حسین فارسی: کنترل میکردند چون
ناصریان تند تند اسامی را میخواند آنها کنترل میکردند که نفرات که اسمشان خوانده
میشود بلند میشوند. آنها میخواستند مطمئن شوند که کسی جا نماند.
دادستان: چند تا اسم را خواند؟
حسین فارسی: خیلی اسم خواند حدود یک
ربع، ۲۰دقیقه اسم خواند و آن صف بسیاری طولانی جلوی من تشکیل شده
بود.
دادستان: اسامی که خوانده بودند آیا
اسامی آشنایی را شنیدی؟
حسین فارسی: بله، طاهر فاتحی،
ابوالقاسم محمدی ارژنگی، محمود میمنت، حجت سرکرده، ابراهیم غیوری نصیرمحله، بهمن
ابراهیمنژاد و مجتبی هاشمخوانی کنار دستم نشسته بود البته مجتبی هاشمخوانی اسم
مستعار بوده است اسم اصلیاش مرتضی تاجیک بوده است، محمد قاضی.
دادستان: خوب حالا برگردیم، همه
اسامی را خواند بعد ناصریان اشاره کرد به حمید عباسی که این ها را ببر به بندشان.
حسین فارسی: بله ناصریان از این درب
رفت و عباسی و فرج زندانیان را بردند به بندشان.آن موقع ته راهروی مرگ تهش تاریک
بود احساسم این بود که میپیچند به یک بند دیگر.
دادستان: خوب بعد از اینکه عباسی در
تاریکی محو شد آیا او را دیدید؟
حسین فارسی: نخیر من را بردند به سلولم.
دادستان: وقتی من کتاب تو را خواندم
صفحه کتاب تو که جلوی وکیلت است اینجا
نوشتی ناصریان با صدای بلند به عباسی میگوید اینها را ببرد به بندشان و نوشتی من
احساس حسادت به آنها میکردم.
ناصر صابر بچهمیر را برای اعدام
بردند
حسین فارسی در دادگاه دژخیم حمید
نوری: روز ۱۸مرداد ناصر صابر بچهمیر را بههمراه احمد نعلنبدی برای
اعدام بردند.
حسین نیاکان سرود آزادی میخواند
حسین فارسی در دادگاه دژخیم حمید نوری: حسین نیاکان
در راهرو مرگ تکرار میکرد، آزادی نور خود را بر خاک گور ما بعد از ما بیفشان! و این
را چند بار تکرار کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر