۱۴۰۳ دی ۲۹, شنبه

برای برادر مسعود

آنکه آموزکار صدق  و فدای ما شد .

تا برای ساختن  جامعه ای آزاد و آباد .

 با زنان و مردانی رها و برابر .

 از همه چیز خود بگذریم .

 و جز حق فدای خالصانه هیچ حق دیگری را برای خود نخواهیم . . . . . . .

گر بیائی ای برادر . . . .

گر بیائی آسمان پْر ازشهاب و نور و مهتاب میشود

این شب دار ستم سوزد به آتشها و آفتاب میشود

گر بیائی شهر و ده پْر از نوای طبل  شادی میشود

محو از هرخانه ای  فریاد های  گریه زاری میشود

گر بیائی ای برادر ، کولبر بی کوله خندان میشود

سوختبر بی سوخت گشته شاد و رقصان میشود

گربیائی هر زن و مردی رها گشته  مساوی میشود

هر دو گُرد سرفراز در راه خلق خود فدائی میشود

گر بیائی کْرد و لُر با هر بلوچی خنده  بر لب میشود

 یارهر فارسی و تُرک و تُرکمن باخلقِ عُرُب میشود

گر بیائی ای برادر ازطناب دارِمردم موزه برپا میشود

از خروش خلق زآزادی به هرجا شور و غوغا میشود

گر بیائی اشک و آه و درد زین زیبا وطن گُم می شود

خنده و شادیِ گُم گشته از آن خلق و مردم می شود

گر بیائی کارتُنِ گریان ز اشک کودکان کارخالی میشود

هرنخ خونی رها ازدست دختربچه ها بردار قالی میشود

  گر بیائی ای برادر . . . . . . . .

خاک پای برادرمسعود و مردم محروم و تحت ستم ایران . . . . . . . .  علی مقدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر