۱۳۹۴ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

گزارشات شما - نظرات و گزارشهاى برگزيده شما

س.ا رشت
محله پیرکلاچای رشت
شعار جوانان: نترسید نترسید ما همه با هم هستیم
مسیرهای منتهی به گلسار رشت توسط نیروی انتظامی بسته شده

ن. س از رودبار



خیابان موسوم به امام رودبار. مردم و حضور نیروهای امنیتی
شعارهای مردم: نترسید نترسید ما همه با هم هستیم. ایرانی میمیرد ذلت نمیپذیرد

هوشنگ از فومن - حوزه هاى خلوت در فومن






تهران خيابان انقلاب - پاره كردن تصاوير روحانى و رف


ع - تهران - كسادى نماش انتخابات در اوج زمان رأى گي


مسجد شرق تهران،  اوج زمان رای گیری



پ نقده - كسادى نمايش انتخابات


-





حسن از نيشابور: حوزه هاى خلوت


حوزه ها اينجا بسيار خلوت هستند




ع از تهران: خلوتى خيابانها در شروع نمايش انتخابات


خلوتی خیابان اصلی شهر...آزادی در روز و ساعت شروع انتخابات
دم هر ایستگاه مترو یك پلیس ايستاده است



سنندج - رنجنامه یک معلم


هیس...
معلمها فریاد نمی‌زنند...

هر دولتی که بر سر کار آمد چیزی از این معلمان کند، و ما معلمان هیچ نگفتیم. پاداش روستا را قطع کردند، باز هیچ نگفتیم. حق یک ماه مرخصی پایان سال را حذف کردند و دوباره چیزی نگفتیم. اضافه کارهایمان را قطع کردند و کلاسهایمان را تا حدی که دیگر جا برای دانش‌آموز دیگری نباشد پرجمعیت و متراکم کردند و باز ما معلمان ساکت شدیم، کلاس رفتیم و چیزی نگفتیم! حتی حق الزحمه‌هایمان را چندین ماه بعد، آن هم به‌صورت نصفه نیمه و در چند قسط پرداخت کرده و گاهی بعضی از آنها را آن‌قدر پرداخت نکردند که به قول خودشان به دیون رفت و باز سکوت کردیم و چیزی نگفتیم. کارانه و سالانه و حق مأموریت و امتیازات ویژه و... هم که به حمدالله نداریم. تمام مناسبتهای ملی را توسط ما و دانش آموزانمان برگزار کردند و شیرینی‌اش را به حساب کارکنان بقیه ارگانها واریز کردند و دوباره ما چیزی نگفتیم و ادامه دادیم...
تبعیض بین حقوق معلمان و کارکنان دیگر ادارات را به جایی رساندند که حتی صدای فلک هم بلند شد و این بار نیز سکوت کردیم و چیزی نگفتیم. چیزی نگفتیم و نگفتیم و نگفتیم. حتی برای آن جوک هم نساختیم. هر کاندیدایی که آمد چه نامزد نمایندگی مجلس و چه نامزد ریاست‌جمهوری با وعده وعیدهای خوش رنگ و لعاب، ما معلمان را به طرف خود کشاند و ما نیز با رویای تغییر بالایش کشاندیم و بر کرسی‌اش نشاندیم. ولی باز آش همان آش بود کاسه همان کاسه...
حتی بعضی‌هایمان را که آمدند و حرف زدند و اعتراض کردند نه پشتشان را گرفتیم و نه حمایتشان کردیم و نه حتی تشویقشان کردیم. و جالب‌تر این‌که توسط خودمان ساکتشان کردیم و گفتیم: هیس...
معلمها فریاد نمی‌زنند...
به خدا نجابت هم حدی دارد و قناعت هم حدودی. آن‌قدر چیزی نگفتیم تا کارد به استخوانمان رسید و داد خانواده و فرزندانمان گوش فلک را کر کرد. و به تبع آن داد خودمان هم بلند شد. اما باز آن‌قدر بلند نشد که از دهانمان بیرون بیاید. بلکه آن را نیز در گلو آن‌قدر نگهداشتیم تا خفه مان کند. و هم‌چنان سکوت کردیم. حتی تجمع اعتراضی هم که انجام دادیم در قالب سکوت بود.
گفتیم مبادا دشمنان صدایمان را بشنوند و از آن سوء‌استفاده کنند. و دوستان نیز فکر کنند که ما علیه امنیت ملی اقدامی کرده‌ایم. احضارمان کردند. فلّه‌ای بازداشتمان کردند. تهدیدمان کردند. و خلاصه هر آنچه از دستشان بر آمد را بر سرمان آوردند و باز چیزی نگفتیم. انگار زیر خط فقر بردن معلمان و در همان حالت نگهداشتن‌شان نه اتفاقی بوده و نه بر اساس بی‌تدبیری و بی‌برنامگی. و انگارتر این‌که بر اساس تدبیر و سیاستی از پیش تعیین شده و برنامه‌ای هدف دار بوده است.
چون ما زیاد هستیم و با اعتبار. اندیشمند هستیم و قلم به دست. نبض حرکت و افکار جوانان جامعه در دستمان است و این خطرناک است. پس باید همیشه محتاج باشیم. بترسیم و محتاطانه عمل کنیم. و این ترس نیز باید تا جایی باشد که اگر حقوقمان را نصف نیز بکنند و از این فلاکت بارتر نیز بر سرمان بیاورند باز سرمان را پایین بیاندازیم و کلاسهایمان را تعطیل نکنیم و تمامیت خواهان را راضی نگهداریم.
حال جالب‌تر این‌که موسم انتخابات که می‌شود، همه معیشت و منزلت معلمان به یادشان می‌افتد، و از کثرت آنها که در همه مواقع بجز انتخابات و راهپیمایی‌ها دست و پاگیر و معضل است استفاده لازم را برده، و از قدرت نفوذ معلمان که در همه موارد بجز انتخابات و حمایت از کاندیداها خطرناک و آسیب زا است نردبانی می‌سازند برای بالا رفتن خود از دیوارهای ترقی و عبور از دربهای ورودی مجلس و ساختمان ریاست‌جمهوری و داستان همیشگی فراموشی پس از گذر از این درب ها...
داستانی که هم‌چنان بوده و هست و خواهد بود. و تنها وجه مشترک معلمان و کاندیداها همان حافظه ضعیفشان است. همان حافظه ضعیفی که در معلمان چهار سال بعد نمود پیدا می‌کند و در کاندیداها یک یا دو روز بعد از عبور از دربهای طلایی قدرت و ثروت و مکنت و...
درب هایی که در تمامی کشورهای متمدن و پیشرفته دنیا نه تنها به ثروت و مکنت ختم نمی‌شوند، بلکه بجز دردسر و زحمت و خطر چیزی نداشته و ندارند...
التماس تفکر...

اندیشمک - ستار - ز


روز 24بهمن 94 کارگران قراردادی شهرداری اندیمشک تجمع اعتراضی کردند و سپس به دفتر شهردار منطقه دو این شهر رفته و اعتراض شان را حضوری هم اعلام کردند. این تجمع اعتراضی به‌خاطر تأخیر در پرداخت حقوق این کارگران صورت گرفت. کارگران خواستار دریافت هر چه سریعتر حقوق خود شدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر