۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

مريم رجوي: مريم رجوي: آزادي در ايران، كليد بحران و راه مقابله با بي‌ثباتي منطقه

سخنراني در يك كنفرانس در مجلس ملي فرانسه
   اهميت كليدي حقوق بشر و آزادي مردم ايران در سياست در قبال ايران در خاورمیانه
   حیات سیاسی رژيم ايران، روی دو پایه بنا شده است، نقض حقوق بشر در داخل و صدور تروریسم و جنگ  در منطقه
رئيس كميتة پارلماني براي ايران دموكراتيك،  آقاي دومنيك لوفور
نمايندگان محترم
خانمها و آقايان
از تلاشهاي كميتة پارلماني براي ايران دموكراتيك كه برگزاركنندة اين جلسه است، سپاسگزاري مي‌كنم. تحولات يك سال اخير چه در ايران چه در منطقه، اثبات كرد كه توجه اين كميته به مسأله ايران، ابتكار ارزنده‌يي بوده است.
موضوع سخنان من در اين كنفرانس، اهميت كليدي حقوق بشر و آزادي مردم ايران در سياست در قبال ايران در خاورمیانه است. در واقع حیات سیاسی رژيم ايران، روی دو پایه بنا شده است، نقض حقوق بشر در داخل و صدور تروریسم و جنگ  در منطقه.
ماشين شوم برنامه‌ريزي شده دولتي
در شرايط كنوني، سركوب و اختناق، جنگ وحشيانة ملاها عليه جامعة ايران است. اين واقعيت به خصوص در اعدامهاي جمعي و خودسرانه ديده مي‌شود كه به قول عفو بين‌الملل «يك ماشين شوم برنامه‌ريزي شدة دولتي براي قتلهاي بدون محاكمه در مقياس انبوه»  است.
ميانگين اعدامها در دوره روحاني به حدود 1000 اعدام در سال رسيده. اين  بالاترین ركورد رژیم در ربع قرن اخير بوده است. به علاوه چند هزار نفر در زندانهاي مختلف ايران زير حكم اعدام قرار دارند. اين اعدامها، بي‌ثباتي رژيم را بيان مي‌كند. رژيمي كه از كنسرت و تئاتر احساس تهديد مي‌كند، متزلزل است. رژيمي كه جوانان وبلاگر، شاعر، كاريكاتوريست، خبرنگار، و فيلمساز را زنداني مي‌كند، لرزان است.
سه خطاي اساسي غرب
با وجود اين امروز در بسياري كشورهاي غربي بر اثر عوامل مختلف به‌خصوص منافع اقتصادي تبليغات و شانتاژ رژيم ملاها، بعضيها يك ديدگاه اشتباه درباره اين رژيم دارند اين ديدگاه از سه خطاي اساسي تشكيل شده:
نخست اين كه تروريسم و نسل‌كشي و جنگ‌افروزي ملاها در منطقه را قدرتمندي اين رژيم تلقي مي‌كند. ديگر اين كه تصور مي‌كند رژيمي كه مهم‌ترين عامل بي‌ثباتي و ناامني منطقه است در عين حال مي‌تواند همكاري براي امنيت منطقه باشد و سوم اين كه بر عوامل تغيير در ايران چشم مي‌پوشد
تشديد ستيزه‌جويي پس از توافق اتمي
اجازه بدهد به اختصار چند نكته را مورد بحث قرار دهم:
توافق اتمي 23تيرماه، بي‌شك، يك نقطه عطف است. اما  اگر رژيم در موقعيت قدرتمندي بود، هرگز به توافق اتمي تن نمي‌داد. زيرا برنامة توليد بمب  اتمي همواره يك ‏مؤلفه قدرت ولايت‌فقيه بوده است.
رفسنجاني كه از روز اول نفر شماره 2 اين رژيم بوده، به گزارش خبرگزاري رسمي حكومتي ديروز اذعان كرد كه رژيم آخوندي پروژة اتمي را از اول با هدف بمب‌سازي راه اندازي كرده و هيچ‌گاه اين ايده را رها نكرده و خودش و خامنه‌اي رهبر رژيم شخصا اين موضوع را دنبال مي‌كرده‌اند.
بنابراين توافق مزبور را رژيم تحت اجبار پذيرفت. اين توافق باعث تضعيف تماميت رژيم شده و آن را دچار يك تناقض شديد كرده. به همين دليل هفته گذشته خامنه‌اي به ناگزير توافق را تأييد كرد. همزمان، راههاي دور زدن آن را نيز براي خود باز گذاشت.
پس از اين توافق رژيم توان رو آوردن به رفرم ندارد. به عكس، براي جبران عقب نشيني نسبي از برنامه اتمي به سمت ستيزه‌جويي و ‏جنگ طلبي بيشتر حركت مي‌كند. هنگامي كه آخوند خاتمي رئيس جمهور شد، برخيها به اين توهم دامن مي‌زدند كه فاشيسم ديني اصلاح مي‌شود. اما آن تجربه شكست خورد. حالا همان شكست در مورد آخوند روحاني تكرار شده است. اين يك فناتيسم تغييرناپذير است و به قول ولتر، فناتيسم، هيولايي است كه جرأت دارد خود را فرزند دين نام بدهد. ‏
در ماههاي اخير، ملاها در داخل ايران نقض حقوق بشر را شدت بخشيده‌اند. در يك بحران‌سازي آشكار يك موشك بالستيك داراي قابليت حمل كلاهك اتمي را آزمايش كردند.
در سوريه، جنگ‌افروزي و كشتار را گسترش دادند. و وقتي كه دچار شكستهاي سخت شدند، با طراحی با روسیه پاي مسکو را هم به این بحران باز كردند. دخالت رژيم ايران در سوريه تاكنون سه اثر فاجعه‌بار داشته است:
 باعث رشد و گسترش گروه داعش شده، حملات تروريستي در اروپا را تحريك كرده و بالاخره، يك بحران عظيم اجتماعي با دو ميليون پناهنده براي اروپا به ارمغان آورده كه ‏يك بحران بی‌سابقه انساني است.
حال آن كه راه‌حل، از يك طرف اخراج سپاه پاسداران از سوريه و حمايت مادي از اپوزيسيون ميانه‌رو است و هم‌چنان كه فرانسوا اولاند در مجمع عمومی ملل متحد نيز گفته است، راه حل، يك سوريه بدون بشار اسد است.
پيامدهاي مشاركت با رژيم ايران
كساني كه مي‌گويند بايد با اين رژيم همكاري كرد، نه تجربه سوريه را در نظر مي‌گيرند نه تجربه عراق و يمن.
اگر حمايت مستقيم رژيم ايران از بشار اسد نبود، نه بحران پناهندگی وجود داشت و نه 300 هزار نفر مردم اين كشور قرباني مي‌شدند. اگر حمايت ملاها از مالكي نخست‌وزير قبلي عراق و سياستهاي جنايت‌بار او نبود، گروه داعش فرصت رشد و گسترش پيدا نمي‌كرد.
در 16 ماه گذشته، رژيم ايران به دخالتهاي پرجنايت در عراق تحت عنوان دروغين مقابله با داعش ادامه داد. متأسفانه دولت آمریکا در عمل آن را همراهی کرد.  اما ملاها به جاي جنگ با داعش مردم عراق و به خصوص سني‌ها را سركوب و پاكسازي كرده‌اند.
سود‌رساني به شركتهاي ولايت فقيه
اين چالش در مورد همكاري اقتصادي با رژيم ايران نيز وجود دارد. مردم  و تاجران ايراني به مراوده علمي، فرهنگي،  اقتصادي و تكنولوژيك با فرانسه علاقمندند. اما مشكل، سلطه ولايت فقيه و سپاه پاسداران بر اقتصاد ايران است. آنها ‏بين نصف تا دوسوم توليد ناخالص داخلي را در دست دارند.‏ در نتيجه طرفهاي عمدة  قرارداد‌ها، شركتها‌ي متعلق به خامنه‌‌اي و سپاه پاسدارانند. چنين معاملاتي سوخت ماشين سركوب و جنگ را تأمين مي‌كند.
اما كليد اين بحران نزد مردم ايران است. منطقة خاورميانه به صلح و ثبات و دموكراسي نيازمند است و اين با تغيير رژيم در ايران، امكان‌پذير است.
آخوندهاي حاكم از هيچ عاملي به  اندازه نارضايتي داخلي و مقاومت سازمانيافتة مردم ايران نمي‌ترسند. آنها به چشم ديدند كه چگونه قيامهاي سال 88، حكومت را تا يك قدمي سرنگوني پيش برد.
پس از توافق اتمي، محاصرة ضد انساني اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران در كمپ ليبرتي در در عراق، ادامه يافته است. آنها هم چنان، به انتقال عوامل وزارت اطلاعات و نيروي قدس به كمپ ليبرتي براي شكنجة رواني مجاهدان ليبرتي ادامه مي‌دهند، محاصرة پزشكي وجود دارد و به غارت اموال آنها و سلب مالكيت از مجاهدان ادامه مي‌دهند.
پيام زندانيان سياسي ايران
 متأسفانه روابط دولتهاي غرب با اين رژيم و به‌خصوص بي‌اعتنايي آنها نسبت به حقوق بشر و آزادي مردم ايران و نقض تعهداتشان در قبال مجاهدان اشرفي، عليه تغيير در ايران توسط مردم و مقاومت ايران عمل كرده است.
دو هفته پيش، زندانيان سياسي ايران، در يك نامة علني به دولتهاي اروپايي نوشتند: در ايران جان و امنيت انسانها ارزش ندارد. حال، رژيمي که به مردم خود رحم نمي‌کند چگونه مي‌‏‏تواند مشکل‌گشاي مردم ديگر کشورها باشد. ‏
آنها شجاعانه نوشتند: مشارکت‌دادن رژيم ايران در امنيت منطقه، موجب ‏‏شگفتي است. زيرا اين رژيم تهران خود از معضلات منطقه و از بنيانگذاران تروريسم است.
هم‌چنين بايد به تظاهرات بي‌وقفة معلمان و كارگران و ساير اقشار اشاره كنم كه خواست و آمادگي جامعة ايران براي تغيير را بيان مي‌كند.
لزوم تغيير سياست در قبال رژيم آخوندها
در چنين شرايطي، مراوده با فاشيسم ديني حاكم بر ايران و رييس جمهور آن، هم عليه دموكراسي و حقوق بشر در ايران و مشوق اعدامهاي بيشتر است و هم به ضرر صلح و آرامش در منطقه است و به تروريسم و افراطيگري چه در لباس شيعه و چه در لباس سني سوخت مي‌رساند. بگذريم كه سرمايه‌گذاري دراز مدت اقتصادي بر روي اين رژيم پوسيده و رو به سقوط هم سرابي بيش نيست.
از اين رو، ما از جامعة جهاني و به‌ويژه اتحاديه اروپا انتظار داريم كه روابط با اين رژيم را به توقف اعدامها‌ مشروط كنند و رژيم آخوندها را براي آزادي زندانيان سياسي تحت فشار بگذارند. هم‌چنين آمريكا و اتحادية اروپا به تعهدات و قولهاي خود در مورد حفاظت ليبرتي عمل كنند. زمان آن است كه به ناامني اين كمپ و محاصرة آن به خصوص محاصرة پزشكي آن پايان داده شود.
و سرانجام اين كه لازم است مقاومت مردم ايران براي آزادي را محترم بشمارند. تمام مسأله، آزادي مردم ايران است. به قول سرود مارسيز: آزادي، آزادي عزيز؛ اين كليد بحران ايران و راه مقابله با بي‌ثباتي منطقه است.

متشكرم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر