زن کشاورز ایرانی کسی است که تمام مراحل یک کار تولیدی جامع را از الف
تا یاء انجام می دهد، اما در نهایت، آنچه انجام داده است رسماً در شمار
کار خانواده طبقه بندی شده و از نظر اقتصادی هرگز شغل تلقی نمی شود
و در نتیجه حاصل کارش در برنامه ریزی و سیاستگذاریهای کاری و شغلی به حساب نمی آید.
به طور متوسط میزان ساعت کار روزانه زنان کشاورز در ایران، بین ۱۵ تا ۱۶
ساعت اعلام شده است. اما نه او یک زن شاغل محسوب شده و نه زمینی که روی آن
کار می کند یک محیط کار تلقی می شود و ستم مضاعف به زنان کشاورز در ایران
آخوند زده در اینجاست که او یک نقش مزدوج در زندگی اش ایفا می کند. زیرا
همگام با کار کشاورزی، بار مسؤولیت خانه و خانواده و رسیدگی به ماکیان و
دامداری را نیز باید به دوش بکشد. و اگر در این میان مردان خانه به دلیل
فقر و بیکاری به شهرهای دیگر برای کار مهاجرت کنند که در ایران زیر ستم
آخوندهای غارت گر تعداد چنین مردانی کم نیستند، امور سرپرستی خانواده هم بر
دوش همسران کشاورزشان می افتد. بدون اینکه این همه بار مسؤولیت، برای او
اقتدار یا امنیت شغلی یا تسهیلات مادی و تأمین های اجتماعی و اقتصادی به
ارمغان بیاورد و یا موجب بهبود زندگی او یا ترقی پایگاههای اجتماعی برای
آنان شود.
دردناکترین وجه استثمار زن کشاورز در ایران آخوندی در این است که این زن
همه عمر خود را وقف زمینی می کند که هیچ اجازه و اعتبار حقوقی و قانونی
برای تصمیم گیری بر روی آن ندارد. زیرا در حاکمیت آخوندها خون جگر خوردن
نیست که مالکیت یا حق و حقوق را تعیین می کند بلکه قوانین تبعیض آمیز زن
ستیز است که حرف آخر را می زند. به همین علت برای زن کشاورز ایرانی هیچ
اعتبار حقوقی و قانونی که به اتکاء آن بتواند برای برآورده کردن نیازها و
خدمات لازم در کار کشاورزی و زراعت اقدام کند، وجود ندارد. مالکیت زمین است
که به فرد اعتبار لازم برای سرمایه گذاری، وام کمکی گرفتن و استفاده از
تسهیلات تأمین اجتماعی و حقوق بازنشستگی را تضمین میکند. مثلا اگر زن
کشاورزی ۱۰ ، ۱۵ و حتی ۲۰ سال هم روی زمینی جان بکند، چون صاحب زمین نیست
در نتیجه اعتبار حقوقی و قانونی ندارد که بتواند وام بگیرد یا حق بازنشستگی
داشته باشد یا از مزایای تأمین شغلی و اجتماعی بهره مند باشد تصور کنید که
حاصل کار یک زن کشاورز بعد از ۱۰ یا ۱۵ یا ۲۰ سال کار روی یک زمین، و این
همه مدت کار تولیدی فقط دستهای پینه بسته، کمرهای خمیده و چهره های سوخته و
بغضهای نهفته در گلو است.
در ایران بیش از ۱۱ میلیون زن و دختر در روستاها و یا در میان عشایر زندگی می کنند.
هر چند که زنان ۴۹٪ جمعیت روستائی را تشکیل می دهند ولی ۶۵٪ کار کشاورزی
در روستاها توسط زنان انجام می شود. زن کشاورز ایرانی، یک نیروی کار مجانی
و بی درآمدی است که تمام فعالیتها و اقدامات مربوط به کاشت، داشت، و
برداشت محصول همچنین فرآوری و تهیه خوراک دام، نگهداری و مراقبت از دام و
طیور و حتی بازاریابی و فروش محصولات را به دوش می کشد. زن کشاورز ایرانی
در تولید یک محصول از آماده سازی خاک گرفته تا کاشت و تا برداشت محصول تا
ذخیره سازی و انبارداری و بازاریابی نقش اول را دارد . نشاء می کند ، وجین
می کند ، درو می کند، خرمن کوبی و بسته بندی می کند اما از زمینش، از محصول
و درآمدش، از اعتبار و تأمین و اجتماعی و حق بازنشستگی و تأمین شغلی اش
برای او بهره ای نیست.
بگذارید از شمال زیبای ایران شروع کنیم. آمارها از زنان کشاورز شمال
ایران حاکی از این است که زنان روستایی 60 ٪ زراعت برنج، 80-75 ٪ زراعت
چای، 90 ٪ توليد سبزی و سيفی ، 50 ٪ زراعت پنبه و دانه هاي روغنی ، 30 ٪ در
امور برداشت از باغ ها و 90٪ در پرورش کرم ابريشم مشارکت دارند. تا
کنون ۱۱ دولت در ایران آخوند زده بر روی کار آمده است و هر کدام به نوعی
با شعارهای قشریگرایانه و عوامفریبانه، مدعی حمایت از قشر مستضعف بوده اند.
دهها بار لایحه صندوق روستائیان برای دادن وام به کشاورزان و یا لایحه
تأمین حق بازنشستگی برای کشاورزان در مجلس مطرح و بحث و فحص شده است، اما
در عمل وقتی زن کشاورز به این صندوق برای گرفتن وام مراجعه و یا برای حق
بازنشستگی اش اقدام کرده است، پاسخ این بوده که چون صاحب زمین نیست
بنابراین هیچ اعتبار قانونی یا وثیقه ای ندارد که به واسطه آن از تسهیلات
وام این صندوق استفاده کند و چون کارهای او به لحاظ حقوقی و قانونی یک شغل
محسوب نمی شود بلکه جزو وظایف یک زن خانه دار روستائی است، بنابر این حق
بازنشستگی هم به او تعلق نمی گیرد. زمان بازنشستگی او از لحظه مرگش آغاز می
شود.
در سال ۲۰۱۰ روز ۱۵ اکتبر برابر با ۲۳ مهر از طرف سازمان ملل روز
جهانی زنان روستائی نامگذاری شده است. پیام اصلی روز جهانی روستایی این است
که حمایت از زنان کشاورز یکی از بهترین راههای دسترسی به منابع غذائی و
مبارزه با فقر است. اما حتی طرح این روز در ایران آخوند زده غریب است زیرا
قوانین زن ستیز آخوندها کارهای یک زن کشاورز ایرانی را یک کار تولیدی و
اقتصادی در راستای مبارزه با فقر و رونق اقتصادی تلقی نمی کند بلکه وظایف
طبیعی یک زن خانه دار است که باید آنها را تا زمانی که با مرگش بازنشسته
شود بی چشمداشت، انجام دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر