۱۳۹۹ بهمن ۱۹, یکشنبه

راز آن برف‌های خونین … – احمد انتظاری

راز آن برف‌های خونین

«شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه‌قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست‌ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت…» (مسعود رجوی ـ دانشگاه تهران ۱۰ بهمن ۱۳۵۸)

خلقی قهرمان اراده کرده است به هر بهایی که شده بر ظلمات جهل و اسارت غلبه کند، شب را به روز و اسارت و بندگی را به رهایی و آزادی مبدل کند. مظهر نخستین این اراده سترگ، احمد بود، او در این مسیر، تک‌ستاره بود، در ۳۰ خرداد، هزاران، در ۱۹بهمن کهکشان و در۱۰شهریور ۹۲ بذر هزار اشرف شد.

پیمودن مسیر آزادی و رهایی همواره با سختی‌ها و مشقات بسیار و پرداخت قیمت‌های گزاف توأم بوده است. اگر این مسیری صاف و همواره و بدون خطر بود نیازی به راهگشایی توسط تک‌ستارگانی چون احمد نبود.

این مسیری است پرفرازونشیب و دست‌اندازهای بسیار و گاه با چشم‌اندازهایی ناروشن در افق‌های خونین و تیره. مسیری که در هر پیچ آن دشمنی از نوع تیره شاهی و یا گونه شیخی در کمین نشسته و یا در اشتراک و همدستی نامیمون با ارتجاع و استعمار، صدها تور توطئه برای سدکردن این مسیر و یا زیرآب کردن سر هر آن کس که با آنها سر سازگاری ندارد و جز سرنگونی سودایش در سر نیست، تدارک دیده و می‌بینند.

این مسیر سخت و پررنج و ابتلا اگر با فدا و قربانی و پرداخت حداکثر توأم نباشد هرگز به سرمنزل مقصود منتهی نمی‌شود.

مسیری سرخ‌فام به‌سوی آزادی و رهایی و حاکمیت مردمی که طی کردن آن در هر گام با پرداخت تمام‌عیار میسر است.

لختی به آن ماه‌های خونین می‌نگریم، مجاهدین در جنگی تمام‌عیار با حکومتی ضدبشری هستند که با دجالیت و دین‌فروشی در تلاش برای محکم کردن پایه‌های قدرت سیاسی و حاکمیت ضدمردمی و ضد دینی خود بی‌دریغ خون می‌ریزد و غیرقابل مقایسه با هر دیکتاتوری دیگری از نوع کلاسیک آن ماشین کشتار را به حرکت درآورده و مرزهای وحشی‌گری را به‌گونه‌ای غیرقابل‌تصور درنوردیده است، دیو ارتجاع تنوره می‌کشد، بنام دین و قرآن حکم می‌راند و همه را به تن دادن و تسلیم فرامی‌خواند. میدانی است با تمامی خطرات و پیچیدگی‌هایش و مردان و زنانی می‌طلبد که فراتر از هر معیار کلاسیک معمول اهل فدیه و قربانی دادن باشند.

مجاهدین که از آغاز به مشی و راه پیشوای آرمانی‌شان امام حسین تأسی جسته و پرچم هیهات او را بر دوش گرفته‌اند، برخلاف رسم رایج، آماده پرداخت بها از بالاترین نقطه رهبری سازمان برای هموار کردن مسیر و گشودن بن‌بست‌ها در صحنه حاضرند. آن‌ها تداوم همان‌ها هستند که این نهال نوپا را ۱۴ سال قبل از آن با خون سرخ خود آبیاری و ماندگاری ابدی آن را تضمین کردند. تداوم همان‌هایی که برای جلوگیری از تکرار تاریخ تلخ تسلیم رهبرانی که درست سر یک بزنگاه تاریخی مانند کودتای ارتجاعی – استعماری ۲۸مرداد ۳۲ صحنه را خالی و به مردم خود خیانت کردند، با پاک‌بازی تمام از جان خود مایه گذاشتند و بدین گونه در قلب و جان مردم جای گرفتند.

این بار نیز که خمینی خون‌آشام از فردای ۳۰ خرداد، جز ادامه پاکبازانه نبرد و مقاومت به هر قیمت یا تسلیم و ذلت، انتخاب دیگری باقی نگذاشته بود، این مجاهدین بودند که با منطق و چشم‌انداز عاشورایی، آماده برای پرداخت همه‌چیز در راه خدا و خلق به مقابله با جلاد خون‌ریز قیام کردند. با چشم‌اندازی که سردار کبیر خلق موسی خیابانی به‌خوبی آن را ترسیم کرده بود: «در مقطع ۳۰ خرداد تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمامی سازمان را نیز قربانی و فدا کنیم،

 نبایستی در لحظه تصمیم از اقدام و عزیمت بازبمانیم و با غلتیدن در وادی عدم قاطعیت و تردید و تزلزل در انجام رسالت تاریخی و تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ نموده و به اصالت‌ها و اصول و ارزش‌های خود پشت کنیم و خدای‌نکرده به سرنوشت حزب توده دچار گردیم و منفور و ملعون تاریخ و نسل‌های آینده کشور شویم. اکنون ما در شرایطی هستیم که به عهد خودمان وفا کرده و از این آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته‌ایم و برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده‌ایم»

دشمن بسیار تلاش کرد که صحنه پرشکوه پیروزی تاریخی و ایدئولوژیک مجاهدین در انجام رسالت تاریخی و وفای به پیمان تا پای جان در ۱۹ بهمن را شکست مجاهدین و پیروزی خودش قلمداد کند، ولی به‌سختی شکست خورد.

پیام عاشورایی این حماسه و رمز بقاء و ماندگاری مجاهدین یعنی ایثار و فدای همه‌چیز برای باز کردن بن‌بست‌ها از خم کوچه‌های شهر گذشت، به درون خانه‌های مردم راه یافت، قلب‌ها را عمیقاً لرزاند و اعتماد مردم نسبت به مجاهدین که این‌چنین پاکبازانه سر به‌پای آزادی گذاشته‌اند برانگیخت و جهش داد.

در درون زندان‌ها نیز صحنه پرشکوه دیگری از این حماسه سراسر عظمت و افتخار خلق گردید، لاجوردی جلاد، زندانیان را برای درهم شکستن روحیه‌شان بر سر پیکر شهیدان برد. مجاهدان سر موضع، آنهایی که در مکتب مسعود درس فدا و ایثار را فراگرفته بودند، آنان که به رسم وفا، با نام سرخ مسعود عهد و پیمان تا پای جان بسته بودند، حاضر نشدند به پیکر سردار خیابانی و اشرف شهیدان اهانت کنند، به‌عکس نسبت به آنها ادای احترام کردند و حاضر نشدند مرگ بر منافق بگویند، آنها با این حرکت قهرمانانه، دشمن را خوار و زبون برجای نشاندند و خود گواهی بر ماندگاری راه و آرمان مجاهدین شدند.

آری مجاهدین این‌گونه از هرتندپیچ پرخطر و هر سرفصل حساس عبور کرده و بن‌بست‌ها را گشوده‌اند. خود فدا شده‌اند ولی راه و آرمانشان را جاودان و ماندگار کرده‌اند. این همان راز نهفته در آن برف‌های خونین ۱۹بهمن ۶۰ بود. حقیقتی که سردار خود این‌گونه گواهی کرده بود:

«ممکن است ما را بکشید، ممکن است ما را زندانی کنید، اما نه! مجاهدین از بین رفتنی نیستند این فکر باقی ماندنی است چون حق است، این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ بازخواهد کرد این پرچم اگر هم امروز از دست ما بیفتد دست دیگری حتماً آن را بر خواهد گرفت… آینده مال شماست به این نکته ایمان داشته باشید یقین داشته باشید، آینده مال انقلابیون است نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد».

احمد انتظاری ۱۸ بهمن ۹۹ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر