آنکه آموزکار صدق و فدای ما شد .
تا برای ساختن جامعه ای آزاد و آباد .
با
زنان و مردانی رها و برابر .
از همه چیز خود بگذریم .
و جز حق فدای خالصانه هیچ حق دیگری را برای خود
نخواهیم . . . . . . .
گر بیائی ای
برادر . . . .
گر بیائی
آسمان پْر ازشهاب و نور و مهتاب میشود
این شب دار
ستم سوزد به آتشها و آفتاب میشود
گر بیائی شهر
و ده پْر از نوای طبل شادی میشود
محو از هرخانه
ای فریاد های گریه زاری میشود
گر بیائی ای
برادر ، کولبر بی کوله خندان میشود
سوختبر بی
سوخت گشته شاد و رقصان میشود
گربیائی هر زن
و مردی رها گشته مساوی میشود
هر دو گُرد
سرفراز در راه خلق خود فدائی میشود
گر بیائی کْرد
و لُر با هر بلوچی خنده بر لب میشود
یارهر فارسی و تُرک و تُرکمن باخلقِ عُرُب میشود
گر بیائی ای
برادر ازطناب دارِمردم موزه برپا میشود
از خروش خلق
زآزادی به هرجا شور و غوغا میشود
گر بیائی اشک
و آه و درد زین زیبا وطن گُم می شود
خنده و شادیِ
گُم گشته از آن خلق و مردم می شود
گر بیائی کارتُنِ
گریان ز اشک کودکان کارخالی میشود
هرنخ خونی رها
ازدست دختربچه ها بردار قالی میشود
گر
بیائی ای برادر . . . . . . . .
خاک پای برادرمسعود
و مردم محروم و تحت ستم ایران . . . . . . . . علی مقدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر