مقالات
روز ۸ مارس که همین چند روز پیش
آنرا پشت سر گذاشتیم، روزی است که با نام زن آغاز می شود و مناسبتی است تا
هر ساله برابری زنان را به جهانیان یادآوری کند. روزی است که در سراسر کره
زمین زنان انگیزه ها و اراده های خود را برای دستیابی به حقوق حقه شان
صیقل می زنند، در همه جا گرد هم می آیند و جشن می گیرند با این امید که
بعنوان انسان برابر برسمیت شناخته شده و حقوقشان به فراموشی سپرده نشود. بر
روی کره خاکی ما، اما یک جا هست که زنان در آن به برابری به معنای دقیق
کلمه دست یافته اند و رهبری سیاسی را بدست گرفته اند. و یک جا هست که وقتی
صحبت از برابری زنان می کنیم؛ درخشش پدیده ای نو در مردان چشم را خیره می
کند. مردانی هستند که پرچم برابری زنان را به نشانه شرف خود بلند کرده و به
تمامی مردان جهان می گویند: اگر بر روی بهره کشی از زنان خط بطلان نکشیم؛
اگر اکنون هژمونی این زنان را بعنوان انسانهای برابر اما قرنها مورد ستم و
تبعیض قرار گرفته، نپذیریم و اگر بازگرداندن عزت و احترام و جایگاه انسانی
آنان را که در طول تاریخ بشری بدست مردان هتک و سلب شده در دستور کار خود
قرار ندهیم؛ قبل از هر چیز عزت و شرف انسانی خودمان آسیب دیده باقی می
ماند. این یک جا، سازمان مجاهدین خلق ایران است.
مریم رجوی در جلسه ای بمناسبت
روز جهانی زن در ۸ مارس ۲۰۱۷ در تیرانا پایتخت آلبانی در مورد زنان مقاومت
ایران چنین گفت: ”آنان (زنان) بر آن شدند که هرچه را که نشانی از نابرابری،
از نادیده گرفتن زنان و از موانع مشارکت جمعی دارد، کنار بگذارند و به
جایش مناسبات نوینی برقرار کنند. آنها به خود و توانمندیهای خود باور
کردند و توانستند غول ناباوری که مانع بزرگ آنها بود را کنار بزنند، خود
را از اسارت تفکر و نگاه کالایی رها کنند، به جای کنش پذیری و مسئولیت
گریزی، مسئولیت پذیر شدند، ترس از شکست، و ضعف نشاندادن در مقابل هجوم
سختیها را از خود دور کردند و در روابط میان خود صمیمیت و خواهری برقرار
کردند“.
نتیجه این تلاش زنان مجاهد را در ایستادگی کل سازمان بر سر سرنگونی، بوضوح می توان دید. بله سازمان مجاهدین بدلیل پایداری اش بر سر ضرورت سرنگونی حکومت آخوندی و از آنجایی که همواره متکی به نیروی انسانی خود بوده، نیاز به توان و ظرفیتی بالا داشت، تا بتواند از فراز و نشیبهای مبارزه اش در مقابل آخوندها سربلند بیرون آمده و از عهده دشواریهای آن برآید. در تمامی این فراز و نشیبها و در همه پهنه ها زنان، رهبری را بدست داشته اند. این توان و ظرفیت چیزی نبوده جز محصول دگرگونی و انقلاب در اندیشه و مناسبات مجاهد خلق با یکدیگر و با پیرامون خود.
اما در این سازمان آن روی سکه زنانی که در صفوف مجاهدین، خطیر ترین مسُولیتها را برای پیشبرد نبرد رهاییبخش و سرنگونی رژیم سفاک و غدار آخوندی، در دست گرفته اند؛ حضور مردانی بوده است که با تمامی افتخار و غرور انسانی خود به رهبری این زنان سر سپرده اند. آری در گام اول، البته که زنان میبایستی خود، پا در این مسیر نهاده و برابری خود را بدست خود محقق می کردند. اما این مسیر، نیمه دومی نیز داشت که اگر محقق نمی شد، برابری زنان واقعیت پیدا نمی کرد؛ و اگر هم میکرد، در بهترین شکل یک دستاورد ناپایدار و بازگشت پذیر بود. این نیمه دوم، آن گامی بود که مردان مجاهد باید برمی داشتند و نقش خود را ایفا می کردند؛ تا نهال نوپای این کارزار بزرگ انسانی و رهاییبخش، تبدیل به درختی سفت و محکم شود.
از زبان گویای مریم رجوی که خود خالق همین پدیده و مناسبات نو بوده بشنویم: ” واقعیت این است که از ابتدای این تحول، رهبری زنان در جنبش ما، جابجایی مدیریت مردان با مدیریت زنان نبود. حضور زنان در سطوح مختلف رهبری و مدیریت، البته گامی است بهپیش. اما اگر با دگرگونی اساسی در فرهنگ و در مناسبات زن و مرد همراه نباشد و مادامی که برابری و همبستگی را برقرار نکند، این دستاورد بازگشت پذیر است. پیام تازه مقاومت ما، درست در همین نقطه است: این که رهبری زنان وقتی به صورت یک نهاد پایدار به بار مینشیند که ضرورتاً با مسئولیتپذیری مردان مؤمن و معتقد به آرمان برابری همراه باشد... تجربه رهبری زنان در جنبش ما، با نقشآفرینی صفی از این مردان، از این پیشگامان دنیای تازه، امکانپذیر شد“.
چگونه؟ مریم رجوی می افزاید: ”این مردان رها، روابط جمعی نویی شکل دادند، با شور و اشتیاق، همه جا به دفاع از آرمان برابری برخاستند؛ و اثباتگر امر رهبری زنان شدند. آنها ارزشهای تازه یی بر پایه صدق ورزیدن و از خود گذشتن و دیگران را بر خود اولویت دادن، خلق کردند. آنها بر نگرش کالایی نسبت به زنان خط بطلان کشیدند و در پرتو همین مناسبات، در صفوف خود برادری را به مراتب بیش از گذشته برقرار کردند“.
آری این همان نقش آفرینی تحسین برانگیز است. در جهانی که رقبا در تلاشی بسیار مشروع حریف خود را از میدان به در میکنند؛ تا خود را اثبات نمایند؛ میبینیم مردانی هستند که با گذشتن از خود و اولویت دادن به زنان، اثباتگر امر رهبری زنان شده اند.
آیا این تحولی شایان تقدیر، از کسی که آنرا خلق کرده و آنانی که بینه آن شده اند نیست؟ آیا این همان پدیده ای نیست که جهان ما تشنه آن است تا بتواند به جنگ قدرتها، انحصارطلبی ها، حسادتهای کور و حذف بقیه برای بقا و پیشرفت خود پایان دهد؛ و طعم برادری و برابری واقعی را بچشد؟ آری اینجاست که میبینیم امر برابری زن و مرد در سازمان مجاهدین از رهبری زنان آغاز شد اما بعد به مدار عالیتری از مناسبات انسانی که در آن قیاس، رقابت منفی و تنگ نظری جای خود را به یکرنگی و برادری و برابری واقعی می دهد رسید؛ و چه زیبا گفت مریم رجوی در جلسه روز جهانی زن در تیرانا که: ”در این صورت هر کس پیشروی دیگری را نه مانع خود که امکان تازهیی برای پیشروی خویش میبیند. آری، در جهان رهایی و آزادی، پیشروی زن و مرد نه در تقابل با هم، که لازمه هم اند و یکدیگر را تکمیل میکنند“.
سازمان مجاهدین در این دستاورد بسیار ارزشمند خود، که آنرا مدیون مریم و مسعود رجوی است یک پیام قاطع به ولی فقیه فرتوت و پوسیده این نظام و پیامی نیز پر از امید به رهایی؛ برای مردم ایران دارد:
به ولی فقیه می گوید هرگز قادر نخواهی بود مجاهدین را در هم بشکنی؛ چرا که آنها با ارتقای شگفت انگیز مناسبات انسانی، در برابر هر ضربه ای رویین تن شده اند و جاودانه، تر و تازه و شکوفا باقی خواهند ماند و به پیش خواهند رفت. امام گور به گور شده ات یعنی خمینی سفاکِ خونریز میخواست با قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، بزعم خودش مجاهدین را برای همیشه نابود و بقای حاکمیتش را تامین کند؛ اما دیدی که بور شد! تو خواستی با ۹ حمله و قتلعام و دو بار گروگانگیری، با ۶۷۷ روز شکنجه صوتی و هشت سال محاصره ضدانسانی، اشرفی ها را از پای درآوری؛ اما دیدی که بور شدی! تو خواستی با لیست گذاری مجاهدین در اروپا و آمریکا آنان را در غل و زنجیر نگاه داری و در صحنه بین المللی از میدان بدر کنی. اما دیدی که بور شدی! هر چند که قدرت طلبی بی حد و حصر نابینایت کرده و تا کنون نتوانسته ای ببینی که ماندگاری مجاهدین محصول چه چیز است؛ ولی اکنون دیگر باید به چشمت فرو رفته باشد که این دستاوردها محصول درخشان رهبری زنان و یک مناسبات برابر در درون مجاهدین است که آنان را تبدیل به گرز پولادین بر سر تو و نظامت کرده است.
پیام به مردم ایران هم این است که مجاهدین برای شما نه تنها کوه استواری هستند که با اتکا به آن می توانید سرنگونی این رژیم سراپا فاسد و جنایتکار را محقق کنید بلکه آنها پرشکوهترین مناسبات انسانی را که در دنیای امروز گم گشته و آمال و آرزوی همه جهانیان است بدنبال سرنگونی آخوندها برای شما به ارمغان خواهند آورد. همچنانکه مریم رجوی گفت: ”در حقیقت مردان این جنبش، پیام رهاییبخشی برای جامعه ایران دارند. این پیام، فراخوانی است به همه پسران و برادران و پدران ما در جامعه ایران که برای رهایی مردم ایران، بهدفاع از آزادی و برابری برخیزند. پیام رهاییبخش آنها، همان گمشده جهان امروز یعنی برادری است. پس رهبری زنان در جنبش مقاومت، نام و نماد یک دگرگونی است که روابطی بر اساس برابری حقیقی بنا کرده است“.
نتیجه این تلاش زنان مجاهد را در ایستادگی کل سازمان بر سر سرنگونی، بوضوح می توان دید. بله سازمان مجاهدین بدلیل پایداری اش بر سر ضرورت سرنگونی حکومت آخوندی و از آنجایی که همواره متکی به نیروی انسانی خود بوده، نیاز به توان و ظرفیتی بالا داشت، تا بتواند از فراز و نشیبهای مبارزه اش در مقابل آخوندها سربلند بیرون آمده و از عهده دشواریهای آن برآید. در تمامی این فراز و نشیبها و در همه پهنه ها زنان، رهبری را بدست داشته اند. این توان و ظرفیت چیزی نبوده جز محصول دگرگونی و انقلاب در اندیشه و مناسبات مجاهد خلق با یکدیگر و با پیرامون خود.
اما در این سازمان آن روی سکه زنانی که در صفوف مجاهدین، خطیر ترین مسُولیتها را برای پیشبرد نبرد رهاییبخش و سرنگونی رژیم سفاک و غدار آخوندی، در دست گرفته اند؛ حضور مردانی بوده است که با تمامی افتخار و غرور انسانی خود به رهبری این زنان سر سپرده اند. آری در گام اول، البته که زنان میبایستی خود، پا در این مسیر نهاده و برابری خود را بدست خود محقق می کردند. اما این مسیر، نیمه دومی نیز داشت که اگر محقق نمی شد، برابری زنان واقعیت پیدا نمی کرد؛ و اگر هم میکرد، در بهترین شکل یک دستاورد ناپایدار و بازگشت پذیر بود. این نیمه دوم، آن گامی بود که مردان مجاهد باید برمی داشتند و نقش خود را ایفا می کردند؛ تا نهال نوپای این کارزار بزرگ انسانی و رهاییبخش، تبدیل به درختی سفت و محکم شود.
از زبان گویای مریم رجوی که خود خالق همین پدیده و مناسبات نو بوده بشنویم: ” واقعیت این است که از ابتدای این تحول، رهبری زنان در جنبش ما، جابجایی مدیریت مردان با مدیریت زنان نبود. حضور زنان در سطوح مختلف رهبری و مدیریت، البته گامی است بهپیش. اما اگر با دگرگونی اساسی در فرهنگ و در مناسبات زن و مرد همراه نباشد و مادامی که برابری و همبستگی را برقرار نکند، این دستاورد بازگشت پذیر است. پیام تازه مقاومت ما، درست در همین نقطه است: این که رهبری زنان وقتی به صورت یک نهاد پایدار به بار مینشیند که ضرورتاً با مسئولیتپذیری مردان مؤمن و معتقد به آرمان برابری همراه باشد... تجربه رهبری زنان در جنبش ما، با نقشآفرینی صفی از این مردان، از این پیشگامان دنیای تازه، امکانپذیر شد“.
چگونه؟ مریم رجوی می افزاید: ”این مردان رها، روابط جمعی نویی شکل دادند، با شور و اشتیاق، همه جا به دفاع از آرمان برابری برخاستند؛ و اثباتگر امر رهبری زنان شدند. آنها ارزشهای تازه یی بر پایه صدق ورزیدن و از خود گذشتن و دیگران را بر خود اولویت دادن، خلق کردند. آنها بر نگرش کالایی نسبت به زنان خط بطلان کشیدند و در پرتو همین مناسبات، در صفوف خود برادری را به مراتب بیش از گذشته برقرار کردند“.
آری این همان نقش آفرینی تحسین برانگیز است. در جهانی که رقبا در تلاشی بسیار مشروع حریف خود را از میدان به در میکنند؛ تا خود را اثبات نمایند؛ میبینیم مردانی هستند که با گذشتن از خود و اولویت دادن به زنان، اثباتگر امر رهبری زنان شده اند.
آیا این تحولی شایان تقدیر، از کسی که آنرا خلق کرده و آنانی که بینه آن شده اند نیست؟ آیا این همان پدیده ای نیست که جهان ما تشنه آن است تا بتواند به جنگ قدرتها، انحصارطلبی ها، حسادتهای کور و حذف بقیه برای بقا و پیشرفت خود پایان دهد؛ و طعم برادری و برابری واقعی را بچشد؟ آری اینجاست که میبینیم امر برابری زن و مرد در سازمان مجاهدین از رهبری زنان آغاز شد اما بعد به مدار عالیتری از مناسبات انسانی که در آن قیاس، رقابت منفی و تنگ نظری جای خود را به یکرنگی و برادری و برابری واقعی می دهد رسید؛ و چه زیبا گفت مریم رجوی در جلسه روز جهانی زن در تیرانا که: ”در این صورت هر کس پیشروی دیگری را نه مانع خود که امکان تازهیی برای پیشروی خویش میبیند. آری، در جهان رهایی و آزادی، پیشروی زن و مرد نه در تقابل با هم، که لازمه هم اند و یکدیگر را تکمیل میکنند“.
سازمان مجاهدین در این دستاورد بسیار ارزشمند خود، که آنرا مدیون مریم و مسعود رجوی است یک پیام قاطع به ولی فقیه فرتوت و پوسیده این نظام و پیامی نیز پر از امید به رهایی؛ برای مردم ایران دارد:
به ولی فقیه می گوید هرگز قادر نخواهی بود مجاهدین را در هم بشکنی؛ چرا که آنها با ارتقای شگفت انگیز مناسبات انسانی، در برابر هر ضربه ای رویین تن شده اند و جاودانه، تر و تازه و شکوفا باقی خواهند ماند و به پیش خواهند رفت. امام گور به گور شده ات یعنی خمینی سفاکِ خونریز میخواست با قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، بزعم خودش مجاهدین را برای همیشه نابود و بقای حاکمیتش را تامین کند؛ اما دیدی که بور شد! تو خواستی با ۹ حمله و قتلعام و دو بار گروگانگیری، با ۶۷۷ روز شکنجه صوتی و هشت سال محاصره ضدانسانی، اشرفی ها را از پای درآوری؛ اما دیدی که بور شدی! تو خواستی با لیست گذاری مجاهدین در اروپا و آمریکا آنان را در غل و زنجیر نگاه داری و در صحنه بین المللی از میدان بدر کنی. اما دیدی که بور شدی! هر چند که قدرت طلبی بی حد و حصر نابینایت کرده و تا کنون نتوانسته ای ببینی که ماندگاری مجاهدین محصول چه چیز است؛ ولی اکنون دیگر باید به چشمت فرو رفته باشد که این دستاوردها محصول درخشان رهبری زنان و یک مناسبات برابر در درون مجاهدین است که آنان را تبدیل به گرز پولادین بر سر تو و نظامت کرده است.
پیام به مردم ایران هم این است که مجاهدین برای شما نه تنها کوه استواری هستند که با اتکا به آن می توانید سرنگونی این رژیم سراپا فاسد و جنایتکار را محقق کنید بلکه آنها پرشکوهترین مناسبات انسانی را که در دنیای امروز گم گشته و آمال و آرزوی همه جهانیان است بدنبال سرنگونی آخوندها برای شما به ارمغان خواهند آورد. همچنانکه مریم رجوی گفت: ”در حقیقت مردان این جنبش، پیام رهاییبخشی برای جامعه ایران دارند. این پیام، فراخوانی است به همه پسران و برادران و پدران ما در جامعه ایران که برای رهایی مردم ایران، بهدفاع از آزادی و برابری برخیزند. پیام رهاییبخش آنها، همان گمشده جهان امروز یعنی برادری است. پس رهبری زنان در جنبش مقاومت، نام و نماد یک دگرگونی است که روابطی بر اساس برابری حقیقی بنا کرده است“.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر