بهاره برائی از شورای مرکزی
مجاهدین
با سلام به همه مهمان گرامی
که از راههای دور و نزدیک به اینجا آمدهاید.
از اینکه این فرصت را دارم
تا با شما صحبت کنم باعث افتخارم است. اجازه بدین صحبتم رو با جمله خواهر نازنینم صبا
شروع کنم آن جا که در آخرین دقایق زندگیش گفت ما تا آخر ایستادهایم و تا آخر میایستیم.
میخواهم برای شما از آن
ایستادگی و اینکه چگونه محقق شد بگویم.
مقاومت زنان مجاهد خلق محصول
سالها رنج و تلاش طاقتفرسا و شکنجه و جانفشانی است. از هزاران زن و دختران جوانی
که در زندانهای رژیم آخوندی شکنجه و اعدام شدند تا زنانی که در سال ۶۷ تنها بهخاطر دفاع از نام و هویت مجاهدیشان
قتلعام شدند. و تا شهدای اشرف و لیبرتی.
در حمله مزدوران عراقی رژیم
ایران به اشرف در 6و 7مرداد سال ۸۸، زنان مجاهد در صفوف پولادین در مقابل
مزدوران ایستادند و مانع پیشروی آنها شدند. در این صحنه نبرد نه تنها نشکستیم بلکه
با هم، هم چون زنجیری محکم شدیم تا توانمان در هم ضرب شود.
ما آموختیم که قدرتمان را
از جمعمان بگیریم نه از ویژگیها و توانمندیهای فردی خودمان. و این چیزی است که ما
را توانمند میکند.
ما در این مسیر یاد گرفتیم
که از مسئولیتهای بزرگ نترسیم بلکه آن را با تکیه کردن به همدیگر برعهده بگیریم. از
شکستها نهراسیم بلکه هر کدام را به تجربهای برای پیروزی بعدی تبدیل کنیم. ما آموختیم
که عشق و پرداخت برای دیگری راه گشای مسیرمان است.
در حمله در 19 فرودین سال
90 نیز بهرغم اینکه هیچ سپر و حداقل امکان دفاع از خود را نداشتیم، با وجودی که ما
را به رگبار گلوله بستند، با وجود هجوم هامویها و زرهیها و شهادت دوستان مان، باز
هم به هم اتکا کردیم و ایستادیم.
خیلی سخت بود ببینی خواهرت
نسترن بهدلیل نداشتن امکانات اکسیژن از دست میرود. خیلی سخت بود که ببینی گلولهها
بر پیکر دوستانت مینشیند و تو تنها شاهد دقایق آخر آنها البته با خروش ایستادن تا
به آخر هستی. خیلی سخت بود که چهره فرمانده عزیزم خواهر زهره را غرق در خون ببینم و
ژیلای عزیز که با جانش تلاش کرده بود سپر شود.
اما سختیها و فشارها همه
تصویر این تابلو نیست. آنچه به این تابلو رنگ و درخشش داده است دیدن زیباییهای توان
انسانی بود.
بله دوستان ما در اشرف و
لیبرتی زیباییهای زیادی دیدیم و فهمیدیم که یک انسان چقدر میتواند ایستادگی داشته
باشد، چقدر میتواند دوست بدارد و بپردازد، چقدر میتواند تغییر کند و تغییر بدهد.
ما میتوانیم و باید سرنوشت را خودمان را بسوی پیروزی نهایی بسازیم.
وقتی من از اتکا کردن به
جمعمان صحبت میکنم بخش بزرگی از آن جمع، شما بودید. شما که در روزهای سخت همیشه با
فعالیتهایتان و با پیامهایتان به ما در مسیر سختی که طی میکردیم توان بیشتر میدادید.
شما خانم بتانکور، خانم چاوز
و شما همه دوستان و پشتیبانانی که متأسفانه بهخاطر کمبود وقت نمیتوانم نام ببرم اما
دیدن همه شما تک به تک به ما قوت قلب میداد و میدانستیم که با داشتن شما، این آرمان
پیروز است.
وقتی به تابلوی زیبایی خیره
میشوی بناگاه دنبال امضای نقاش آن میگردی، کسی که به ما یاد داد قبل از آنکه زن باشیم
یک انسان باشیم. باور داشته باشیم که میتوانیم و باید تغییر بدهیم. او به ما یاد داد
که بیش از توانمندیهای فردی، این جمع است که اصالت دارد. او به ما یاد داد در سختیها
و شکستها فرو نرویم بلکه از آنها بیاموزیم از زمین خوردنهایمان درس بگیریم و بلند
شویم و ادامه بدهیم تا پیروز شویم. او به ما یاد داد این ترس نیست که اصالت دارد بلکه
جنگیدن و ایستادن است که اصالت دارد. او به ما آموخت که وقتی زمین و زمان به ما میگوید
شما نابود خواهید شد، بخروشیم که میتوان و باید پیروزی را بهدست آورد.
بله و حالا ما همه تجربههایمان
را برای آزادی ایران و برای آزادی زنان ایران بهکار خواهیم بست. ما هرگز فرماندهان
و یارانمان که در اشرف و لیبرتی شهید شدند را فراموش نکرده و نخواهیم کرد. ما با عزمی
صد چندان اینجا هستیم تا مردم ایران و بهخصوص زنان و دختران ایران را از شر این رژیم
بنیادگرا نجات دهیم و با اتکا به میتوان و باید خواهر مریم با اطمینان میگویم که
ایران آزاد خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر