سوریه
که زمانی «استان سیوپنجم»! نظام ولایتفقیه قلمداد میشد، اکنون به میدانی برای
شکست استراتژیک آن تبدیل شده است.
برای
اینکه تصویری از اهمیت و ابعاد این شکست استراتژیک داشته باشیم، یادآوری میکنیم
که آخوند مهدی طائب، رئیس قرارگاه موسوم به عمار گفته بود:
«اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد
اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم چون اگر سوریه را نگه داریم میتوانیم
خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمیتوانیم
نگه داریم.»(عصر ایران ۲۶بهمن ۱۳۹۱)
این
آخوند همان کسی است که سوریه را «استان سیوپنجم و یک استان استراتژیک»! نامید.
«هلال شیعی» و «عمق استراتژیک» مورد ادعای خامنهای و همریشان
او امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض فروپاشی قرار گرفته است. تغییرات سیاسی و
فشارهای داخلی و بینالمللی علیه حکومت بشار اسد، یک کلانضربه استراتژیک به رژیم
خامنهای وارد میکند.
مداخلات
تروریستی با هزینههای نجومی
سیاستهای
مداخلهجویانه فاشیسم دینی در سوریه از همان ابتدا بر حمایت همهجانبه از بشار اسد
استوار بود. طی سالهای گذشته، بنا بر گزارشهای موثق، خامنهای از طریق نیروی قدس
سپاه پاسداران و سرپاسدار قاسم سلیمانی، حداقل ۵۰میلیارد دلار از منابع ملی ایران
را برای حفظ بشار اسد هزینه کرد.
یک
بار حشمتالله فلاحتپیشه ناخواسته به بخشی از این مبلغ اعتراف کرد:
«زمانی که به سوریه رفتم، عدهای گفتند هزینه درست کردم! ولی
باز هم تکرار میکنم ما شاید ۲۰ تا ۳۰میلیارد دلار به سوریه پول دادیم و باید از
سوریه پس بگیریم. پول این ملت آنجا هزینه شده است.»(عصر ایران ۳۱اردیبهشت ۱۳۹۹)
این
مبالغ هنگفت در شرایطی به سوریه سرازیر شد که مردم ایران با مشکلات عمیق اقتصادی و
فقر دستوپنجه نرم میکردند. شعارهای مردم در اعتراضات سراسری نظیر «سوریه را رها
کن، فکری به حال ما کن» بیانگر نارضایتی عمیق از این سیاست بود.
قطعنامه
۲۲۵۴ و مانعتراشی خامنهای
۹سال
پیش، قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد بهعنوان راهحلی برای پایان دادن
به بحران سوریه تصویب شد. این قطعنامه با هدف ایجاد انتقال قدرت سیاسی و توقف
خشونتها تنظیم شده بود، اما رژیم ایران به رهبری خامنهای و نیروهای نیابتیاش
مانع اجرای آن شدند. حاکمیت آخوندی با عنوان دجالگرانهٔ «دفاع از زینبیه»، با شبهنظامیان تحتامر نیروی قدس سپاه
پاسداران را به تقویت بشار اسد پرداخت. با این دخالت تروریستی در عمل فرایند گذار سیاسی در این کشور را تحت تأثیر
قرار داد و تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به جنگ را بیاثر ساخت.
پایان
یک سوداگری مغبون
همانطور
که اشاره شد، از بین رفتن عمق راهبردی نظام ولایت فقیه در سوریه، شبکه نفوذ منطقهای
این رژیم را بهشدت تضعیف میکند.
خامنهای
سالها سوریه را «ستون خیمهٔ
مقاومت»(۱) میدانست و برای حفظ این ستون از هیچ هزینهای فروگذار نکرد. اما
امروز، رؤیای وی در حال تبدیل شدن به یک کابوس است.
حرفهای
پیشین او در رابطه با سوریه و ارتباط آن با حفظ نظام ولایت فقیه بهخودی خود گویاست:
«اگر اینها مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور،
ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدم و جلوی اینها
را میگرفتیم.»(سایت خامنهای ۱۵بهمن ۱۳۹۴)
«کسی که از اینجا میرود در عراق یا در سوریه بهعنوان دفاع
از حرم اهلبیت در مقابل این تکفیریها میایستد، در واقع دارد از شهرهای خودش
دفاع میکند.»(همان منبع ۵تیر ۱۳۹۵)
فروپاشی
رژیم سوریه، علاوه بر شکست در یک عرصه استراتژیک، نشاندهنده ناکامی سیاستهای
منطقهای نظام ولایت فقیه و شکست فاحش آن است.
شکست
استراتژیک در سوریه و پیامدهای آن
تحولات
میدانی در سوریه را اگر بهعنوان یکی از نشانههای فروپاشی «عمق راهبردی» و سیاستهای
توسعهطلبانه فاشیسم دینی قلمداد کنیم، آثار آن در این نقطه متوقف نمیشود.
به اول این یادداشت
برگردیم، طبق اعتراف آخوند مهدی تائب، میتوان نتیجه گرفت که فاشیسم دینی با از
دست دادن سوریه، نمیتواند از این پس تهران را نیز نگهدارد. تهران و بهطریق اولی
ایران از آن مردم ایران است که با مقاومت سازمانیافته و یک انقلاب دموکراتیک، آن
را از دست اشغالگران عمامهدار درخواهند آورد.
پانوشت:
(۱) این عبارت را حسن نصرالله در گفتگو با «دفتر حفظ و نشر آثار
خامنهای» بر زبان رانده بود:
«اگر بخواهم به یک عبارت دقیق دربارهی سوریه اشاره کنم،
عبارتی است که السید القائد [منظور خامنهای] دربارهی این کشور به کار بردند و
فرمودند: سوریه، ستون خیمه است. امروز بدون سوریه، مقاومت در لبنان و فلسطین به
حاشیه رانده خواهد شد. سوریه یکی از اجزای اصلی، بزرگ و مهم بدن و پیکر، عقل و
فرهنگ و همچنین فکر و ارادهی مقاومت در منطقه است.»
(سایت
خامنهای ۲مهر ۱۳۹۸)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر