۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

مفهوم قدر در جامعه و انسان - گفتگو با جواد قدیری

مفهوم قدر در جامعه و انسان - گفتگو با جواد قدیری

جواد قدیری
   جواد قديري
سؤال: به‌مناسبت ماه رمضان و شبهای قدر می‌خواستیم که در مورد شب قدر و این‌که چرا این‌قدر در مورد اهمیت این شب تأکید شده است توضیح بدهید.
جواد قدیری:
به‌طور مختصر و کوتاه سعی می‌کنم که به نکاتی در رابطه با مضمون و محتوای شب قدر اشاره کنم.
واژه قدر بمعنای اندازه و اندازه گذاری است، بعضی از لغات دیگری که از این ریشه گرفته می‌شود، تقدیر، مقدار و امثال آن است که به‌لحاظ معنی هم این اصطلاحات با هم رابطه دارند.
آنچه که در تفاسیر و روایات هم در مورد شب قدرآمده این شبی است که تقدیر مشخص می‌شود، یا سرنوشت بعدی تعیین‌تکلیف می‌شود.
برای این‌که این مفهوم کلی روشنتر بشود، اجازه بدهید باین نکته اشاره کنم که اصطلاحاتی از این قبیل در درون یک فرهنگ و یک ایدئولوژی معنی می‌دهد، منظور این است که متناسب با دستگاه ایدئولوژیک می‌توان به اشکال و مفاهیم مختلفی آنها را معنی کرد، مثل واژه تقوی، این واژه در فرهنگ و در دستگاه آخوندی یک معنی می‌دهد و یک کاربرد دارد، در اسلام واقعی یعنی اسلام مجاهدین یک معنی دیگری می‌دهد، قدر و شب قدر هم همین‌طور است، این متناسب با فرهنگ و دستگاه فکری معانی متفاوتی دارد.
خوب است که مفهوم قدر و شب قدر در دو زمینه فرد و اجتماعی بررسی کنیم.
در فرهنگ توحیدی و در اعتقادات مجاهدین، معنای قدر و شب قدر این است که بر سرنوشت انسان یک جبر کور حاکم نیست، یعنی یک جامعه همیشه محکوم به این نیست که تا ابد زیر بار یک نظام جبار حاکم زندگی کند، به‌خاطر این‌که شب قدری وجود دارد که انسانها می‌توانند در این شب، قدر و سرنوشت آینده خودشان را رقم بزنند. و یا در مورد انسان، یک انسان هم به یک سرنوشت کور و از پیش تعیین شده محکوم نیست، فرض کنیم که یکنفر بهر دلیل معتاد شده است و یا... .
سؤال این است که آیا این سرنوشت کور و جبر است که وضعیت وی را تعیین کرده یا این‌که می‌توان این وضعیت را تغییر داد.
شب قدرتأکید و تکیه روی ویژگیهای خداداد انسانی است. انسان صاحب یک اراده است و این ویژگی خداگونه او است، این اراده می‌تواند برای انسان بالاترین کرامت و بالاترین ارزشها را به ارمغان بیاورد. در یک کلام در مفهوم انسان‌شناسانه در مکتب توحید و قرآن، قدر یعنی به‌کارگرفتن اراده انسانی برای تغییر، یعنی گرفتن تصمیم برای تغییر، برای انتخاب یک مسیر زندگی و مبارزه در آینده، من در گذشته هر چه که بودم ولی محکوم نیستم که همیشه همین باشم، در یک شب می‌توانم تصمیم بگیرم و جهتی را عوض کنم، این‌که الزامات و بهای این تغییر مسیر چیست موضوع دیگری است، طبعاً آنکسی که یک راه و یک مسیر را انتخاب می‌کند باید بهای این انتخاب خودش را هرچه که باشد بپردازد. در غیراینصورت بمعنای واقعی این یک انتخاب نیست و فقط حرف و لق لقه زبان است.
یک نتیجه دیگر این موضوع هم این است که پس انسان مسؤل است، و نمی‌تواند حرکات و کارهای خودش را به یک جبر کور، به یک جریان خودبخودی که انگار از بیرون خودش تعیین شده موکول کند، چون برایش شب قدری وجود دارد می‌تواند انتخاب کند و همه چیز را عوض کند.
به‌عنوان مثال زمانی که فرد راه مبارزه را انتخاب می‌کند، راه شوریدن و جنگیدن علیه نظام ستمگر حاکم را انتخاب می‌کند این یک شب قدر است، و بعد از آن سرنوشت این فرد انقلابی دگرگون می‌شود.
در زمینه اجتماعی هم همین‌طور است، تقدیر جامعه را انسانها رقم می‌زنند، هیچ جامعه‌ای در یک جبر مطلق دست و پا نمی‌زند، وقتی انسانها در یک جامعه بر علیه نظام ستمگر می‌شورند، این باز هم تقدیر و سرنوشت آن جامعه است که رقم می‌خورد، مثل زمان شاه
سؤال: ممکن است بیشتر توضیح بدهید که رابطه این مضامین و محتوا با کارهایی که در شب قدر می‌کنیم چیست؟ به‌عنوان مثال چرا شب قدر احیا می‌گیریم و چرا قرآن به‌سر می‌گذاریم و... . ؟
جواد قدیری:  سؤال بسیار درستی است، بگذارید به‌طور خلاصه یکبار کارها و یا شعائری را که در ماه رمضان انجام می‌دهیم مرور کنیم، از ابتدای ماه رمضان شروع به روزه می‌کنیم، روزه مضمونش تقوی است، در آیات مربوط به روزه هم همین آمده است:
یا أیّها الّذین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون {183}
تقوی هم در یک کلام یعنی رها شدن از اجبارات و قیود برده‌ساز، که انسان را اسیر و برده خودبخودی شرایط می‌کند.
برای این منظور از ابتدای ماه رمضان روزه می‌گیریم، یعنی مطابق احکام و آیین روزه از طبیعی‌ترین و مشروع‌ترین خواسته‌ها و نیازهای غریزی خود آگاهانه در زمان محدود صرفنظر می‌کنیم. برای این‌که تمرین کنیم و نشان بدهیم که جوهر انسانی ما اسیر و در قالب و قید و بند غرایز محصور و محدود نمی‌شود. شرایط و جبر کور نمی‌تواند سرنوشت ما را تعیین‌تکلیف کند. در طی این تمرین و خویشتنداری بالاخره شب قدر و نقطه عطفی برای یک تغییر برای یک تصمیم‌گیری و انتخاب مسیر و راه جدید باید وجود داشته باشد، این شب است که نهایتاً مسیر آینده فرد را تعیین‌تکلیف می‌کند.
شب قدر با خدا مناجات می‌کنیم، قرآن به‌سر می‌گیریم، نیایش می‌کنیم، اینها همه پروسه نیایش و استمداد از خدا و ائمه و معصومین است به‌خاطر این‌که من را در راه وفادار ماندن به انتخابم به تعهدی که می‌سپارم کمک کنند، با تأسی به آنها قوت قلب بگیرم و با کمک آنها بتوانم دشواریهای این راه را از پیش پا بردارم. و نهایتاً طلوع فجر برای من دنیای جدیدی است زندگی جدیدی است، و بسوی سرنوشت جدیدی که خودم آن را خواسته‌ام و خودم آن را رقم زده‌ام جلو میروم. کسی که راه مبارزه بر علیه ظلم و ستم در جامعه را انتخاب می‌کند حتماً که در پی آن با تضادهای زیادی مواجه خواهد شد، این‌طور نیست که با یک اراده گرایی مبتذل همه مسائل حل و فصل بشود، بهمین خاطر هم نیاز به حامی و پشتیبان دارد، باید پشتش به کوهی محکم باشد که تضادهای راه مبارزه و انقلاب را حل کند، در اساس اینها با تأسی به رهبری که او را در این راه جلوداری خواهد کرد حل می‌شود، بهمین خاطر هم هست که ما مجاهدین همیشه در شبهای قدر بالاترین راز و نیاز و دعایمان این است که در تأسی و در پیروی از راهبری مجاهدین موفق باشیم، این بالاترین تعهد ما است، این بالاترین قدر ما است که با این ترتیب است که آرزو می‌کنیم و از خدا و از همه ائمه معصومین هم کمک می‌گیریم که بتوانیم شب قدر مردم ایران را رقم بزنیم، تا بتوانیم مردم میهنمان را از دنیای ظلمانی پر از ستم و سرکوب آخوندها در بیاوریم، اما به‌نظر من این نه فقط تعهد مجاهدین که تعهد هر ایرانی است.
بنابراین ملاحظه می‌کنید که در مبانی تفکر اسلامی چگونه ارزشها و ویژگیهای انسانی برجسته و بارز می‌شود، و مابه ازای این خصوصیات از انسان مسئولیت خواسته می‌شود.
سؤال: می‌خواستم این سؤال را مطرح کنم که آخوندها در مورد شب قدر و همین شعائری که شما توضیح دادید چه فکر می‌کنند و چگونه تبلیغ می‌کنند.
جواد قدیری:  همان‌طور که در ابتدا هم توضیح دادم موضوعاتی مثل قدر و شعائر و دعا و... را باید در چارچوب فرهنگ مربوط به آن بررسی و فهم کرد، در اسلام انقلابی، در ایدئولوژی مجاهدین بترتیبی است که توضیح دادم، اما در فرهنگ آخوندها آنچه که تبلیغ می‌شود بر ضداین است، در فرهنگ آخوندی انسانها در قبر معاصی و گناهان فرو برده می‌شوند، دعا و نیاز و رمضان و هر شعائر دیگری هم حول همین چیده می‌شود، ملاحظه کنید در جامعه خودمان آنچه که تراویده می‌شود، آنچه که تبلیغ می‌شود یک فرهنگ یأس، عدم تحرک و مرگ اجتماعی است، به‌خاطر این‌که آخوندها بتوانند در حاکمیت بمانند، باید مردم ایران در برابر آنها تسلیم باشند، کسی جرأت و قدرت اعتراض نداشته باشد. کسی هم صدایش در بیاید و حتی در حد چند کلمه حرف مخالف مقاصد و منویات و یا علیه سرکوب آخوندها اظهارنظری بکند سر و کارش با شلاق و زندان است.
اعتراف به هویت انسانی معنایش داشتن یک دموکراسی اجتماعی است، از کجا معلوم می‌شود که به انسانها ارزش می‌گذاریم و حقوق آنها را پاس می‌داریم، از رعایت حق دموکراتیک آنها در انتخاب، وقتی این نیست بقیه‌اش حرفهای پوچ و مزخرف است. دعا اعتراف به گناهانی است که از بابت آنها باید قصاص بشوی، هرچه بیشتر دعا و نیایش کنی، ماده و معنایش فرو رفتن بیشتر در همان قبر گناهان است، در نتیجه جنبش و حرکت، تصمیم برای تغییر مسیر، انتخاب آزاد راه زندگی، اینها همه چیزهایی است که انتهایش براندازی نظام آخوندی است.
با این توضیحات ملاحظه کنید که قبل از هر چیز ملاها در ماه رمضان بیشترین تلاش خودشان را برای سرکوب و کنترل مردم می‌کنند و نه تبلیغ فکر و انتخاب آزاد و اعتراف به حقوق انسانی مردم.
در شبهای احیا البته آخوندها هم ریاکارانه قرآن روی سرشان می‌گذارند اما هدف از این کار هم ایجاد سرپوشی برای تحمیق مردم و محکم کردن بند اسارت روی آنها است. در اینصورت واضح است که چرا در فرهنگ آخوندها دعا و نیایش و شب قدر هم هیچ معنی و یا سمت و سوی معینی ندارد، خلاصه می‌شود در مقداری روضه‌خوانی و نوحه مبتذل و اشگ و آه و ناله بی‌سمت و سو که ماده و نتیجه معینی برای انسانها ندارد. انگار که خواسته و نیاز خدا اشگ و آه آدمها است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر