زیرا:
۱- فاقد مشروعیت مردمیست - چنانچه اگر تبلیغات گستردهی رسانهای را از آنها
بگیری، به صفر ضرب میشود!
۲- فقدان مشروعیت - معیار مشروعیت هر نیرو و جریان سیاسی در زمان اختناق، میزان
مقاومت و توان سازماندهی او در برابر رژیم آخوندی و بهاییست که در این راستا میپردازد،
ولی او نه مقاومت کرده و نه توان سازماندهی دارد، بلکه صرفا مشروعیتش را از ژن خود
به ارث برده است!
۳- بدون پایگاه عملی ادعای رهبری میکند - بر مبنای تبلیغات و توهم شخصی پیش
میرود، اما هیچ توان عملی و میدانی ندارد!
۴- خود را به دیگران تحمیل میکند - با ابزار رسانهای و گروههای کوچک خود
را رهبر معرفی میکند! اغلب با حملات ارتش سایبریاش مخالفینش را سرکوب میکند.
۵- واکنش منفی از سوی مردم و گروههای واقعی مبارزاتی...
یک رهبر واقعی، هرگز نیاز ندارد بگوید: من رهبرم! او بیش از
همه و پیش از همه فداکاری میکند. او آن چیزی را میگویند که معمولا سالها بعد دیگران
خواهند گفت و در زمان برزبان آوردنش، معمولا با دشنام و ناسزا نیز مواجه میشود...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر