۱۴۰۲ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

#علی_اکبر_اکبری⁩ در سن ۲۰ سالگی یعنی سه سال پس از عضویت در سازمان ⁧ #مجاهدین⁩ خلق با اصرار چندباره از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور خواست تا او را برای انجام عملیات زدنِ ⁧ #اسدالله_لاجوردی⁩ «قصاب اوین» بپذیرند. سرانجام این درخواست از طرف ستاد‌فرماندهی مجاهدین در داخل کشور پذیرفته و طراحی برای انجام آن آغاز می‌شود. ‏در روز اول شهریور ۱۳۷۷ علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود، برای آخرین شناسایی به محل رفته و به‌ بررسی موقعیت آن جلاد می‌پردازند. در همین حین است که علی اکبر اکبری متوجه می‌شود لاجوردی در موقعیت مناسبی قرار دارد و می‌تواند همان جا عملیات را انجام دهد. به این ترتیب او یک روز پیش از موعد، با صرف نظر از بررسی راه‌های خروج از صحنه، اسدالله لاجوردی را از پای درمی‌آورد. از آنجا که راه عقب‌نشینی، شناسایی و طراحی نشده بود بعد از عملیات زخمی و دستگیر شد و دو روز بعد در سوم شهریور ۱۳۷۷ زیر شکنجه به شهادت رسید. ‏اسدالله لاجوردی معروف به جلاد ⁧ #اوین⁩ ریاست دادستانی انقلاب را از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ به عهده داشت. وی مبدع و مبتکر بسیاری از انواع شکنجه‌ها و اعدام‌ها به‌ویژه در مورد زنان بوده و صدها نفر از زندانیان سیاسی را اعدام کرده است. وی هم‌چنین پایه‌گذار خانه‌های مسکونی بود. خانه‌هایی که زندانیان زن را به‌صورت مخفیانه به آن‌ منتقل کرده و در آن‌جا تحت شکنجه‌های وحشیانه و‌ فوق‌ تصور قرار می‌دادند. لاجوردی به‌صورت حرفه‌ای اغلب اوقات شبانه روز را در زندان اولین به‌سر برده و بر بازجویی از زندانیان سیاسی نظارت داشت. ‏او شیفته‌ی شکنجه‌دادن بود. ‏درود بر علی اکبر اکبری که این جرثومه را کشت. ‏*** ‏روز تعیین‌شده برای عملیات، ۲ شهریور بود ‏اما در روز ۱ شهریور او به این فکر نکرد که هنوز برای عقب‌نشینیِ پس از عملیات، شناسایی و طراحی نکرده‌ است ‏او نمی‌خواست این فرصت تاریخی را ولو با یک درصد احتمال که شاید فردا لاجوردی به این محل نیاید، از دست بدهد؛ به قیمت تحمل شکنجه و مرگ ‏ ⁧ #نه_شاه_نه_شیخ⁩


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر