۱۴۰۱ بهمن ۱۴, جمعه

علي، «قدر» انسان

 

…شاخص و راهنماي صراط مستقيم علي است. آن «آيت كبري» و آن نشانه و «خبر‌بزرگ» علي است. «او» نشان از چيز ديگري دارد. اگر بخواهم به‌زبان مادي صرف تحليل كنم، علي به‌قد و قوارهٌ آن روزگار نمي‌خورد. اين رهبري از كجا آمده است؟ مگر اين كه قلبش و بردارش به‌سمتي باشد كه خبرهايي از آن هست. پس او حتماً بايد به ايمان بسيار بالابلندي آراسته باشد. بايد به‌يك نظرگاه بسيار متعالي وابسته باشد و از آن تغذيه كند.

علي از چنين چيزي نشان دارد. خود او باز آيت و نشانه‌يي از پيامبر اكرم است. هرچه دارد از او دارد و پشتش به‌او گرم است. اين نشانهٌ حقانيت همان راه و ريشه‌داري آن است. گواه و نشانه‌يي از آن انديشه و ايدئولـوژي است و زير چتر آن حركت مي‌كند. به‌همين دليل يكي از القابش «آيت‌كبري» است. يعني «نشانهٌ بزرگ» و لقب ديگرش «نبأ عظيم» يعني «خبر بزرگ». راستي او از چه‌چيزي خبر مي‌دهد؟ مگر نه‌اين است كه علي اوج  پيام و تكامل فرزند انسان است؟ هم‌چنان كه سمت انحرافي و منفي و حضيض وحشيگري آن امثال معاويه و ابن‌ملجم و خميني و خامنه‌اي و رفسنجاني هستند!

سمت مثبت آن از چه‌چيزي خبر مي‌دهد؟ خبرش اين است كه «مي‌توان و بايد»! يعني كه فرزند انسان مي‌تواند به‌چنين مقام اعلايي ـ‌آن‌هم در آن جامعهٌ وحشي و بيابانگرد‌ـ دست يابد. به‌خصوص كه علي پيامبر هم نبوده كه بگويند به‌او وحي مي‌شده است. ولي، با‌وجود اين، آيت كبري است. خبر مي‌دهد از اين كه فرزند انسان با اتكا به‌اختيار و آگاهي كه دارد، تا چنين اوجي مي‌تواند اعتلا يابد. يعني كه در عمق يك چنين ملأ وحشي مي‌تواند استعدادهاي نهفته‌اش را بارز كند و چنين حيطهٌ پروازي داشته باشد. پس در مقطعي از تاريخ كه در‌اساس شرايط عيني پيروزي برايش آماده نيست، به‌بالاترين درجه مي‌درخشد. بالاخره كساني مي‌آيند كه اندكي او را مي‌فهمند  و نسلهاي بعدي باز بيشتر مي‌فهمند و درك مي‌كنند.

از نظر ظاهري اين علي است كه توسط دشمن به‌خاك افتاده است. اما از نظر ايدئولوژيك يك معادله عوض شده است. حالا چيز ديگري ساخته شده است. حالا نوبت اوست كه طرف مقابل را، يعني همهٌ قواي اهريمني، ارتجاعي و انحرافي و شرك‌آلود را كه به‌مقابله‌اش برخاسته‌بودند، به‌باد تمسخر و فنا بسپارد. چون آنها هستند كه به‌طور تاريخي منكوب شده و از دور خارج شده‌اند و اين علي است كه «ماندگار» است و روز‌به‌روز بيشتر مي‌درخشد و مي‌تازد و پيش مي‌رود.

صراط مستقيمي كه علي مي‌پيمود در شرايط خودش به‌زيانش بود، به‌همين خاطر به‌او مي‌گوييم مظهر خلوص و اخلاص، چون در اين فكر نبود كه حالا زمانه كي به‌نفع ما تمام مي‌شود. مگر اصلاً موضوع اين است؟ اگر قرار بود مثلاً حضرت علي يا امام حسين بيايند و فقط براي پيروزي بجنگند، كه نتيجه‌اش الان اين نبود، اين ايدئولوژي كه شما هم مدعي تبعيت از آن هستيد، بعد از رحلت پيامبر فقط چهارسال و اندي در حاكميت بوده و بس! اما ما هنوز هم داريم از آن تغذيه مي‌كنيم و ايدئولوژيك به‌آن مي‌نازيم و افتخار مي‌كنيم. جز آن‌ چيز ديگري كه نداريد. آخر بقيهٌ ائمه كه در حاكميت نبوده‌اند. كاش كه مي‌بودند. اما گويي مقدر بوده كه اين چهار سال و اندي حتماً باشد، والا مثل اين بود كه چيزي كم بود…

مسعود رجوي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر