۱۳۹۴ اسفند ۱۷, دوشنبه

به قلم خانم ناهيد همت آبادي، هنرمند برجسته عضو شورای ملی مقاومت
«تماشاي ورود واحدهاي نظامي فرانسه به ميهن و از بالكن خانه­اي كه درخت افرا بر فراز آن سايه­گستر بود همراه با درخشش آفتاب آن روز، غلغله شادي، پرچمهاي در اهتزاز، گل افشاني و طاق نصرتها در خاطرم پيوسته مانند يك جشن شادمانه تاريخي محفوظ مانده است.»
حتي در پايان جنگ فرانسه ـ آلمان نيز كه مخاصمات شديد بين كشورها، اروپا را همچنان به لرزه مي­افكند، «برتا فن سوتنر» اين وقايع را به ماجراجوييهاي جالب و جنجال­برانگيز شبيه مي­داند!؟ اما سالها بعد وي برجسته­ترين بانوي صلح جهان مي­گردد كه تا آخر عمر نيز زندگي خويش را وقف اين هدف مي­سازد.
سال ۱۸۴۳ پيش از آن­كه بارونس برتا سوفي كينسكي چشم به تابش اولين آفتاب پراگ بگشايد، بارون كينسكي، پدر او زندگي را بدرود مي­گويد. وي مردي آزاد­انديش و با آن­كه از نجباي بسيار برجسته چك و از صاحب­منصبان عالي­مقام بوده اما در تثبيت موقعيت آريستوكراسي همسر و دختر خود نتوانسته يا خودخواسته چندان كامياب نبود و به اين ترتيب گرچه نياز احراز موقعيت شايسته و درشأن خانواده با جاه­طلبي و تلاش هر دو بانو براي وصول به طبقه نجباي شايان احترام ـ از طريق ازدواج برتا ـ مدارج اجتماعي را به­سوي اوج پيمود، با اينهمه كوشش­هايي تقريبا ناموفق بود تا حدي كه برتاي سي ساله كه همدوره ها او را باكره پير مي­ناميدند به لحاظ مادي از پا درآمد و به شدت در جستجوي شغلي بود تا سرانجام در خانه” بارون فن سوتنر“ به­عنوان مربي و هم­صحبت چهار دختر خانواده مشغول كار گرديد.
طي اقامت سه ساله در اين خانه ميان برتا و آرتور يكي از پسران خانواده كه هفت سال از او كوچكتر است، رابطه عاشقانه­اي برقرار مي­شود كه پس از علني­شدن آن، تنها راه براي برتا ترك خانه سوتنرهاست. با قلبي شكسته و اندوهگين، برتا ناچار از آرتور جدا شده و با تسلط بسيار به چندين زبان، نزد كارخانه­داري ثروتمند در پاريس شغلي براي خود دست و پا مي­كند: نزد آلفرد نوبل. اما نه چندان طولاني پس از آن دوباره دلداده و بي­تاب به وين بازگشته، با آرتور مخفيانه ازدواج كرده و به گرجستان مي­گريزند. جايي كه ۹ سال ابتداي زندگي آنها را در شرايطي بسيار ساده و بي پيرايه در ­مربي­بودن و گزارشگري دربرمي­گيرد تا با گذشت زمان، نويسندگي سرچشمه اصلي درآمدشان گردد.
سال ۱۸۷۷ با وقوع جنگ ميان روسيه و تركيه، آرتور گزارشهاي آن­را به اروپا ارسال مي­دارد و برتا نيز رؤياهاي خود را جانمايه رمانهاي موفقيت­آميز و مقالاتي براي روزنامه­ها مي­سازد. سپس سوتنرها به مسايل سياسي، اجتماعي و تحقيقاتي زمان خود روآورده و بتدريج ابعاد آنها را به ديدگاهي جهان­بينانه كه از ضرورت بردباري، آرزوي دموكراسي و لزوم تفاهم بين ملتها نشأت مي­گيرد، گسترش مي­دهند. سال ۱۸۸۵ به اتريش برمي­گردند و سال بعد برتا در پاريس مجددا با آلفرد نوبل ملاقات مي­كند كه حاصل آن ادامه و تعميق دوستي صميمانه سالهاي پس از آن است. طوري كه برتا متعاقبا كارخانه­دار معروف و كاشف ديناميت را به تأسيس بنياد صلح تشويق و ترغيب مي­نمايد. ضمنا در آثار ادبي خود نيز هرچه بيشتر و عميقتر به طرح مسايل و مشكلات سياسي و اجتماعي مي­پردازد. برتا ضمن طرح مسأله سوء تسليح­شدن و اغراق و پرگوييهاي ناسيونال سوسياليزم در اولين كتاب خود اما كتاب معروف ضد جنگ خود بنام ” نابود باد تسليحات“ را در راستاي خدمت به جنبش صلح منتشر مي­سازد كه در حقيقت شكوه، اعتراض و دادخواهي عليه نظامي­گري موجود است كه به شدت در پيرامون او جاريست و در آن خونريزي و كشتار ناشي ازجنگها، بيمارستانهاي نظامي و گورهاي جمعي را چنان به تصوير مي­كشد كه مدتهاي مديد به زبانهاي گوناگون داراي بيشترين فروش بين­المللي­ست تا جايي كه پس از موفقيت چشمگير اين رمان صلح­آميز، برتا نيز از يك نويسنده صلحدوست به يك فعال سياسي تبديل مي­گردد. سال ۱۸۹۱ جامعه صلح اتريش و پس از آن در بسياري از كشورها نيز بنيان­گزار انجمنهاي صلح مي­شود. سال ۱۸۹۹ نيز مبتكر” كنفرانس هاگر“ براي بررسي مناقشات بين­المللي بين كشورهاي جهان ميگردد.
پيشگويي نه چندان خوش يمن
در آغاز قرن بيستم، برتا محبوبترين فرد صلح­خواه و مبارز براي صلح جهان است و گرچه اولين جايزه صلح نوبل در سال ۱۹۰۱ به” هنري دونان و فدريك پاسّي“ تعلق مي­گيرد اما تعلق آن به برتا در سال ۱۹۰۵ او را چندان خوشحال نمي­سازد با آنكه پول آن زندگي او را تضمين مي­كند. همسر و همرزم زندگي خود آرتور را در ۵۲ سالگي از دست داده و آرمان و زحمات بي وقفه خود را نيز آنگونه كه ضروريست، موفقيت­آميز نمي­داند. ضمن سخنراني هنگام دريافت جايزه نوبل صلح، اندوهگينانه تأكيد مي­كند كه چكاچك شمشيرهاي بين­المللي رساتر از همه فراخوانهاي صلح طنين­افكن است و ... «زندانها مي­سازند و قايقهاي زيردريايي، مرزها مين­گذاري مي­شوند و هواپيماهاي جنگي براي حملات آتي آماده­اند». آغاز و محبوبيت اوليه ايده صلحدوستي در اروپا تبديل به تمايلات روزافزون جنگي گشته و هشدارهاي مكرر «فرشته صلح» برتا فن سوتنر نيز ناشنيده گرفته شده است. سال ۱۹۱۴ اروپا و جهان به­دنبال قتل فرانس فرديناند وليعهد اتريش و همسر او سوفي در سارايوو يكجا به غرقاب مرگ و ويراني جنگ فرو­غلتيدند و درست يك هفته پس از آغاز فاجعه جنگ جهاني اول، بانوي بزرگ صلح جهان نيز پس از ساليان دراز تلاش بي وقفه در اين راه چشم از جهان فروبست اما حقيقتي را كه عمري با گفتار، نوشتار، آثار و كوششهاي خستگي­ناپذير صرف آن كرد، همچنان در سينه­ها ثبت و پابرجا و هر روز بيش از پيش قابل تعمق است كه: «جنگهاي شرورانه بايد خاتمه يابند».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر