رضا پهلوی روز سه شنبه ۹اسفند – ۲۸فوریه، در جمع برخی از
نمایندگان پارلمان بلژیک گفت: «هیچ کس نمی خواهد این گذار طولانی شود و هرچه زودتر
به عادی سازی برسیم و تحریم ها برداشته شوند، ما سریع تر می توانیم سرمایه گذاران
خارجی را جذب کنیم و وارد مسیر بازسازی کشورمان و تقویت صنایع شویم.»
در این جلسه، رضا پهلوی
هم چنین با اشاره به منشوری که قرار است برای همبستگی میان مخالفان جمهوری اسلامی
تدوین شود، گفت کسانی که در تهیه این منشور مشارکت دارند، در داخل ایران اند و
فعالیت های خود را مرتبط با فعالان داخل ایران دانست.
او در پاسخ به سئوالی
درباره مجاهدین خلق ایران گفت: «به شما توصیه می کنم که با اعضای سابق این سازمان
صحبت کنید تا واقعیت این سازمان را برای شما فاش کنند.»
او درباره مشارکت سازمان
مجاهدین خلق در ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی گفت: «درباره تعامل در یک فرایند
دموکراتیک، قضیه ساده است که آیا آن ها به عنوان یک سازمان به اصولی که در منشور
ما آمده است، خواهند پیوست و به گفت وگوی باز با دیگر گروه های دموکراتیک میپیوندند؟
و سئوال دیگر این که آیا اعضای سازمان مجاهدین خلق اجازه دارند که به ابزارهای
ارتباطات آزاد دسترسی داشته باشند؟ آن ها این دسترسی را ندارند و یکی از دلایلی که
این اجازه را به آن ها نمیدهند این است که به محض این که در معرض اندیشه های دیگر
قرار گیرند، تغییر میکنند و رهبری سازمان نمی خواهد ذهنیت فرقه گونه اش تضعیف
شود. آنان حمایت بسیار کمی در ایران دارند.»
رضا پهلوی هم چنین گفت
که سازمان مجاهدین خلق به دلیل گذشته تروریستی شان، نزد مردم ایران اعتبار چندانی
ندارند و افزود که اعضای این گروه «در جنگ ایران و عراق علیه سربازهای ما جنگیدند
و در بمباران شیمیایی حلبچه علیه کردها شریک بودند.»
***
رضا پهلوی و طرفدارانش
هنوز به جایی نرسیده برای همه گرایشات سیاسی جامعه ایران، خط و نشان میکشند. او
از سوی مردم ایران، نهان و آشکار با برخی نهادها و سازمان ها و با برخی محافل دولت
های راست غربی وارد بده و بستان شده است.
در حالی که او در ۴۴سال حاکمیت جمهوری اسلامی
ایران، نه یک حزب و نهاد سیاسی تشکیل داده؛ نه در سازمان دهی حرکت های اعتراضی علیه
جمهوری اسلامی حضور داشته و نه در عرصه فرهنگی صاحب مقاله و تحلیل و کتابی است.
تنها تجربه او تجارت با
میلیاردها دلار پولی که پدرش از جامعه ایران به غارت برده و یا به عنوان وارث
حکومت های پدر و پدر بزرگش، احتمالا باز هم به نام مردم ایران، کمک هایی از دولت
های غربی و اسرائیل و عربستان و غیره میگیرد بدون که حتی در یک جایی بپذیرد که
حکومت های پهلوی دیکتاتور بودند و مخالفین و حتی منتقدین خود را نیز زندان و شکنجه
و اعدام میکردند. به عبارت دیگر، او با رویای رسیدن به تاج و تخت میخوابد و بیدار
میشود اما درباره جنایتهای حکومت پهلوی، مطلقا مهر سکوت بر لب زده است.
پس از این که انقلاب
«زن، زندگی، آزادی» به دنبال قتل مهسا (ژینا) امینی، دختر ۲۲ساله کرد، توسط گشت
ارشاد جمهوری اسلامی روی داد مردم نه تنها در کردستان، بلکه بلافاصله در سراسر ایران
به خیابان ها ریختند و دست به اعتراض زدند. و در ادامه یک انقلاب جدیدی را با ارزش
ها و معیارهای امروزی نیروی جوان ایران، به ویژه زنان رقم زدند. انقلابی که لرزه
بر اندام سران و مقامات و نهادها جمهوری اسلامی انداخته و در سطح جهان نیز زبان زد
عام و خاص شده است.
در این میان، همه نیروهای
سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، هر کدام در حد توان و ظرفیت خود، تلاش کردهاند از این
انقلاب مردم حمایت کنند.
اما در این میان، تنها
سلطنت طلبان و شاه پرستان که تا دیروز در هر کشوری انگشت شمار بودند ناگهان با بسیج
همه نیروهای پراکنده خود و هم چنین ساواکی ها و چماقداران طرفدار شعبان بیمخ را
با پول و وعده وعیدهایی جمع کردند و به دست هر کدام دو تا سه تا پرچم حکومت دیکتاتوری
پهلوی را دادند تا تظاهرات های خارج کشور را به نوعی به میدان انتخاباتی برای
بازگشت سلطنت و رضا پهلوی تبدیل کنند. جماعتی که نه به آینده جامعه ایران، بلکه به
دنیای ۴۴سال پیش چشم دوخته اند و به دلیل عقب ماندگی و واپس گرایی سیاسی،
آرزوی بازگشت سلطنت را دارند. آن ها در این راستا، شعار «زن، زندگی، آزادی» را به
شعار ارتجاعی و مردسالاری «مرد، میهن، آبادی» و «جاوید شاه» تبدیل کردند. آن ها به
این هم بسنده نکردند و جسارت کاذبی پیدا کردندتا شعارهای «مرگ بر سه مفسد، ملا،
چپ، مجاهد» و هم چنین شعار «مرگ بر کمونیست و مرگ بر مجاهد» را سر بدهند. به این
هم بسنده نکردند از هم اکنون اعلام کردند همه انقلابیون ۵۷ که در سرنگونی حکومت دیکتاتوری
پهلوی شرکت داشتند باید اعدام شوند.
اکنون هر شاه پرست یک طناب دار گره زده در کیف و جیبش دارد و
منتظر انسانی ست که آن را به گردن یک انقلابی پنجاه و هفتی بیاندازد. کاری که در
تظاهرات بروکسل کردند و یک شرکت کننده در تظاهرات را تنها به این دلیل که پلاکارد
«مرگ برستمگر، چه شاه باشد چه رهبر» با خود حمل می کرد با ضربه سنگینی، آن چنان بر
سرش کوبیدند که بیهوش شد و الان ضربه مغزی شده و در بیمارستان بستری است. بعدا
معلوم شد که«حسن حبیبی»، هوادار مجاهدین خلق ایران است.
هم چنین در تظاهرات
بروکسل به کردها، لرها، قشقایی ها و غیره که حتی باشعار ها و لباس های محلی خود
شرکت کرده بودند پرخاشگری کردند. حتی صف آن ها را از تلویزیون های من و تو و
انترنشنال نشان ندادند. این دو تلویزیون تمام برنامه های خود را به معرفی سلطنت
طلبان اختصاص داده اند و انترنشنال گاهی در حاشیه برنامه هایش با گرایشات دیگر به
عنوان چاشنی گفت و گو می کند اما ۹۹درصد برنامه هایش را به شاه پرستان
اختصاص داده است.
شاه پرستان، به تصور خام
خود، حتی برای زهرچشم گرفتن از مخالفین سلطنت، پرویز ثابتی این چهره مخوف ساواکی
را رونمایی کردند. در حالی که ساواکی ها به قول رپ خوان معروف و مردمی«توماج صالحی»،
باید سوراخ موش بخرند.
رضا پهلوی در این سخنرانی
خود در حالی از تدوین منشوری سخن به میان می آورد که حدود ده روز پیش ۲۰تشکل مستقل صنفی و مدنی
داخل ایران،یک منشور مطالبات حداقلی ۱۲مادهای را منتشر کرده اند.
رضا پهلوی کاری به این
منشور داخل ایران ندارد و به همین دلیل، اسمی هم از آن نمی برد. اما آدرس دیگری به
افکار عمومی در جهت انحراف از انقلاب «زن، زندگی، آزادی» می دهد.
منشور مطالبات حداقلی ۲۰تشکل مستقل صنفی و مدنی
ایران، منشور انقلاب «زن، زندگی، آزادی» است. تدوین کنندگان و امضا ء کنندگان این
منشور، مطالبات عمومی کنونی جامعه را در نظر گرفته اند و شاید فردا این مطالبات به
سطوح بالاتری ارتقا داده شود اما در همین سطح نیز صدای بلندی است که از اعماق
جامعه برخاسته و به این اعتبار اتحاد و همبستگی قدرتمند صفوف مردم را تقویت می
کند. یک وجه مهم این منشور تاکید به استقلال صفوف مبارزاتی و انقلابی مردم است. به
عبارت دیگر، مردم انقلابی ایران،به هیچ فردی و نیرویی اجازه نمی دهند تا از بالای
سر آن ها منشور و برنامه تعیین کنند و با دولت ها وارد بده و بستان بر سر آینده
جامعه ایران شوند. بنابراین، این منشور جواب قاطعی است بر تحرکات شاه پرستان و
سلطنت طلب و رهبر تراشی آن ها!
امضا ءکنندگان این منشور
عبارتند از: شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران، اتحادیه آزاد کارگران ایران،
اتحادیه تشکل های دانشجویی دانشجویان متحد، کانون مدافعان حقوق بشر، سندیکای
کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، خانه
فرهنگیان ایران (خافا)، بیدارزنی، ندای زنان ایران، صدای مستقل کارگران گروه ملی
فولاد اهواز، کانون مدافعان حقوق کارگر، انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه،
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، اتحاد بازنشستگان، شورای
بازنشستگان ایران، تشکل دانشجویان پیشرو، شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران، سندیکای
نقاشان استان البرز، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران، و شورای
بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی (بستا) .
این نهادهای مدنی مستقل
داخل ایران در منشور خود، 12 خواست «حداقلی» را مطرح کرده اند، از جمله: «آزادی
فوری و بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی، آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و اندیشه
و مطبوعات و تحزب و تشکل، لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات اعدام، اعلام بلادرنگ
برابری کامل حقوق زنان با مردان، تامین ایمنی کار، امنیت شغلی، بر چیده شدن ارگان
های سرکوب و عدم دخالت مذهب در قوانین.
«پایان دادن به تخریب های
زیست محیطی»، «عادی سازی روابط خارجی»، «ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و
آموزش» و هم چنین «مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه
دولتی و خصوصی» که «اموال مردم را به یغما برده اند»، از دیگر مطالبات حداقلی این
منشور است.
این تشکل ها، گفته اند
«این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش های اجتماعی و مطالباتی و
تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود» تهیه شده
است.
نهادهای امضا ءکننده از
مردم خواستند «از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این
مطالبات حداقلی را بالا بگیرند.»
آن ها در بخشی از بیانیه خود نوشته اند جنبش اعتراضی اخیر در ایران بر آن بوده «تا برای همیشه به شکل گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سرآغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.»
در بند هشت این منشور با
تاکیداتی که بر پایان دادن به هر گونه اعمال قدرتی از بالای سر مردم چنین آمده
است: «بر چیده شدن ارگان های سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و
دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و
غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان
باشد .»
طبیعی است که چنین منشوری،
گرچه حرف دل اکثریت شهروندان ایران را فرموله نموده و ترویج و تبلیغ کرده است اما
به هیچ وجه مورد قبول گرایشات راست و فاشیستی و ناسیونالیست به ویژه شاه پرستان و
سلطنت طلبان نیست چرا که کلیه سیاست ها و اهداف و آرزوی های آن ها را در رهبر تراشی
و بازگرداندن جامعه ایران به عقب با احیای سلطنت نقش بر آب می کند.
نهایتا موضع رضا پهلوی
علیه سازمان مجاهدین خلق ایران، منطبق با موضع جمهوری اسلامی علیه این سازمان است.
به خصوص رضا پهلوی میگوید «آن ها بر علیه سربازان ما جنگیدند.» رضا پهلوی که نه
سرباز داشت و نه خودش در این جنگ جنگیده است پس منظورش چیست؟ روشن است سپاه پاسداران
جمهوری اسلامی ایران!
رضا پهلوی، آگاه است که
انقلاب کنونی ایران رو به آینده بهتر و انسانیتر دارد و نه بازگشت به عقب و دوران
ارتجاعی سلطنت پهلوی. به همین دلیل او گوشه چشمی هم به کودتا در سپاه و ارتش دوخته
است که شاید با حمایت برخی دولت های غربی و همانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، توسط سازمانهای مخفی
آمریکا و انگلستان،که پدرش را به سلطنت برگرداندند این بار سلطنت را احیا کنند و
او را به قدرت برسانند. اما بهتر است که رضا پهلوی نمونه افغانستان و بازی
بازگرداندن ظاهرشاه را هم مرور کند که این بازی به هم خورد.
همان طور که اشاره شد همین
چند روز پیش، هواداران رضا پهلوی در تظاهرات بروکسل یک شخص مخالف جمهوری اسلامی را
تنها به دلیل این که شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر» با خود داشت به طور
وحشیانه وخشونت باری مورد ضرب و شتم قرار دادند و آن چنان با شیئی سنگین بر سر او
کوبیدند که نقش بر زمین و بیهوش شد و با آمبولانس به بیمارستان انتقال دادند.
اقدامی که در این ۴۴سال توسط حزبالهی های طرفدار جمهوری اسلامی و قبل از آن در
حکومت پهلوی نیز توسط ساواکی ها و شعبان بی مخ ها دیده شده است.
حال طرفداران رضا پهلوی
«فرقه گرا» و «تروریست» هستند یا مجاهدین خلق ایران؟ که بیش از چهار دهه است با
تمام قدرت علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کنند و در این راه نیز بیشترین قربانی را
داده اند. در دوران حکومت پدرش کادرهای همین سازمان به همراه نیروی چپ و کمونیست
در زندان های ساواک شکنجه و اعدام شدند. در حال حاضر نیز مبارزه مجاهدین بر علیه
جمهوری اسلامی غیرقابل انکار است و یکی از نیروهای مهمی است که نقش آن در سرنگونی
جمهوری اسلامی و ساختن جامعه آینده ایران عیان است.
حال انتقاد به مواضع و سیاست
های مجاهدین خلق، یک چیز است و خط و نشان کشیدن و مارک زدن به مجاهدین خلق ایران
با سخنان چندش آوری مانند «تروریست» و «بمباران شیمیایی حلبچه» موضع دیگری ست. این
جا بحث از انتقاد نیست بلکه رسما مارک زدن و فراتر از آن تایید همه مواضع وحشیانه
جمهوری اسلامی ایران علیه مجاهدین خلق ایران است!
حال در این میان، روشن نیست
که رضا پهلوی با چه جسارتی چنین موضعی را گرفته است: از رونمایی پرویز ثابتی و
ساواک؛ چماقدارن شاه الهی به سبک شعبان بی مخ ها؟ که این چنین در تظاهرات ها از
موضع کاملا فاشیستی و ارتجاعی به خلق ها تحت ستم و نیروهایچپ و کمونیست پرخاشگری و
زبان درازی و چماقداری می کنند و…؟
به قول معروف یکی را به
ده راه نمی دادند اما ادعای کدخدایی داشت. حال کسی رضا پهلوی و شاه الهی های
طرفدار او را از نظر سیاسی و اجتماعی جدی نمیگیرد اما آن ها را طرفدار کودتای
احتمالی سپاه و بسیج و ارتش، و به عنوان سیاهی لشکر دولت های غربی و ضدانقلابی و
ارتجاعی جدی میگیرند.
بنابراین، این رفتار و
مواضع رضا پهلوی و طرفداران ساواکی و چماقدارش، هشداری بزرگی به همه آن افراد و نیروها
و شخصیت هاییست که با شاه الهی های فاشیست و خشونت طلب همکاری دارند.
در هر صورت ضرورت دارد
که افراد و نیروهای آزادی خواه، این سخنان و اقدامات فرقه گرایی و فاشیستی رضا
پهلوی و سلطنت طلبان طرفدار او را محکوم کنند.
بدین ترتیب، طبیعی است
هر انسانی و نیرویی که با تمام وجود خواهان سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و پایان
دادن به هرگونه تبعیض و نابرابری، شکنجه اعدام، سانسور و سرکوب، فقر و استثمار
است، نه تنها چماقداری و تهدیدات سلطنت طلبان و شاه پرستان واپس گرا و ارتجاعی و
سخنان اخیر رضا پهلوی در پارلمان بروکسل را محکوم می کند، بلکه با تمام قدرت و
امکانات از انقلاب ایران و در راستای اتحاد و همبستگی مردمی، آن ها را به دلیل
تفرقه افکنی به صفوف خود راه نمی دهد.
سه شنبه نهم اسفند ۱۴۰۱-بیست و هشتم فوریه ۲۰۲۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر