۱۴۰۲ مرداد ۹, دوشنبه

از تقی بی ناموس تا شعبان بی مخ‌های مدرن! ۹ مرداد, ۱۴۰۲

 

اعدام و شکنجه؛ فصل مشترک شیخ و شاه

در سال ۱۳۷۶ برای یک کار اداری از بند آموزشگاه آن زمان اوین به دفتر زندان فراخوانده شدم. موجودی در آن دفتر فعال بود که بعدها زندانیان به دلیل فساد و بداخلاقی آشکار به او « تقی بی ناموس» نام داده بودند. تقی بی ناموس و بقیه پاسدارها که حالا مثلا در دوران اصلاحات خاتمی، مدره و تعدیل شده بودند! ‌در دفتر زندان مشغول بکار بودند. کارم طول کشید و کسی سراغم نیامد. به پاسداری که درحال رد شدن بود گفتم: مرا برای چه اینجا آوردید؟ کسی صبح تا بحال به کارم رسیدگی نکرده!

پاسدار  اسم و اتهامم را پرسید: گفتم: فلانی هستم و زندانی سیاسی.

پاسدار پوزخندی زد و گفت: زندانی سیاسی!؟

بعد از مدتی همراه با پاسدار تقی برگشت، در حالی که پاسدار تقی نعره می‌کشید: اینجا زندانی سیاسی نداریم. هرچه هست یا گروهکیه، یا جریان نفاقه، یا ضد انقلابه

به من نزدیک شد و درحال که تلاش داشت گارد حمله بگیرد و مرا بترساند گفت: اتهامت چیه؟

گفتم: زندانی سیاسی.

گفت: تو پرونده‌ات چی نوشته؟

گفتم: شما هرچه نوشتید برای خودتان نوشتید ولی من یک زندانی سیاسی‌ام.

این بگو و مگو ادامه یافت و سر از ۲۰۹ در آوردم . چون هنوز بعد از ۱۲ سال زندان باور نکرده بودم که زندانی سیاسی نیستم!

تقی بی ناموس: جمهوری اسلامی هرگز زندانی سیاسی نداشته!

نعره‌های پاسدار تقی بی ناموس وقتی مرا دست آدمکشان اطلاعات در ۲۰۹ می‌داد یادم هست که می گفت: «هنوز نفهمیدی جمهوی اسلامی زندانی سیاسی ندارد؟ زندانی عقیدتی نداریم؟ هرچه هست مشتی تروریست و منافق و ضد انقلاب است… تمام»

امروز بعد از ۲۶سال دوباره به یاد تقی بی ناموس افتادم وقتی در یک ویدئو از تجمع چند نفره شاه پرستان در خارج کشور یکی از آنان پشت میکروفون قرار گرفت و در حالی که عکس یک آدمکش حرفه‌ای یعنی پرویز ثابتی را بدست داشت با شور و حرارت از ساواک حمایت می‌کرد. حرفهای این فرد شباهت خاصی به حرفهای تقی بی ناموس داشت.

 او می‌گفت: «دوستان!‌ اسفند ۱۳۳۵ سازمان اطلاعات و امنیت کشور [ساواک] تاسیس شد و تمام کسانی را که به نام زندانی سیاسی به حلق ملت کرده بودند، چریک‌هایی بودند که موقع دستگیری پشت لب‌شان!‌سیانور داشتند… قاتل بودند، جانی بودند، همه این‌ها را به نام زندانی سیاسی به خورد ملت دادند.

در همین زمینه

کارنامه۱۴۰۰؛  یک سال اعدام و شکنجه در ایران استبداد زده

درود می‌فرستم به روان تیمسار پاکروان [اولین رییس ساواک] و درود می‌فرستم به عالیجناب پرویز خان ثابتی [آخرین رییس ساواک]…»

او آشکارا داشت از شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی که بعد از تاسیس ساواک تا سال ۵۷ بی وقفه ادامه داشت حمایت می‌کرد. شکنجه و اعدامی که سرانجام شاه تحت فشار کارتر آن را کنار گذاشت و بعدها گفته بود بزرگترین اشتباه زندگی‌اش بود.

روزی که حرف‌های تقی بی ناموس را در دفتر زندان اوین می شنیدم تصور می‌کردم که اگر این فرد پا در دنیای آزاد بگذارد بخاطر این انکار آشکار هویت انسان‌های دیگر مجرم شناخته می‌شود، اما امروز با دیدن این سینه چاکان پرویز ثابتی و شعبان بی مخ‌های مدرن! به این حقیقت پی بردم که: « حقوق بشر را هم ما باید با خون‌مان بنویسیم»

یاد آوری می‌شود که در مورد تقی بی ناموس بعدها افشاگری‌های متعددی شده است که در مورد صحت و سقم آنها نمی‌توانم اظهار نظری بکنم اما این گزارشات در اینترنت موجود است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر