افشای توطئه وزارت اطلاعات وانجمن نجات رژیم بعد از موشک باران لیبرتی در ایران – نامه ای از شمال کشور
سلام وهزار سلام به همه عزیزانم
ازروزی که این موضوع پیش آمد همه چیز برای ما تلخ شد
واقعا نمیدانم چگونه این موضوع را مطرح کنم تا بتوانم آنچه بر ما گذشت را به شما برسانم.
خسته ومانده از سرکار برمیگشتم که کمی در حیاط مشغول کاری شدم پسر بزرگم مرا صدا کرد که بابا تلفن فوری داری تعجب کردم تلفن فوری؟ قراری با یکی از دوستانم داشتم ذهنم دنبال آن رفت .
به آهستگی طوری که بقیه متوجه نشود گفت بابا صدای آشنای همان آقای چاق که آن دفعه با شما داشت حرف میزد همان آقايي که میگفت مال انجمن نجات است .
پرسیدم تو با او صحبت کردی گفت نه تا آمدم گوشی رابگیرم قطع شد ولی معلوم بود که زیاد زنگ زده بود .
آنقدر ذهنم درگیر شد که نمیدانستم چی کار کنم خیلی وقت بود که با او برخوردی نداشتم واحساس آرامش میکردم واقعا اعصابم بهم ریخت من او را به دریدگی میشناختم .
آمدم پیام را چک کردم دیدم صدای خودشه آری او هادی شعبانی بود.
گفتم صبر میکنم ببینم چی کار داره ؟.
نیم ساعت بعد خودش زنگ زد .سعی میکرد خوشحالی خودش را پنهان کنه ولی غیر عادی خوشحال بود گفت خبر را شنیدی گفتم منظورت چی است؟
گفت شما- که ما خدمت شما نمیرسیم میخواستم یک شماره بدهم که شما زنگ بزنید به عراق چون به کمپ لیبرتی موشک زدند واز کمیساریای پناهندگی وضعیت مجروحان و بقیه را بپرسید .
گفتم دفعات قبل که شما میگفتید میتوانید همه چیزرابما خبر بدهیداینطور نبود؟.
کمی دست پاچه شد صدایش کمی دو رگه شد ولی خودش را کنترل کرد وگفت اینجا که زنگ میزنی کمیساریا هست وممکن است به شما ها بهتر جواب بدهند این شماره ویژه بستگان نفرات لیبرتی است پس من منتظرم که شما شماره را بنویسی.
گفتم صبر کنید تا قلم کاغذ بیاورم واو هم شماره وایمیل زیر را بمن داد 009647809174160 و ايميل Irqascp@unhcr.org
من هم زنگ زدم دیدم که یک افغانی گوشی را برداشت خودم را معرفی کردم گفتم بما گفتند اینجا کمیساریا ست ولی شما جواب دادید شما کی هستید؟ ما میخواستیم از وضع مجروحان لیبرتی خبر بگیریم .
نفر پشت خط گفت سفارت ایران بما گفت که تلفن بگذاریم تا خانواده ها زنگ بزنند ولی مجاهدین اگر بما جواب بدهند ما هم به شما میگوییم .
حالم خیلی گرفته شد که باز هم کلک خوردم کلک از وزارت اطلاعات کلک از انجمن نجات کلک از هادی شعبانی .
کمی بعداز آن دیدم چند نفر دیگر هم بمن زنگ زدند که بما هم این شماره ها را دادند که زنگ بزنیم گفتم دست نگهدارید این ها کلک انجمن نجات ووزارت اطلاعات است که دیدم که آنها هم گفتند حدس میزدیم والا مگر کسی تا بحال بفکر ما بود از کجا معلوم خودشان نزده باشند مگر تا بحال چند بار این قتل عام ها را نکردند خواستم این نامه را برایتان بفرستم تا شما صدای ما باشید هر جور که خودتان صلاح میدانید .
آرزوی سلامتی برای همه شما دارم نامه ای از شمال از یکی از خانواده های مقاومت
برگرفته از افق شاهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر