۱۴۰۴ مرداد ۳, جمعه

مقاله خبرنگار مشهور آلمانی : رضا پهلوی، پسر شاه سابق ایران، قصد دارد خود را به عنوان گزینه‌ای برای دوران پس از جمهوری اسلامی معرفی کند و در همین راستا میزبان یک کنفرانس در مونیخ است. این در حالی است که هم‌زمان موضوع ایران و آینده برنامه اتمی آن دوباره به مرکز توجه سیاست‌ بین‌الملل بازگشته و مذاکراتی در استانبول و برلین در حال برگزاری‌اند.

رضا پهلوی در تلاش است تا با جذب عناصر دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی، خود را به غرب به‌عنوان گزینه‌ای برای گذار «با مشت آهنین» از جمهوری اسلامی بدون هرج‌ومرج معرفی کند. او اخیراً با سیاستمداران محافظه‌کار بریتانیا نیز دیدار داشته است.

با این حال، کارشناسان از جمله سفیر سابق آلمان، تأکید می‌کنند که نفوذ پهلوی در داخل و خارج ایران بسیار اندک است، هیچ ساختار سازمانی یا نیروی مردمی ندارد و بازگشت سلطنت از سوی اکثریت جامعه رد می‌شود؛….

به گفته برخی تحلیلگران، غرب نباید به پهلوی دل ببندد، بلکه باید با گروه‌های اپوزیسیون واقعی مانند شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) گفت‌وگو کند، که در تبعید مستقر هستند و پایگاه سازمان‌یافته‌تری دارند.

پراتیک یادبود شاملو توسط خبرنگاران سیمای آزادی - ۲ مرداد ۱۴۰۴

پراتیک کانون‌های شورشی در کرج: پزشکیان البرز جای تو نیست برو گمشو - ۳مرد...

پراتیک کانون‌های شورشی در زاهدان به‌مناسبت سالگرد حماسه کبیر فروغ جاویدا...

۱۴۰۴ مرداد ۲, پنجشنبه

پروژه‌ی تمدنی « ممنوعیت نام مجاهدین»

توصیه ادمین برای مطالعه- آغاز عصر حضور"

این نوشتار تلاش برای بازگرداندنِ تصویری نیست، که هرگز نرفته بود، که افشای آن سازوکاری‌ست که تصمیم گرفت این تصویر را هرگز نبینیم. آن‌چه در این‌جا می‌خوانیم، نه ستایش است و نه مرثیه، که کاوشی‌ست اگزیستانسیال و ساختارمند در پروژه‌ی حذف، پروژه‌ای که جمهوری اسلامی با همکاری ناگفته‌ی بسیاری از نیروهای اپوزیسیون و پایوران‌اش، آن را از مرز سیاست به ساحت ناخودآگاه رساند. این‌جا از مسعود رجوی می‌نویسم، نه چون چهره‌ای در گذشته، که چون امکانی برای آینده، امکانی که اگر نامش را نبریم، شاید احساس راحتی کنیم، اما درست در همان لحظه، درونمان را از توان دیگری بودن تهی کرده‌ایم.

در تاریخ معاصر ایران حذف مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق نه یک حذف سیاسی، که پروژه‌ای تمدنی‌ست، پروژه‌ای که نه‌تنها در سطح قدرت، که در ژرفای هستی‌شناختی، در بافت روان جمعی، در ژنتیک زبانیِ حاکم بر میدان سیاست و در سپهر ناخودآگاه اجتماعی ایرانیان حک شده است. این حذف همانند تبعیدِ امکان، همچون شبیخون بر آینده، نه برای خاموش‌کردن یک سوژه‌ی مقاوم، که برای بستن افقی‌ست که در آن امر سیاسی می‌توانست صورت دیگری به خود بگیرد. ساختارمند، رادیکال، غیر‌اشرافی و در عین‌حال وفادار به ایده‌ی انضباط، مقاومت و رهایی.

پروژه‌ی تمدنی برخلاف پروژه‌های صرفاً سیاسی، تلاشی‌ست برای بازتعریف پیشینیِ امکان اندیشیدن، برای قالب‌ریزی حافظه، شرطی‌سازی احساس و محو تمایز از ساحت خیال. جمهوری اسلامی در حذف مجاهدین تنها به ماشین سرکوب، قتل، دروغ و شکنجه بسنده نکرد، که دستگاهی روان‌ـ‌سیاسی ساخت که در آن زبان علیه واژه، تاریخ علیه حافظه، و اپوزیسیون علیه آلترناتیو مهندسی شد. آن‌چه حذف شد نه یک سازمان، که امکانِ دیگر بودن بود، امکانِ تأسیس سوژه‌ای که رهایی را نه در شُکوه تخت سلطنت و نه در مماشات اصلاح‌طلبانه، که در مواجهه‌ی بی‌واسطه با قدرت و استبداد، با سازمان و ایستادگی بازتعریف می‌کرد.

اینجا دیگر با سانسور طرف نیستیم، که با بازتوزیع احساسی از شرم و ترس از واژگان مواجه‌ایم، جایی که تک‌تک اعضای سازمان مجاهدین با هوادارانش  تبدیل شده‌اند به تروما، به امری واپس‌رانده‌شده که شنیده‌شدن نامشان لرز بر گلو می‌اندازد، نه از سر حقیقت، که از اثر مهندسی روانیِ حک‌شده در سازوکار قدرت. این سانسور، استعمار زبان است، استعمار افق، استعمارِ جایی‌ست که داوری پیش از اندیشیدن شکل می‌گیرد.

پروژه‌ی تمدنی یعنی تبدیل حذف به طبیعت، جایی که سلطنت‌طلبی می‌شود نوستالژی، اصلاح‌طلبی می‌شود عقلانیت و مقاومت ساختاریِ مجاهدین بدل می‌شود به تهدید. تهدیدی نه واقعی، که ممنوعیتی نااندیشیده که ناتوانی در مواجهه با آن، کل مخالفان جمهوری اسلامی را در وضعیت صلب پیشا-کنش نگاه داشته است. حذف رجوی به‌جای قتل فیزیکی، قتلی نمادین بود، قتلی بصری، زبانی، روانی، تا او نه در تصویر و حافظه، که در اضطراب اپوزیسیون ناتوان، در وحشت از آلترناتیو واقعی به حذفی پیش‌فرض بدل شود.

اما تناقض از همین‌جا آغاز می‌شود، آن‌چه تبدیل به ساختار شده حذف‌پذیر نیست. آن‌که در زبان نهادینه شده، ولو با بزرگ‌ترین سانسور قرن، پاک نمی‌شود. آن‌که به ارتش، به سازمان، به ایدئولوژی و به حضوری غیابی بدل شده، در غیاب هم پابرجاست. از همین زاویه است که حتی یک فایل صوتی چهار دقیقه‌ای از مسعود رجوی، نه در همراهی با بیانیه‌ی موسوی، که در درک دقیق ماهیت قدرت در لحظه‌ی بزنگاه سیاست، خواب آسوده‌ی بسیاری را برآشفت. نه از آن‌رو که چیزی تازه گفت، که از آن‌رو که یادآور شد هنوز کسی هست که سیاست را بفهمد.

آن‌که حذف می‌شود، تنها از تصویر نمی‌رود، که از امکان می‌رود، از هستی اخراج می‌شود، نه با مرگ، که با انکار. بازگشت دوباره به میدان، نه آمدن است، که شکست سازوکار نفی. آن‌کس که نبودنش پیش‌فرض توازن بود،  چهار دقیقه از صدایش، نقشه‌ی روانی جریان‌ها  را بی‌سقف کرده. این بازگشت حادثه نیست، اختلال نیست، حتی کنش هم نیست، که رخدادی‌ست در هستی‌.  آغاز عصر حضور برای دیده شدن نیست، که برای برهم ریختن است.

#عادل_عبیات

#آغاز_عصر_حضور

#شورشگران

@shoureshgarane

صفحه ایکس شادی امین : رضا پهلوی ۲۶ مه در تورنتو جلسه داشته. کامبیز کاراندیش ۲۳ مه با محموله کوکایین به ارزش ۲۳ و نیم میلیون دلار در راه آمریکا به کانادا دستگیر می‌شود.

آیا این سرباز اعلیحضرت برای تامین فاند هزینه‌های سفر رضا پهلوی یا تامین حقوق امیرحسین اعتمادی و باقی تیم زحمت می‌کشیده و بدشانسی آورده؟ آیا فاند دم و دستگاه باقی مشاوران پهلوی از قاچاق مواد مخدر تامین می‌شود؟ راستی هزینه‌های نشست #همکاری_ملی در مونیخ از چه طریقی به دست آمده و چرا شفاف نیستید؟ این #سطلی_سپاهی نشان داد که مسیر انتقال مواد و انجام بیزینس از افغانستان تا اروپا و بعدش در امریکای شمالی با دقت تنظیم شده است و همکاری ملی در این زمینه در جریان است. #فاند_باندی

کامبیز کار اندیش شاهپرست دو آتشه بچه شاه با ۲۳ میلیون دلار کوکائین بازداشت شد

آژانس خدمات مرزی کانادا اعلام کرد که روز دوم خرداد، در جریان بازرسی ثانویه یک تریلر در گذرگاه مرزی ویندزور-دیترویت، ۱۶۱ بسته مشکوک به کوکائین را که در دو چمدان و پنج کیسه زباله جاسازی شده بود، کشف کرده است.

به گفته این نهاد، کامبیز کاراندیش، راننده ۵۵ ساله اهل ریچموند هیل در استان انتاریو، بازداشت و به همراه ۱۸۷.۵ کیلوگرم کوکائین به ارزش تقریبی ۲۳.۴ میلیون دلار، به پلیس سلطنتی کانادا تحویل داده شده است.

پلیس کانادا کامبیز کاراندیش را به «واردات کوکائین» و «نگهداری کوکائین با هدف قاچاق» متهم کرده است.


دقت کنید صاحب اکانت کوت شده، کامبیز کاراندیش، ۵۵ ساله و ساکن ریچموند هیل تورنتو است

 

بابت حمل۱۸۷ کیلو کوکایین به ارزش ۲۳ میلیون دلار که تو کامیون جداسازی شده بود موقع ورود از آمریکا به کانادا دستگیر شده است !.۔

طرف قاچاقچی مواد مخدر در کاناداست، شعار هم داده راه نجات میهن، پهلویه هموطن  .. !؟

برای همین است تمام دزدن و جنایت کاران فاسد فراری ،سپاه و لباس شخصی در ایران در سرگوب و کشتار و غارت و دزدی  و قاجاق دست داشتند حالا همه در دالان پهلوی تطهیر شدند و دور بر رضا پهلوی پر شدند!

چرا ؟

 چون همه در کشورهای خارجی بیمه هستد هر  کاری می کنند بنام  مخالف رژیم می کنند …!

و از طرفی تلاش می کنند از طریق بچه  دیکتاتور پهلوی  ،آینده   بدنه حکومت ولا فقیه را حفظ کنند !

از هر دو جناه از اصلاح طلب تا بقیه … چون پای هیج جنایت کار و دزدی به دادگاه باز نمی شود !؟

اکر قرار باشد باز شود اولین فرد  خود رضا پهلوی است ..!

پس با خیال جمع مزدوران لباس شخصی و پاسدار بریده دور رضا پهلوی لانه  خوش کرده اند!؟

 و راهای مختلف جنایت و قاچاق را خوب حرفه می دانند ..!!

«مرک بر سلطنت و  ولایت با یکصد سال جنایت

سرباز اعلیحضرت، قاچاقچی رضا پهلوی با کوله‌باری از مواد مخدر به دام افتاد

یکی از «حلقه‌های زر و زور» آقای رضا پهلوی که وظیفه‌اش تأمین مالی تجمعات بی‌رمق و فحاش سلطنت‌طلب‌های لمپن در خارج از کشور بود، بالاخره به تور گمرک و پلیس مرزی آمریکا و کانادا، با یک محموله خوشگلِ کوکائین! افتاد.

بله، کامبیز کاراندیش، همان «فرهیخته‌»ای که در یکی از تجمعات دوران قیام ۱۴۰۱، با چهره‌ای برافروخته و فُرم لباسی شبیه به کابوی‌های دسته سه، رو به یکی از هواداران مجاهدین گفته بود:

«حق‌تون بود که خمینی همه‌تونو قتل‌عام کرد، ما هم اگه بتونیم، همین کارو می‌کنیم

حالا آقای کاراندیش در آستانه یک اقامت بلندمدت و رایگان در زندان‌های کانادا یا آمریکا قرار داره؛ جایی که نه از خمینی خبری هست، نه از شاه، نه از صحنه‌گردان‌های اینستاگرامی — فقط سلول، آب خنک، و تفکر عمیق به آنچه گفت و نکرد

۱۴۰۴ مرداد ۱, چهارشنبه

"زبان باید چشم داشته باشد" به قلم عادل عبیات، در مورد پیام اخیر آقای مسعود رجوی

بخشی از مطلب: بیانیه‌ی اخیر مسعود رجوی، بیش از آن‌که تحلیل یک بیانیه‌ باشد، واکاوی مختصات لحظه‌ای‌ست که در آن نیش زدن به موسوی یعنی بوسه زدن بر پشت‌پرده‌ی وحدتی که خامنه‌ای تلاش دارد میان نیروهایش حفظ کند.

آن‌که میدان را می‌شناسد، می‌داند که دشمنی را باید از آن‌جا دید که به ریشه‌ی قدرت وصل است، نه از آن‌جا که فاصله‌اش با ما زیاد است. خامنه‌ای هر ضربه به موسوی را یک‌پارچه‌سازی جبهه‌ی خودش می‌بیند. همان‌طور که هر حضور رضا پهلوی را فرصتی برای انحراف میدان.

رجوی در میان این دو، موسوی را سوژه‌ی مفید و رضا پهلوی را فاعل زیان‌بار قدرت می‌نامد. یکی را محصور، آن یکی را مأمور. یکی را محصول ترک‌خوردن نظام، آن دیگری را ابزار ترمیم ترک‌ها. و این تمایز، اتفاقی نیست. باید ایستاد، مکث کرد، و با دقتِ جراحی فهمید که کجا سیاست است، و کجا بازی کودکانه، نه به‌خاطر موسوی، نه از سرِ دلسوزی برای تاریخ، که صرفاً از آن رو که هر ضربه‌ای در این لحظه، بر پیکر محصور، به‌مثابه‌ی ماساژ ستون ولایت فقیه است.

زبان رجوی سخت نیست، اما هر واژه‌اش ترازویی‌ست برای وزن کردن نقش‌هاست. جایی که موسوی هنوز در قفس است، رضا پهلوی در ویلای مدیترانه‌ای بیانیه می‌نویسد ، اگرچه هر دو خارج از مدار اصلی حکومت‌اند، اما یکی از درون ترک می‌اندازد، و دیگری از بیرون نردبان می‌سازد برای بازسازی نظم پیشین.

این‌جا مسئله فقط چه می‌گویند نیست، بلکه موضوع این است که کجا ایستاده‌اند. موسوی در حصر می‌نویسد، با زبان بسته، با واژه‌هایی که از شکاف‌ها می‌گریزند. رضا پهلوی در آزادی، اما با زبانی که گویی نه برای گشودن گره، که برای بستن چشم‌ها نوشته شده.

او نمی‌گوید موسوی هم‌سنگ است، نمی‌گوید او استراتژی مقاومت را می‌شناسد، حتی نمی‌گوید که می‌توان با او به میانه‌ی میدان رفت. اما می‌گوید که در این لحظه‌ی خاص، دشمنِ دشمن ما، اگرچه اهل خانه نیست، اما اگر دارد به تَرَک سقف آن خانه ضربه می‌زند، نیش زدن به او بازی در زمین معمارِ استبداد است.

این‌جا سیاست نه یک دستگاه انتخاب اخلاقی‌ست و نه میز محاسبه‌ی محبوبیت، بلکه تشخیص لحظه‌ای‌ست که در آن کوبیدن بر دهان کسی ولو با زبان نیم‌سوخته‌اش، شکافی در ارکان قدرت می‌زند، همان است که خامنه‌ای می‌خواهد. رجوی اما نه در نقش رفیق، که در جایگاه ناظر و آگاه به ساختار، از موسوی محافظت می‌کند، نه به‌خاطر موسوی، که برای آن‌که صدای ترک خوردن سقف را قطع نکنیم. در همان حال او رضا پهلوی را دوباره به جایگاه خود برمی‌گرداند، نه چهره‌ی آینده، نه فاعل تاریخ، بلکه بچه شاه، نمادی از گذشته‌ای که هر بار با پروژه‌ای تازه و بی‌بخار به میدان می‌آید، تنها برای آن‌که مقاومت را منحرف کند و خامنه‌ای را از بحران برهاند.

در انتها رجوی زبان را به قلب اخلاق سیاسی پیوند می‌زند، هم‌چنان‌که خواهان آزادی موسوی و زهرا رهنورد هستم. این جمله نه از سر عاطفه، که حفظ مرزِ اخلاق در سیاست است. مقاومت بدون این مرز، همان چیزی‌ست که قدرت دوست دارد، موجودی بی‌چشم، که فقط مشت می‌زند.

رجوی اما این‌جاست تا نشان دهد که چشم باید داشت، حتی در شب و حتی وقتی دیگران در میانه‌ی تاریکی، سایه را با دشمن اشتباه می‌گیرند.

#عادل_عبیات

#زبان_باید_چشم_داشته_باشد

«مرک بر سلطنت و  ولایت با یکصد سال جنایت


دقت کنید صاحب اکانت کوت شده، کامبیز کاراندیش، ۵۵ ساله و ساکن ریچموند هیل تورنتو است

 

بابت حمل۱۸۷ کیلو کوکایین به ارزش ۲۳ میلیون دلار که تو کامیون جداسازی شده بود موقع ورود از آمریکا به کانادا دستگیر شده است !.۔

طرف قاچاقچی مواد مخدر در کاناداست، شعار هم داده راه نجات میهن، پهلویه هموطن  .. !؟

برای همین است تمام دزدن و جنایت کاران فاسد فراری ،سپاه و لباس شخصی در ایران در سرگوب و کشتار و غارت و دزدی  و قاجاق دست داشتند حالا همه در دالان پهلوی تطهیر شدند و دور بر رضا پهلوی پر شدند!

چرا ؟

 چون همه در کشورهای خارجی بیمه هستد هر  کاری می کنند بنام  مخالف رژیم می کنند …!

و از طرفی تلاش می کنند از طریق بچه  دیکتاتور پهلوی  ،آینده   بدنه حکومت ولا فقیه را حفظ کنند !

از هر دو جناه از اصلاح طلب تا بقیه … چون پای هیج جنایت کار و دزدی به دادگاه باز نمی شود !؟

اکر قرار باشد باز شود اولین فرد  خود رضا پهلوی است ..!

پس با خیال جمع مزدوران لباس شخصی و پاسدار بریده دور رضا پهلوی لانه  خوش کرده اند!؟

 و راهای مختلف جنایت و قاچاق را خوب حرفه می دانند ..!!

برگزاری میز کتاب و نمایشگاه تصاویر شهیدان در همبستگی با قیام سراسری

۱۴۰۴ تیر ۳۱, سه‌شنبه

"زبان باید چشم داشته باشد" به قلم عادل عبیات- در مورد پیام اخیر آقای مسعود رجوی

بخشی از مطلب: بیانیه‌ی اخیر مسعود رجوی، بیش از آن‌که تحلیل یک بیانیه‌ باشد، واکاوی مختصات لحظه‌ای‌ست که در آن نیش زدن به موسوی یعنی بوسه زدن بر پشت‌پرده‌ی وحدتی که خامنه‌ای تلاش دارد میان نیروهایش حفظ کند.

آن‌که میدان را می‌شناسد، می‌داند که دشمنی را باید از آن‌جا دید که به ریشه‌ی قدرت وصل است، نه از آن‌جا که فاصله‌اش با ما زیاد است. خامنه‌ای هر ضربه به موسوی را یک‌پارچه‌سازی جبهه‌ی خودش می‌بیند. همان‌طور که هر حضور رضا پهلوی را فرصتی برای انحراف میدان.

مسعود رجوی - لگد و نیش زدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد مشخص...

۱۴۰۴ تیر ۲۹, یکشنبه

رضا پهلوی با سپاهیانی که از طریق کیوآرکد خاص با او تماس گرفته‌اند قرار است به نجات ایران بیاید! سوال: آیا اینها همون‌هایی نیستن که چند دهه مردم رو کشتن و شکنجه کردن و در کهریزک‌‌ها تجاوز کردن؟

 

جواب: چرا همون‌ها هستن ولی قول دادن اینبار که بر سرکار اومدن از اون کارها نکنند!

ولی طرفداران پهلوی پیش از سرکار اومدن بارها گفتن می‌خوایم خاوران‌های بزرگتری بسازیم. بارها گفتن هر کس با پهلوی مخالف باشه اون رو زنده‌زنده دفن می‌کنیم، اینطور نیست؟

بله گفتن! اما اونا دشمن ایرانن، اگه پهلوی نباشه ایران تجزیه می‌شه امنیت از بین می‌ره، شکوه و جلال ایران برنمی‌گرده! یرانیت ما زیر سوال می‌ره

شکوه و جلال؟ ما که در صد سال گذشته هرچه دیدیم و خوندیم بدبختی بوده... یک چیزهایی هم از زمان کوروش و بقیه می‌گویند که دو هزار سال پیش بوده و خدا میدونه داستانش چیه! ضمنا شکوه و جلالی که میگی منظورت زیبایی تاج پادشاهی و مراسم تاجگذاری و قصرهای سلطنتیه  یا به ما بدبخت بیچاره‌ها هم چیزی می‌رسه؟

شما می‌تونید برقصید، مشروب بخورید، بی‌حجاب باشید... از این بیشتر چی می‌خوای؟

این کارها که توی سوریه‌ی بشار اسد هم آزاد بود! بزگترین فاحشه‌خونه‌های خاورمیانه تو دمشق بود... مشکل ما که این چیزها نیست! مشکل ما نون و آبه! مشکل ما نابرابریه

ای چپول پنجاه و هفتی! ای مجاهد! ای شورشی پنجاه و هفت! تو رو هم باید بعد از سرنگونی آخوندها زنده زنده دفن کنیم!

@shoureshgarane

پاسخ: آها... فهمیدم! همه چی دستم اومد!

اجرای حکم جنایتکارانه اعدام دست‌کم شش زندانی بلوچ در زندان مرکزی زاهدان

 یک‌شنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۴، حکم اعدام دست‌کم شش زندانی بلوچ که پیشتر از بابت اتهامات مرتبط با مواد مخدر به اعدام محکوم شده بودند و در روزهای گذشته جهت اجرای احکام به سلول انفرادی زندان مرکزی زاهدان منتقل شده بودند، به اجرا در آمد.  هویت سه تن از زندانیان اعدام شده، عبدالجلیل درکزهی حدودا ۳۵ ساله فرزند حسین متاهل، اهل و ساکن روستای چاه‌احمد واقع در شهرستان تفتان، نعمت‌الله شهنوازی متاهل و دارای فرزند، اهل و ساکن شهرستان خاش، و داریوش شه‌بخش (عبدالنصیر) ۲۴ ساله فرزند امان‌الله، متاهل و دارای فرزند اهل و ساکن روستای گلچاه از توابع بخش کورین زاهدان، توسط حال‌وش احراز شده‌اند.  از هویت دقیق سه زندانی اعدام شده دیگر تا لحظه تنظیم گزارش اطلاعی در دست نیست.

بگو آزادی - begooazadi

۱۴۰۴ تیر ۲۸, شنبه

دستِ ناپاکِ مزدورانِ سپاه‌ و بسیج خامنه‌ای، دیروز کیان پیرفلک و امروز رها شیخی را از ایران گرفتند. جنایت خمین و کشتار خانواده شیخی، بیانگر ماهیت رژیم درمانده و تبهکاری است که توان حفاظت از سرکردگان جنایتکار خود را ندارد؛ اما انتقام سختش را از ملت و کودکان بی‌پناه ایران می‌گیرد.

 

این دریای خون چنان میان ملت ایران و رژیم شکاف انداخته که با هیچ ترفند و فریبکاری پر نخواهد شد؛ و این جنایات هرروزه، جز با برانداختن رژیمِ جانی، و استقرار یک دولت ملی و دموکراتیک به پایان نخواهد رسید.

با خانواده جان‌باختگان و مردم شریف خمین عمیقا ابراز همدردی می‌کنم و نوید می‌دهم که نور دادرسی بر دل داغ‌دیده‌ی دادخواهان خواهد تابید، و در یک دادگاه ملی و منصفانه، جنایتکارانِ کودک‌کش به سزای اعمال خود خواهند رسید.

مدح رضاشاه توسط ملک‌الشعرای بهار

 

بهار نماینده مجلس بود و رضاخان در ۷ آبان ۱۳۰۴ که  در حال تبدیل به رضاشاه بود دو نفر مامور برای کشتن بهار فرستاد اما آنها به اشتباه محمد کیوان قزوینی را به خاطر شباهتش به بهار کشتند!.

بیچاره قزوینی که روزنامه اش(نصیحت) را رضاخان بسته بود آنروز از قزوین به مجلس آمده بود برای رفع توقیف روزنامه اش!

عمال رضاشاه اشتباهی او را کشتند و به رضاخان گفتند که ماموریت انجام شد.

رضاخان که این‌ زمان نخست وزیر بود و با سفیر فرانسه دیدار داشت به سفیر می گوید:

مردم بهار را کشتند!

بهار بارها زندانی شد در آخرین زندانش به گفته دخترش، او را با جنایتکاران و دزدان در جایی تاریک در توپخانه انداخته بودند و دخترش که به ملاقاتش رفته بود میگوید بخاطر تاریکی شمع روشن کرده بودند برای دیدن همدیگر!

اینجا بود که به شاعر پیشنهاد شد برای حفظ جان و آزادیش، شعری در ستایش دیکتاتور و پیشرفتهای کشور بگوید!

شاعرِ به ستوه آمده نیز قصیـده بلنـدی بـا این مطلع سـرود:

یاد ندارد کس از مُلوک و سَلاطین

شاهی چون پهلوی به عِزّ و به تَمکین

کل قصیده اینجا

دلنوشته های تاریخی علی مرادی مراغه‌ای

هامبورگ - میز کتاب و نمایشگاه عکس شیهدان در حمایت از قیام سراسری - ۲۸تیر

هامبورگ - میز کتاب و نمایشگاه عکس شیهدان در حمایت از قیام سراسری - ۲۸تیر

هایدلبرگ - میز کتاب و نمایشگاه شهیدان و حمایت از قیام سراسری - ۲۸ تیر

استکهلم - تظاهرات ایرانیان آزاده در همبستگی با قیام سراسری - ۲۸تیرماه

مانهایم - میز کتاب و نمایشگاه عکس شهیدان در حمایت از قیام سراسری - ۲۷ تیر

مانهایم - میز کتاب و نمایشگاه عکس شهیدان در حمایت از قیام سراسری - ۲۷ تیر

۱۴۰۴ تیر ۲۷, جمعه

دلنوشته سهیل عربی - در ستایش مقاومت و استواری زندانی سیاسی سعید ماسوری:

"من مستم و نترسم از چوب شحنگانش"

(مولوی)

مستی با تلخی می‌آید؛

تلخی‌ای که بر تو تحمیل می‌شود،آن‌چنان که گویی باید روحت را از پای درآورد.اما چرا پس از نوشیدن این زهر، سرخوشی در جانمان موج می‌زند؟

خبر "تشدید شکنجه بر " #سعید_ماسوری، که از برادر برایمان عزیزتر است،زهری است که می‌خواهند ما را به زانو درآورد. اما چرا این زهر، به‌جای فروپاشی، عزمی راسخ‌تر در ما برمی‌انگیزد؟دیالکتیک، زاده‌ی پیوند دو نیروی متضاد است:

اندوه و خشم از تلخی شکنجه، با غرور و عزت درمی‌آمیزد.غروری که از وجود یاری چون سعید سرچشمه می‌گیرد؛ او که پس از ۲۵ سال زندان و تحمل انواع شکنجه، همچنان خاری است در چشم ویرانگران، شکنجه‌گران و غارتگران.

از این زندان به آن زندان،از این شهر به شهری دوردست تبعیدش می‌کنند، اما او نه‌تنها حسرت یک "آه" را بر دلشان گذاشته، بلکه هر روز استوارتر و باانگیزه‌تر، جاده‌ای برای عدالت‌خواهی می‌سازد و پلی به‌سوی امید بنا می‌کند. خشم و اندوه از ظلم افزون‌شده، در کنار مستی غرور از داشتن گنجی چون تو،به انگیزه‌ای برای پیروزی بدل می‌شود؛ پیروزی‌ای که نزدیک است.

ما تا رسیدن بی مرگی امید، هر روز مرده ایم(جنتی عطایی).

رابطه شبکه نفوذ با رضا پهلوی، بیانیه حمایت از میرحسین موسوی/ ولتاژ با شا...

پارلمان انگلستان - کنفرانس «راه حل سوم: تغییر توسط مردم و مقاومت ایران»

پاریس برگزاری میز کتاب و نمایشگاه عکس شهیدان در حمایت از قیام سراسری ...

۱۴۰۴ تیر ۲۶, پنجشنبه

هجوم وحشیانه برای شکستن صدای زندانی سیاسی سعید ماسوری

صبح چهارشنبه ۲۵ تیر، مأموران زندان قزلحصار به‌طور ناگهانی و با خشونت به واحد ۴ این زندان حمله کردند و زندانی سیاسی «سعید ماسوری» را به‌زور از بند خارج کردند.

اما بلافاصله زندانیان با اعتراض شدید، مانع شدند و او را به بند بازگرداندند. فضای بند به‌شدت متشنج است و نگرانی از سرکوب بیشتر بالا گرفته.

مأموران وزارت اطلاعات طی یک ماه گذشته، دو بار سعید را به دفتر رئیس بند کشانده و آشکارا خودش و خانواده‌اش را تهدید کرده‌اند.

سعید ماسوری از سال ۱۳۷۹ تاکنون، یعنی ۲۵ سال بی‌وقفه در زندان به‌سر می‌برد؛ جرمش؟ مقاومت.

در همین بند، سه زندانی محکوم به اعدام هستند. دو تن از آن‌ها، بهروز احسانی و مهدی حسنی، با رد دوباره‌ی درخواست اعاده دادرسی، در آستانه‌ی اجرای حکم‌اند.

🅰️ @begooazadi


پدر دادخواه رضا سلمان زاده از زندان قزلحصار طی پیامی صوتی آخرین وضعیت زندان قزلحصار در پی تلاش ماموران برای ربودن زندانی سیاسی سعید ماسوری را شرح داد.

این پدر دادخواه شرح داد که زندان و بند ۴ در محاصره انبوه ماموران است و این ممکن است آخرین پیام او باشد...

این پیام را کامل گوش کنید و منتشر کنی


۱۴۰۴ تیر ۲۵, چهارشنبه

تروریست سرتیپ پاسدار غلامحسین غیب‌پرور، جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه سرکوب امنیتی امام علی سازمان تروریستی سپاه پاسداران، به درک واصل شد.

 

تروریست سرتیپ پاسدار غلامحسین غیب‌پرور، جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه سرکوب امنیتی امام علی سازمان تروریستی سپاه پاسداران، به درک واصل شد.   رسانه‌های جمهوری اسلامی علت مرگ او را عوارض شیمیایی باقی‌مانده از دوران جنگ با عراق اعلام کرده‌ اما شواهد حاکی از ترور توسط ارتش قدرتمند بی‌بی دارد.  غیب پرور نقش بزرگی در کشتار مردم در اعتراضات سراسری #آبان۹۸ را داشت.

۱۴۰۴ تیر ۲۴, سه‌شنبه

اداره تحقیقات فدرال آمریکا (اف‌بی‌آی) روز سه‌شنبه تصاویر سه افسر ارشد اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران را منتشر کرد که به گفته مقام‌های آمریکایی، در ربایش رابرت لوینسون، مأمور بازنشسته اف‌بی‌آی، نقش داشته‌اند.

این تصاویر در قالب پوسترهای «در جست‌وجوی اطلاعات» منتشر شده و مربوط به رضا امیری‌مقدم، تقی دانشور و غلامحسین محمدنیا است.

بر اساس اعلام اف‌بی‌آی، رضا امیری‌مقدم که در حال حاضر سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان است، پیش‌تر ریاست واحد عملیات وزارت اطلاعات در تهران را بر عهده داشته؛ نهادی که چندین عضو آن به سازماندهی ربایش لوینسون در سال ۲۰۰۷ از جزیره کیش متهم شده‌اند.

اف‌بی‌آی تاکید کرده است که همچنان پاداشی تا سقف ۵ میلیون دلار برای ارائه اطلاعات منجر به یافتن، بازگرداندن و شناسایی محل نگهداری لوینسون در نظر گرفته شده است. همچنین، برنامه «پاداش برای عدالت» وزارت خارجه آمریکا نیز پاداشی جداگانه تا سقف ۲۰ میلیون دلار برای اطلاعات مرتبط با این پرونده تعیین کرده است.


مقام سابق امنیتی بریتانیا: لندن را از نفوذ خامنه‌ای پاک‌سازی کنید

تام توگندهات، نماینده پارلمان و معاون امنیتی سابق وزیر کشور بریتانیا، در ویدیویی که در صفحه ایکس سازمان "اتحاد علیه ایران هسته‌ای" منتشر شده، هشدار داد: «ما در حال آگاهی‌رسانی هستیم چون فعالیت‌های رژیم خامنه‌ای در بریتانیا بیش از حد نادیده گرفته می‌شود

او با تأکید بر لزوم مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی در خاک بریتانیا افزود: «ما باید در برابر خشونت‌های خامنه‌ای در بریتانیا بایستیم و تهدیدهای این رژیم علیه خود را خنثی کنیم

توگنهات در ادامه گفت: «باید بریتانیا را به مکانی عاری از خامنه‌ای تبدیل کنیم. عوامل مختلف رژیم ایران از مراکز فرهنگی اسلامی، مساجد و مکان‌هایی که باید محل گردهمایی و اتحاد مردم باشد، برای ایجاد تفرقه، ترویج نفرت و خشونت استفاده می‌کنند


۱۴۰۴ تیر ۲۳, دوشنبه

مهم‌ترین خبرهای ایران و جهان در ۶۰ثانیه – دوشنبه ۲۳تیر ۱۴۰۴

هفته‌نامه لوموند: بازگشت فرصت‌طلبانه رضا پهلوی در فردای حملات هوایی به ایران

 

 هفته‌نامه لوموند تحت عنوان «بازگشت فرصت‌طلبانه رضا پهلوی در فردای حملات هوایی آمریکا به ایران» نوشت: هر بار که به‌نظر می‌رسد رژیم ایران دچار تزلزل شده، رضا پهلوی بار دیگر روی اکران تلویزیون‌هایمان ظاهر می‌شود.

ولیعهد آخرین دودمان سلطنتی تهران که در نتیجه انقلاب ۱۹۷۹ از حکومت رانده شد، اکنون بر موج شوک ناشی از بمباران سایت‌های اتمی ایران توسط نیروی هوایی آمریکا در روز ۲۱ژوئن، سوار شده است. اما او که در ایالات متحده اقامت دارد، با آن‌که از آتش‌بس اعلام شده از سوی دونالد ترامپ در روز ۲۴ژوئن غافلگیر شد، هنوز از تدارک بقیه قضایا دست برنداشته است. او در شبکه‌های اجتماعی برای نوعی صندوق پستی آنلاین ویژه استفاده اعضای سرویس‌های امنیتی جمهوری اسلامی که احیاناً قصد تغییر کمپ خود را داشته باشند، تبلیغ کرد.

۱۴۰۴ تیر ۲۲, یکشنبه

درمورد گزینه‌سازی از پهلوی! "یا همه با هم برابرند، یا هیچ‌کس انسان نیست"

 

کیهان لندن می‌نویسد، تلاش برای حذف رضا پهلوی، تکرار خطای تاریخی در لباس دموکراسی است. این‌جا دیگر با یک نظر مواجه نیستیم، که با تحریف زبان، با وارونه‌سازی واژگان، با بازسازی نابرابری در پوشش مشروعیت روبرو هستیم. اونهایی که در نظام‌های سلطنتی اروپا زیسته‌اند و از امنیت تخت‌نشینِ خود برای ما نسخه سلطنتی می‌پیچند، نه درک درستی از وضعیت انسان ایرانی دارند و نه شرافتی برای سکوت. آن‌چه به ما عرضه می‌کنند، دموکراسی نیست، بلکه بازآرایی تحقیر است در لباس رأی. می‌خواهند بگویند که چون شکست خورده‌اید، چون پراکنده‌اید، چون رهبر ندارید، پس بازگردید به همان تبار، به همان تاج، به همان نام نانجیب که گویا برای حکومت ساخته شده. اما آن‌چه این نسخه‌نویسی پلشت پنهان می‌کند،  بازگشت نابرابری وجودی انسان‌هاست.

سلطنت، نه یک انتخاب سیاسی، نه یک فرم حکمرانی، که ساختاری‌ست برای طبقه‌بندی انسان‌ها پیش از آن‌که سخن بگویند. سلطنت، حکم می‌دهد که بعضی انسان‌ها، تنها به‌واسطه‌ی خون‌اشان اعتبار بیشتری دارند و انسان‌ترند، نه به‌خاطر فهم‌اشان، نه به‌خاطر رنج‌اشان و نه به‌خاطر رزم‌اشان، که چون از ژنی ویژه‌اند.  این‌جاست که مسئله دیگر مسئله‌ی جمهوری یا مشروطه نیست، این‌جا ما با مسئله‌ی کرامت انسان روبه‌رو هستیم.

سلطنت نه تنها تبار را به جای تن می‌نشاند، که از همان لحظه‌ی زاده شدن، مشروعیت را از رحم استخراج می‌کند، گویی انسان پیش از آن‌که بپرسد، پیش از آن‌که بیندیشد، پیش از آن‌که بایستد، باید در شجره‌نامه‌اش جست‌وجو شود، و اگر نبود نه حق زیستن، که حتی حق شمرده‌شدن ندارد.

آن‌که از سلطنت دفاع می‌کند نه فقط به مردم خیانت کرده، که در ساختاری ایستاده که وجود انسان را به امتیاز بدل کرده، چون پیشاپیش پذیرفته که عده‌ای باید پیش‌تر شنیده شوند، دیده شوند، و برایشان پرچم بالا رود، نه به خاطر شایستگی، که به خاطر خون‌.

در منطق سلطنت اندیشه هیچ ارزشی ندارد اگر از دهان تبارنیامده باشد، مقاومت شنیده نمی‌شود مگر از حنجره‌ی کسی که تاریخ به‌جای او ایستاده، یعنی کرامت کالایی‌ست که فقط وارثان مجاز به مالکیت‌اش هستند.

سلطنت اشتباه تاریخی نیست، که توهین سازمان‌یافته‌ای‌ست به ایده‌ی انسانی که می‌تواند بدون تبار مشروع باشد. به همین دلیل، نه باید نقد شود، نه باید اصلاح شود، بلکه باید با تمام قوای زبانی، فکری، اخلاقی و انسانی از پیکر زبان و حافظه استفراغ شود.

سلطنت نه فقط باید از عرصه‌ی قدرت حذف شود، نه فقط از میدان سیاست کنار رود، که باید از حافظه‌ی جمعی چون تهوعی که از ژرفای بدن برخاسته، دفع شود، باید از ذهن این جامعه پاک شود، نه به دلیل مخالفت با جمهوری  نه به‌خاطر ناسازگاری با دموکراسی، نه به‌سبب ناساز بودن با زمانه، اصلا موضوع سیاست نیست بلکه به این دلیل بنیادین که سلطنت، در ذات خود، اهانت به انسان است. سلطنت، تحقیر نهادینه‌ی کرامت است، آپارتاید است، خشونت نمادین علیه برابری‌ست و تثبیت ساختار بی‌اخلاقی‌ای‌ست که در آن ارزش انسان، نه از فهم، نه از رنج، که از تبار و تملک برمی‌خیزد.

هیچ اصلاحی، هیچ تطهیری، هیچ رأیی، نمی‌تواند سلطنت را مشروع کند، همان‌گونه که نمی‌توان برده‌داری را با پوشاندن لباس مدرن، به یک امکان تاریخی بدل کرد. سلطنت، باید از جانِ جمعی یک ملت، از زبان، از خاطره، از جمله‌ها، از شوخی‌ها، از نوستالژی‌ها، از حافظه‌ی ملی، همچون تهوعِ یک وجدان بیدارشده استفراغ شود. تا زمانی که حتی در پستوهای ذهن، تاجی بر سر کسی مجاز تصور شود، هیچ انسانی در این خاک، انسان کامل نیست. یا همه با هم برابریم، یا هیچ کس انسان نیست.

 #شورشگران

@shoureshgarane