهای دجال میاد توی تلویزیون میگه که اقتصاد کشور ما یکی از برترین اقتصادهای دنیا هستش من از اینجا به این بیشرف دجال میگویم که خدا لعنتت کنه حداقل خجالت بگ بکش با این همه دروغی که به مردم تحویل میدی. اینم از وضعیت مملکت ما. اینو میفرستم برای شبکه سیمای آزادی
۱۴۰۰ فروردین ۷, شنبه
یاسوج - گزارش مصور از زندگی مادری با دخترش در فقر - برگرفته از اینترنت
«اینجا استان کهکیلویه و بویراحمد، شهر یاسوج هستش،
منطقهای که فاطمه با مادرش زری خانم زندگی میکنند. در نداشتهها زندگی میکنند و بر آرزوهای بر باد رفته. فاطمه و برادرش آرزوی مدرسه رفتن دارن. زری خانم آرزو داره که یکبار هم با آب گرم دستانش و لباسش را بشوید. یکبار غذای گرم بخوره. از همه شما هموطنان عزیزم خواهش می کنم که اگر تصویر را میبینید اگر میتونید کمک کنید...».
۱۴۰۰ فروردین ۵, پنجشنبه
۱۴۰۰ فروردین ۴, چهارشنبه
۱۴۰۰ فروردین ۳, سهشنبه
۱۴۰۰ فروردین ۲, دوشنبه
پیام برادر مریم اکبری منفرد به خواهر قهرمانش
۱۴۰۰ فروردین ۱, یکشنبه
هموطنی از میاندوآب کلیپی
یک خانم روز جمعه ۲۹اسفند (یکروز قبل از عید) در جوبهای شهر میاندو آبدر حال جستجوی ضایعات برای تأمین یک لقمه نان است
۱۳۹۹ اسفند ۳۰, شنبه
۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه
آری بی گاهان نوروز، چنین آغاز خواهد شد
سالی
نوروز
بی چلچله بی بنفشه می آید،
جنبش ِ سرد ِ برگ ِ نارنج بر آب
بی گردش ِ مُرغانه ی رنگین بر آینه
سالی
نوروز
بی گندم ِ سبز و سفره می آید،
بی پیغام ِ خموش ِ ماهی از تُنگ ِ
بلور
بی رقص ِ عفیف ِ شعله در مردنگی.
سالی
نوروز
همراه به درکوبی مردانی
سنگینی بار ِ سال هاشان بر دوش:
تا لاله ی سوخته به یاد آرد باز
نام ِ ممنوع اش را
وتاقچه گناه
دیگربار
با احساس ِ کتاب های ممنوع
تقدیس شود.
در معبر ِ قتل ِ عام
شمع های خاطره افروخته خواهد شد.
دروازه های بسته
به ناگاه
فراز خواهدشد
دستان اشتیاق از دریچه ها دراز
خواهد شد
لبان فراموشی به خنده باز خواهدشد
وبهار
درمعبری از غریو
تاشهر
خسته
پیش باز خواهدشد
سالی
آری
بی گاهان
نوروز
چنین آغاز خواهدشد
عیدتان مبارک! نوروز خجسته، فرخنده و پیروز باد!
عیدتان مبارک! نوروز خجسته، فرخنده
و پیروز باد!
عید نوروز مبارک
یامقلبالقلوب والابصار،
یا مدبراللیل والنهار
یا محولالحول والاحوال،
حول حالنا الی احسنالحال
ای تغییردهنده دلها و بینشها، که
دلهای مردم ما را بهامید، و دیدگانشان را بهآزادی روشن میسازی،
ای تدبیرکننده شب و روز که تیرگی
ستم و اجبار را مغلوب میکنی،
ای که روزگار ملتها را دگرگون میسازی
و مستبدان را بهزیر میکشی،
بهمردم ما نیکوترین زندگانی را عطا
کن و خورشید فتح و آزادی را در ایران بتابان.
بهاران خجستهباد
هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید
پرستو بهبازگشت زد نغمه امید
بهجوش آمده است خون درون رگ گیاه
بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه
بهخویشان، بهدوستان بهیاران آشنا
بهمردان تیزخشم که پیکار میکنند
بهآنان که با قلم، تباهی دهررا
بهچشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
و این بند فقر و جهل بهسرتاسر جهان
بههرصورتی که هست نگون و گسسته باد
آیینها و مراسم عیدنوروز در ایران
عید نوروز از اعیاد قدیمی و از سنن
دیرین ایرانیان بهشمار میرود که دارای تاریخ چند هزار ساله میباشد. عید نوروز عید
تولد و نوشدگی و خیزش طبیعت و عید جنبش و فعالیت و رشد و شکوفایی و آزاد شدن انرژیها
است. عید نوروز از زمانیکه نیاکان ایرانیان پا بهسرزمین ایران نهادند وجود داشته
و حتی خیلی پیش از آن، ایرانیان آغاز بهار را با خوشحالی فراوان جشن گرفته و هرآنچه
را که بهزمستان مربوط میشد از بین میبردند.
در زمانهای قدیم جشن عید نوروز در
پنجروز اول سال جدید برگزار میشد. گروههای کوچکی از نوازندگان و خوانندگان، قبل
از فرا رسیدن سال جدید در شهرها و روستاها میگشتند و اشعار ویژه عید نوروز را بر
در خانهها میخواندند و هدایایی میگرفتند. آنان پیکهای فرا رسیدن نوروز و بهاران
بودند.
سبزه و هفتسین
از جمله آیینهای عید نوروز ایرانیان
از قدیم این بوده که قبل از فرا رسیدن نوروز، شروع بهکاشتن سبزی در خانههایشان میکنند
و در روز سیزدهم سال جدید آن را بهآب جاری میاندازند. ایرانیان همچنین در ایام
نوروز سفرهیی را که بهآن «هفتسین» میگویند پهن میکنند.
این سنت از زمانهای بسیار دور رایج
بوده و از آیینهای خاطرهانگیز و شایان توجه میباشد. در این سفره (هفتسین) هفت چیز
میگذارند که حرف اول اسم همه آنها در زبان فارسی با سین شروع میشود که عبارتند
از: سیب، سنجد، سماق، سکه، سیر، سمنو، سرکه. جلوی سفره یک آینه گذاشته میشود که
بر دوطرف آن چند شمعدان حاوی شمعهایی روشن بهتعداد فرزندان خانواده اعم از دختر و
پسر میگذارند. همچنین در این سفره، قرآن و نان و کاسه آبی با یک شاخه نبات و یک
شیشه گلاب بهعلاوه ماهی زنده و انواع شیرینی، میوه و آجیل قرار میدهند.
در ساعت تحویل سال همه افراد خانواده
دور سفره جمع میشوند و با آغاز سال نو دید و بازدید بین اقوام و دوستان انجام میشود.
کلمه «نوروز» در زبان فارسی بهمعنی روز نو و نشانه آغاز فصل جدید یعنی فصل روشنی، شکوفایی، شادابی و سرزندگی و فعالیت (بها) از یکسو و رهایی از فصل خمودگی و انجماد و بیتحرکی و سکون (زمستان) از سوی دیگر میباشد.
پیام مادرشهید قیام آبان مهرداد معینفر در آستانه سال نو
- من مادر زندهیاد مهرداد معینفر، جانباخته راه آزادی، نوروز را به همه هموطنانم شادباش میگویم و از مردم و هموطنان میخواهم که تماشاگر بیعدالتی و ظلم نباشند. همانطور که مهرداد هم تماشاگر ظلم و بیعدالتی نشد.
برای همه مردم سرزمینم صلح آرامش دوستی آرزو میکنم.
توئیت خانم مریم رجوی:
«در آخرین پنجشنبه ۱۳۹۹، به سنت هر سال به زیارت مزار شهیدان میشتابیم. یاد شهیدان قیام سراسری مردم ايران را با حضور بر مزارهایشان گرامی بداریم و با آنها عهد ببندیم كه راهشان را تا رسیدن به آزادی ادامه دهیم. یاد شهیدان در بهاران قیام و شورش پاینده باد».
کانال راسویاب نوروز ۱۴۰۰،عید باستانی ایران و ایرانیان را به همه هموطنان بویژه جوانان براندازی که در تمامی فراز و فرودها، ما و مردم ما را یاری کردند،تبریک گفته و سالی همراه با موفقیت و سلامت آرزو می کند. برای هموطنانی آرزوی سلامتی می کنیم که«مقام انسانیت»از آنان ربوده شد و در منابع زباله،در کارتن خوابی،در گور خوابی،در خودکشی،در بیکاری،در گرسنگی،در دزدی،در فحشا،در اعتیاد،در فساد،در فقر،در کبد فروشی،در کلیه فروشی،در چشم فروشی،در قلب فروشی،در نوزاد فروشی،در کودکان کار،و هزاران درد و بلای جانکاه وخانمانسوز،در جستجوی کرامت انسانی به یغما رفته خود هستند. هر کوی گذر کردم، هر سوی نظر کردم خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه به نوروز سلام می کنیم و پیشاپیش براندازی این نظام در سال ۱۴۰۰ را به مردم ستمدیده ایران صمیمانه تبریک عرض می کنیم.
۱۳۹۹ اسفند ۲۸, پنجشنبه
۱۳۹۹ اسفند ۱۸, دوشنبه
۱۳۹۹ اسفند ۱۶, شنبه
۱۳۹۹ اسفند ۱۵, جمعه
۱۳۹۹ اسفند ۱۴, پنجشنبه
ھمە مناطق ایران در حمایت از بلوچستان بە پا خواستەاند رصد بلوچستان/ یک شهروند در کرج نسبت به تیراندازی و قتل عام سوختبرها و شهروندان معترض در بلوچستان توسط سپاه اعتراض کرد. در ویدئوی منتشر شده در شبکه های اجتماعی، مامور نیروی انتظامی با شلیک تیر هوایی این شهروند را که بر روی صندوق صدقات ایستاده، تهدید میکند. اعتراضات در بلوچستان ثابت کرد، وقتی که همه ملت پشت هم باشند هیچ قدرتی جلودار آنها نخواهد بود و توان ایستادگی ندارد. لازم به ذکر است، سیستان یک منطقه از پنج منطقه عمده بلوچستان است که در شمال استان واقع شده است.
بازداشت شهروند معترض به کشتار سوخت بران در کرج توسط نیروهای امنیتی
خامنهای و ۳۸تن دیگر از سردمداران رژیم توسط دادگاه بینالمللی مردمی آبان به جنایت علیه بشریت و نقض شدید حقوق بشر متهم شدند
به گزارش سازمان حقوق بشری عدالت
برای ایران، دادستانی ”دادگاه بینالمللی مردمی آبان ”، خامنهای و ۳۸ تن دیگر از سردمداران
رژیم آخوندی را به جنایت علیه بشریت و نقض شدید حقوق بشر به خاطر مشارکت مستقیم در
کشتار قیام آبان ۱۳۹۸ متهم کرد.
دادستانی ”دادگاه بینالملل مردمی
آبان ” در نامهای به سفیر رژیم آخوندی در لاهه ضمن احضار این افراد خواست تا این
اتهامات را به خامنهای و روحانی، شمخانی، ابراهیم رئیسی، رحمانی فضلی و محمود علوی
و … اطلاع دهد و اگر مدرکی در دفاع از خود دارند به این دادستانی ارائه کنند. دادستانی مزبور افزود این، نخستین احضار متهمان
این دادگاه است و پیشبینی کرد در ماههای آینده و با تکمیل شهادتهای رسیده،
مقامات دیگری به این فهرست ۳۹ نفره اضافه شوند.
به گزارش عدالت برای ایران آغاز
جلسات این دادگاه به دلیل محدودیتهای ناشی از کرونا تا تیرماه ۱۴۰۰ به تعویق افتاده است.
به گزارش دادستانی این دادگاه «تاکنون صدها سند و شهادت مبنی بر ارتکاب جنایات علیه بشریت، کشتار فرا قضایی و اعدام، شکنجه، تجاوز و آزار جنسی زندانیان، آزار و اذیت خانوادههای جانباختگان و… به دست این دادگاه رسیده که نشان میدهد که یک سیاست دولتی نظاممند و گسترده در سرکوب معترضان وجود داشته است».
۱۳۹۹ اسفند ۱۳, چهارشنبه
حرام لقمهگی پسامدرن- به قلم محمد اقبال ۱۳ اسفند ۹۹
حرام لقمه گی پسامدرن- به قلم محمد
اقبال
این مقاله در تاریخ ۷ اردیبهشت ۹۸ در سایت ایران افشاگر
منتشر شده بود، که بازنشر میشود.
بهدنبال توطئه تروریستی علیه
مقاومت ایران در ۹ تیرماه ۱۳۹۷ (۳۰ ژوئن ۲۰۱۸) و دستگیری اسدالله اسدی
دیپلومات رژیم در آلمان، ابوالقاسم دلفی سفیر رژیم در فرانسه به نحو مشکوکی در
همان تیرماه پاریس را ترک کرده و به تهران رفت.
در آن زمان هیچ گزارشی از این موضوع
در رسانهها درج نشد. رژیم سکوت اختیار کرد. واضح است که سفیر مربوطه با توطئه
انفجار ویلپنت مربوط بوده است. چندین ماه بعد در ۲۵ فروردین ۱۳۹۸ روزنامه حکومتی دنیای
اقتصاد نوشت که «… ابوالقاسم دلفی سال گذشته به فاصله کمی پس از انتصاب بهعنوان
سفیر جدید ایران در فرانسه از این سمت برکنار شد»
چند روز بعد در ۳۱ فروردین ۱۳۹۸
(۲۰ آوریل ۲۰۱۹)
خبرگزاری
فارس سپاه پاسداران ضمن اعلام این که بهرام قاسمی سفیر جدید رژیم در فرانسه به پاریس
رفت، اصل مطلب را بیشتر آشکار کرد و نوشت «ابوالقاسم دلفی سفیر پیشین ایران تیرماه
۱۳۹۷ و
همزمان که در محل مأموریت بود، درخواست بازنشستگی زودتر از موعد را داد و به تهران
بازگشت»!!!
علاوه بر داستان بیان نشده سفیر، در
۲۶
اکتبر ۲۰۱۸ اعلام شد که فرانسه یک دیپلمات دیگر رژیم را هم اخراج کرده
است و مجاهدین متعاقبا اسم و مشخصات او را فاش کردند (حسین شهرابی فراهانی از صاحب
منصبان وزارت اطلاعات).
اما غیبت تعجب بر انگیز سفیر
آخوندها در پاریس، به صورت ” تصادفی”! همزمان شد با سکوت ”حرام لقمه“ عاطفه اقبال
(ماماچه پلیدک، حیوان لیبرتی) آن هم دقیقا در فاصله ژوئن ۲۰۱۸ یعنی فرار سفیر رژیم به تهران، و
آوریل ۲۰۱۹ (ورود سفیر جدید رژیم به فرانسه)، سکوتی که او میخواست وانمود
کند که بخاطر بیماری مادر و تالمات ناشی از فوت او بوده است.
در جریان فوت مادرم، ماماچه پلیدک
با واسطه تراشی تلاش کرد روغنی را که بخاطر فراری شدن سفیر رژیم به زمین ریخته
بود، خرج من کند و وانمود نماید که دیگر به وزارت بدنام خدمتگزاری نخواهد کرد. من
هر چند که میدانستم کسی که پا روی خون شهدا و از جمله برادر شهید خودش گذاشته و
آگاهانه به مزدوری وزارت در آمده است، اصلاح پذیر نیست، اما بشرحی که در یک پست فیس
بوک نوشته ام، گفتم صبر میکنیم و می بینیم.
اما افسوس که پیش بینی من درست بود
و ماماچه سالها قبل خود را به وزارت بدنام فروخته بود و طبق دستور عمل می کرد. با
تبادل سفرا بار دیگر این کفچه مار به صحنه آورده شد و دوباره و بی مقدمه بعد از
چند ماه از ابتدای آوریل دوباره حملاتش به مقاومت و مجاهدین را شروع کرد.
او در اول همین آوریل ۲۰۱۸ در مطلبی تحت عنوان
«برای ابتدایی ترین حقوق انسانی»! مجددا بی قافیه و بی دنده و ترمز به بهانه اینکه
بریده ای در آلبانی اعتصاب کرده، به پاچه گیری از مجاهدین و مقاومت ایران پرداخت
که چرا ساکنان لیبرتی را یک راست به فرانسه و انگلیس و اروپای غربی نیاورده اند!!
خزعبلاتی که هیچ انسان سالم و بی عیب و علت به آن نمی آویزد. ماماچه به همین
بهانه، و البته به فرموده، همزمان با لیست گذاری سپاه پاسداران از ”فروپاشی بزرگ“
که در انتظار سازمان مجاهدین است خبر داد و معلوم بود که این طالع بینی را مشترکا
با برادران سپاه و اطلاعات مرتکب شده است!
بگذریم که هر گاه لازم باشد سازمان
مجاهدین و کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورا، کمک های مالی را که در آلبانی و غیر
آلبانی به این افراد کرده اند، برای اطلاع افکار عمومی خواهند گفت و مثل همیشه
لابد اسناد آن راهم به تمام و کمال در اختیار دارند. بنابراین من وارد این بحث نمی
شوم. فقط طبق تجربه ای که در اشرف و در تیف جلو چشم همه ما بود می گویم که دست آخر
در یکی از نشست های عمومی فهمیدیم سازمان بیش از ۵۰۰ هزار دلار به بریدگانی
که ژنرال استون آنها را بعد از ۵ سال به هنگام بستن تیف سر خیابان
گذاشت کمک کرده است.
در آلبانی هم تا آنجا که من میدانم
ماهیانه ای که مجاهدین به این افراد میدهند از سرانه هزینه خود مجاهدین کمتر نیست
بلکه بیشتر است. البته تا وقتی که پای رژیم و سفارت و عوامل و مزدوران آن در میان
نباشد. خلاصه اینکه بدون شک مجاهدین در سالهای پس از جنگ و اشغال عراق و همچنین در
آلبانی از هیچ چیز فروگذار نکرده اند و فکر میکنم هر گاه بخواهند میتوانند اسناد میلیونها
دلار کمک به این قبیل افراد را منتشر کنند.
برخی مواردی که من دیده ام و رسیدهایی
که در سایت ایران افشاگر از مدعیان مزدور منتشر شده است گواه این سخن است.
برای ثبت در سینه تاریخ میگویم که
در این سالها به چشم دیدم چه در اشرف و چه در لیبرتی و چه در آلبانی مجاهدین با
زدن از نیازهای اولیه خودشان، از کمک به این افراد برای اینکه بتوانند زندگی مطلوب
خود را بکنند، و طعمه دشمن نشوند، هیچ دریغی نکردند. کاش زمانی مجاهدین گزارشی از
این موضوع را به خلق قهرمان بدهند. این تجربه منحصر به فردی در تاریخ جنبشهای
مقاومت است. سازمانی غرقه در خون، زیر تیغ دشمنی جرار با همدستانی رنگ و وارنگ، در
محاصره سیاسی و اقتصادی، با اینحال با این سعه صدر برخورد میکند.
در مهر ۱۳۹۶ مجاهدینی که فقط با ۲۰ کیلو بار از لیبرتی به
آلبانی آمده بودند و هیچ جا و مکانی متعلق به خودشان نداشتند با ابلاغیه های کمیساریا
که به در و دیوار می چسباند مجبور شدند حدود ۵۰۰ آپارتمان محل استقرار
موقتشان را تخلیه کنند و آپارتمان ها را به کمیساریا برگردانند. این استقرار موقت
بخشی از توافق آمریکا با مجاهدین در لیبرتی بود تا زمانی که بتوانند محلی از آن
خودشان داشته باشند یا بتوانند جایی را مانند دانشگاه «ویترینا» اجاره کنند. طبق
توافق انجام شده در لیبرتی آمریکا اجاره آپارتمانها را از حساب اموال مجاهدین در
اشرف و لیبرتی به سازمان ملل می داد و کمیساریا فقط دریافت کننده بود. اما مجاهدین
به ناگاه در آغاز فصل سرما مجبور به تخلیه آپارتمانها شدند، با اینحال، حتی در این
شرایط هم، در منتهای فشار مالی، کمک هایشان را به سایرین قطع نکردند بلکه با قرض
کردن و کم کردن از هزینه های روزانه، سختی ها را تحمل کردند.
اما ماماچه پلیدک حرام لقمه در
چارچوب «ابتدایی ترین حقوق انسانی» که اطلاعات آخوندی از مجاهدین طلبکاری میکند
کماکان در آرزوی «ریزش بیشتر» و «فروپاشی بزرگ» مجاهدین بسر میبرد که پاسداران و
وزارت بدنام چهل سال است رؤیای پنبه دانه آن را در سر می پرورانند.
افسران آمریکایی که مسئولیت حفاظت
از اشرف را به عهده داشتند، همچنانکه طاهر بومدرا نماینده حقوق بشر سازمان ملل در
عراق که در سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ مسئولیت اشرف را بعهده داشت، بارها
از طرحهای رژیم برای فروپاشی مجاهدین پرده برداشته اند.
مضمون جلسات چند ساعته مارتین کوبلر
با فالح فیاض مشاور مالکی و سفیر رژیم در بغداد نیز چیزی جز طراحی رذیلانه برای
فروپاشی مجاهدین نبود. در آن روزهایی که هنوز اولین اکیپ از اشرف به لیبرتی نرفته
بود، خبرگزاری سپاه پاسداران به نقل از کوبلر نوشت که وقتی مجاهدین به لیبرتی
بروند، ۱۶۲۰ تن از آنها به ایران بازخواهند گشت!!: گهی لف لف خورد گه
دانه دانه!!
از عجایب روزگار اینکه وزارت
اطلاعات در همان روزگار برای کارشکنی، اسامی مسافران لیبرتی به آلبانی را پیاپی به
ماماچه میرساند و او هم مرتبا منتشر و علنی می کرد که کاری بسیار کثیف و مُجرمانه
بود (اطلاعیه های کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت ایران در این باره
را به تاریخ ۳۱ اردیبهشت و ۱۳ دی ۱۳۹۲ را ببینید).
از طرف دیگر همزمان با حیوان لیبرتی،
آن پلیدکچه یعنی عفت اقبال هم که مدتی بنا به مصلحت سکوت کرده بود به فرموده لگد
اندازی را شروع کرد و مطالبی را به بانو مرضیه و پهلوان فیلابی و … نسبت داد که نمی
توانستم سکوت کنم و طی یادداشتی در صفحه فیس بوکم پاسخ هرزه دری هایش را دادم و
نوشتم یک علت این دریدگی ها… «وارد شدن سپاه پاسداران جهل و جنایت در لیست سازمان
های تروریستی است چرا که تا دلتان بخواهد فک و فامیل پاسدار و طرف قرارداد سپاه و
وزیر سابق و به قول دوستی ” نعلین لیس“ دارد که در صورت لزوم با عکس و تفاصیل
منتشر خواهم کرد…».
در آنجا نوشته بودم «آری این است
عاقبت حرام لقمه گی. این پلیدکچه هم رؤیای ”به خاک و خون کشیدن و بریدن زبانهایمان
و درآوردن چشمهایمان“ را در سر دارد که البته به گور خواهد برد».
متعاقبا ماماچه پلیدک که از این یادداشت
افسار پاره کرده بود به تبعیت از رؤسایش در وزارت بدنام، تهدید کرد که مرا نیز
همراه سایرین از «صحنه جارو خواهد کرد»!! و نوشت: «مجاهدین …از زبان یکی از اعضای
شورایشان، مادر و پدر مرا متهم کرده اند که لقمه حرام به فرزندانشان داده اند!».
البته توضیحات این مقوله را جداگانه
در صفحه فیس بوکم داده ام، حیوان لیبرتی خوب میداند که مقصود از حرام لقمه کسی است
که به آنکس که روزی او را تأمین کرده و لقمه در دهانش گذاشته خیانت میکند و دست او
را گاز میگیرد. به همین معنا این دو موجود خبیث به غایت حرام لقمه هستند منجمله به
خاطر اینکه به پدر و مادر و برادر شهیدم عارف خیانت کرده اند.
همانطور که در پاسخ به پلیدکچه
نوشته بودم، من در سال ۱۳۶۲ عفت اقبال و شوهر و دو دخترشان (خواهر زاده هایم) را
که آن زمان کودکی بیش نبودند را از زیر تیغ خمینی بیرون کشیدم، و در وزارت خارجه
با تأکید بر این که هوادار مجاهدین هستند، برایشان ویزا گرفتم، و آنها را به پاریس
آوردم. در حالی که آپارتمان کوچک و محقرمان در حومه پاریس دو اطاق بیشتر نداشت من
مدتها او و کل خانواده را نزد خودمان جا دادم و همه مسائل پناهندگی و اقامت آنها
را حل کردم و برایشان خانه اجاره کردم و ….
عاطفه اقبال (لاحقًا حیوان لیبرتی –
ماماچه پلیدک) را نیز قبلا در سال ۱۳۶۱ با سفر به استانبول و سپس به کوههای
ترکیه در مرز ایران، از تهران به مرز آوردم و از زیر تیغ خمینی بیرون کشیدم و در
استانبول گذاشته و به پاریس بازگشتم. وقتی هم تشکیلات سازمان در استانبول از فتنه
ها و اذیت و آزار او به امان آمده بود، من را دوباره به استانبول فرستادند تا او
را با ترتیباتی که سازمان ابلاغ کرده بود همراه خودم به پاریس بیاورم. او را نیز
جا دادم و تا آخرین مراحل پناهندگی و اقامت او را هم حل کردم.
علاوه بر وقت و امکانات من که طبعا
متعلق به سازمان بود، سازمان از سال ۱۹۸۴ تا سال ۲۰۱۰، در مجموع معادل بیش از
۵۰۰
هزار دلار (به فرانک و یورو) به این خانواده پرداخته که رسیدهای آن باید موجود
باشد و حالا برغم همه این ها رو در روی مجاهدین و مقاومت و از جمله این جانب به
عنوان یک عضو کوچک این مقاومت ایستاده اند، به این میگویند حرام لقمگی پسا مدرن.
به یاد می آورم که عاطفه اقبال وقتی
میخواست تغییر دنده بدهد برای توجیه دریافتی هایش از وزارت بدنام در نامه ای به دبیرارشد
شورا که خودش خواسته بود برای من هم ارسال شود، با کمال وقاحت نوشته بود پولی که
سازمان به آنها میداد “چندر غازی» بیش نبوده است (۲۱ اوت ۲۰۱۰).
کاش ماماچه یک بار هم بگوید و بنویسد
که آیا هنوز هم با همان پاسپورت پناهندگی زندگی میکند، یا با ابراز انزجار از
«منافقین» (با برگردان مقتضی) تابعیتهای دیگر گرفته است؟ و علاوه بر وزارت بدنام
در خدمت سرویس های دیگر هم هست؟
«حیوان لیبرتی» می نویسد «هیچ یک از اعضای خانواده ما
از رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی حمایت نمیکنند»… به قول مولانا:
آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست در زانوی تو
یا به قول آن الجزایری، پلیدک بهتر
است بگذارد ما که او را می شناسیم، از این دنیا برویم و آنگاه ادعای شرافت بکند.
او در ادامه مطلب این بار اتفاقا به
درستی نوشته است که “هیچ یک از افراد خانواده ما دیگر از سازمان مجاهدین حمایت نمی
کنند». خدا را صد هزار مرتبه شکر که ما از اعضای خانواده ماماچه پلیدک حرام لقمه و
وزارت بدنام نیستیم و کماکان از مجاهدین حمایت می کنیم و افتخار عضویت در شورای ملی
مقاومت را داریم و خواهیم داشت.
اگر مرحوم نوبل یک جایزه نوبل برای
دروغپردازی یا حرام لقمه گی پسا مدرن تعیین کرده بود قطعا مزدوران وزارت اطلاعات
از جمله ماماچه پلیدک – حیوان لیبرتی – برنده آن می شدند.
بعد از اینکه این جانور عکس مجعول
خودش را با یک رزمنده کرد در کوههای ترکیه منتشر کرد و در حالی که آن عکس مربوط می
شد به یکی از فرماندهان یک گروه کردی و به خوبی افشا شد که عکس ربطی به سی و چند
سال پیش ندارد و مربوط به همین سال گذشته است!، اکنون مدعی شده که کتاب “حکومت
اسلامی” خمینی جزو تدریسات[!!!] درونی مجاهدین از ابتدای تاسیس بوده است! حتما در
قدم بعد هم مدعی می شود که خودش از ابتدای تاسیس در سازمان حضور داشته است. بسیاری
از اعضای اولیه مجاهدین حی و حاضرند و مواضع و تحلیل مجاهدین از بدو تأسیس تا
دوران زندانشان و تا همین امروز واضح و شفاف در دسترس است ولی حرام لقمه گی پسا
مدرن ماماچه پلیدک و مسئولان توده ای او در وزارت به حدی است که حتی روز روشن و
آفتاب تابان را انکار می کند. وقتی منبع و مصدر موثق، سریال های تلویزیونی و کتب
متشر شده وزارت بدنام باشد همین می شود دیگر…
وی انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را
«انحراف ایدئولوژیک» می خواند. این همان کسی است که قبل از دگردیسی به ماماچه پلیدک
و «حیوان لیبرتی» در سال ۱۳۶۴ در مطلبی که در نشریه مجاهد در آن
زمان چاپ شد، در مورد انقلاب درونی مجاهدین نوشته بود:
«… مسعود نمی دانی آنشب بر دلها چه
گذشت. آری، تمامی تهمت ها ولجن پراکنی های دژخیمان درهر مقطع فقط تو را تطهیر کرد
و بالا برد ودرذهنم تصویر تو شفاف تر و پاک تر می شد. بگذار بار دیگر با شما بیعت
کنم بدرستی که زمین از حجت خدا خالی نخواهد ماند و شما صالح ترین افراد روی زمین
وحجت های خدایید…
سلام بر تو،سلام بر مریم، حجت ها وآیات
راهنمای خدا
آتشی در وجودم بود، نمی گنجیدم، میخواستم
پوستم راب شکافم، همه جا برایم تنگ می نمود. روحم آرام نمی گرفت. گفتم برایت بنویسم
شاید سوزش درونی ام التیام یابد. نمیدانستم چه می خواهم بنویسم ولی ازاعماق وجودم
می آمد، برقلمم جاری می شد و بر روی کاغذ نقش می بست، سلام برتو ای مسعود.
نمیدانم چگونه حالم رابیان کنم، آتشی
بودی که با مریم بر خاکسترم گذرگردی، درآن دمیدی. آتشی شدم بر خاکسترم گذر کردم،
درشما نگریستم، به دنبال آمدم، نه، تو آتش نبودی. خورشیدی درخشان دراوج آسمان،
خواستم که بیابمت. به سوی آسمان توحید و انقلاب پرکشیدم، به من تابیدی، زنگارها را
می سوزاندی، رسوبات جاهلیت را ذوب میکردی. به سویت آمدم. میسوختم، ذوب میشدم و
گداخته، وجودی دیگر می گشتم ذره ای از خورشید، ذره ای از نور یگانگی و ایمان.
مسعود، باتو چه بگویم که مرا سوزاندی.
در تو و مریم جاوید شدم. بگذار با
شما بیعت کنم، نمی دانی در شب های قدرم چه برمن گذشت، می سوختم و از خاکسترم
دوباره بر می خاستنم و دوباره میسوختم، آتشی بودی نه، خورشید سوزان و گدازان. از
زندان به بعد همیشه فکر می کردم نام اشرف را با خود یدک می کشم، نام مستعار نا
متناسبی، احساس می کردم نام مقدسی است من که نمی توانم اشرف باشم. من ”عاطفه ام“
فقط احساس، اما اشرف ایثار است، ایمان است، فدا است. اشرف خود به هیبت و عظمت یک
تاریخ رنچ و شکنج است. اشرف تبلور آرمان های والاست.
ولی مسعود، حالا تو و مریم در وجودم
آتش برافروختید و سوزاندید. می خواهم فریاد بزنم. من دیگر فقط ”عاطفه“ نیستم. من ایمانم.
من جزیی از اشرفم، جزیی از وجود تاریخی مریم، من جزیی از وجود عقیدتی – انقلابی
توام مسعود. من ”یقینم“، ”باورم“، مرا با خود به دیار متعالی ترین باورها ببرید می
خواهم دراین ”ایام قدر“ با شما به افق های بالا بلند سفر کنم. می دانی چه احساسی
دارم. می خواهم بسان یاران محمد(ص)، زمانی که قرارشد دین خدا را آشکارا تبلیغ کنند
و به میان مردم ریختند وفریاد زدند:لااله الاالله …
… چه بگویم که از سالها پیش که مجاهدین را شناختم بر
مصلوب شدنت و بر نبودت گریسته بودم و تو را در میان جمعمان بازنیافته بودم، آری تو
مظهر نسل بخون شسته ای، چه بگویم و چگونه بخشیده خواهم شد که بارها و بارها سخنرانی
هایت را شنیده بودم و سوراخ ها را بر دست و پاهای مصلوب شده ی تو و نسل تو ندیده
بودم و اکنون که مرتجعین رنگارنگ زبان به سنگسارت گشوده اند، معنی بازمصلوبی تو را
بهتر و بهتر می فهمم…».
آری این حرفهای عاطفه اقبال به خط و
امضای خودش در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۴ است…
و حالا، با ذوب در ولایت، همچون
دوستانش در پشت بلندگوهای بیرون کمپ اشرف که فریاد می زدند «شما را به خاک و خون می
کشیم و نابود می کنیم» تهدید میکند که ما را از «صحنه جارو خواهد کرد»! این غلط های
اضافی و بزرگتر از دهان شایان پاسخگویی نیست.
پلیدک در قدم بعدی حرام لقمه گی پسا
مدرن، به «البته خمینی» گفتن می رسد و می نویسد رژیم و مجاهدین هر دو «به یک شکل
بر علیه مخالفانشان عمل کرده و می کنند. جمهوری اسلامی مخالفانش را به لحاظ فیزیکی
حذف میکند چون در قدرت است. سازمان مجاهدین سعی در ترور شخصیتی مخالفانش دارد چون
در قدرت نیست. اما شیوه کار مجاهدین این را می رساند که آنها نیز در حذف فیزیکی
مخالفانشان اگر در قدرت باشند اندکی تردید نخواهند کرد».
پلیدک و پلیدکچه در سال ۱۳۷۷ و قبل از استخدام در
وزارت بیانیه ملی ایرانیان را امضا کردند که در آن آمده است:
«رژیم سرکوبگری که تاکنون بیش از چهل بار، به جرم نقض
آشکار حقوق بشر، از سوی مجامع بین المللی محکوم شده، سالها می کوشید تا اتهام نقض
حقوق بشر را به سوی جنبش مقاومت برگرداند …
شگفتا که متحدین حزب چماقداران در
جبهه ضد استکباریش، همکاران ارگانهای سرکوب و جاسوسی و نویسندگان اصل ولایت فقیه،
اکنون علمدار این بسیج بیشرمانه شده اند تا پیشگامان فداکار مبارزه با مرتجعان
وچماقداران را ”دوقلوهای مشابه و موازی آنها“ بنامند. اما این سفسطه شیادانه را که
در اصل از آن آخوند خاتمی و شرکا است در صورتی می توان جا انداخت که بتوان به
موازات آن، نظام مبتنی بر ”اراده برتر ولایت فقیه“ و ”منتسب به وحی“ را هم با
”خدمتگزارانی“ مانند لاجوردی ”جامعه مدنی“ قلمداد کرد! در این میان تکلیف
کارگزاران وهمدستان رژیم، که از مدتها پیش زره ”البته خمینی“ به تن کرده اند تا به
جنگ جنبش مقاومت بروند، کاملاً روشن است. آنهاب ه وظیفه یی که به عهده گرفته اند
عمل میکنند».
و بنگرید که آدمی وقتی سرنوشت خودش
را به رژیم آخوندی گره میزند تا چه اندازه به ذلت و انحطاط کشیده میشود.
«بسم الله الرحمن الرحیم
تبت یدا أبی لهب وتب، ما أغنی عنه
ماله وما کسب، سیصلی نارا ذات لهب، وامرأته حماله الحطب، فی جیدها حبل من مسد».