بهار نماینده مجلس بود و رضاخان در ۷ آبان ۱۳۰۴ که در حال تبدیل به رضاشاه بود دو نفر مامور برای
کشتن بهار فرستاد اما آنها به اشتباه محمد کیوان قزوینی را به خاطر شباهتش به بهار
کشتند!.
بیچاره قزوینی که روزنامه اش(نصیحت)
را رضاخان بسته بود آنروز از قزوین به مجلس آمده بود برای رفع توقیف روزنامه اش!
عمال رضاشاه اشتباهی او را کشتند و
به رضاخان گفتند که ماموریت انجام شد.
رضاخان که این زمان نخست وزیر بود
و با سفیر فرانسه دیدار داشت به سفیر می گوید:
مردم بهار را کشتند!
بهار بارها زندانی شد در آخرین
زندانش به گفته دخترش، او را با جنایتکاران و دزدان در جایی تاریک در توپخانه
انداخته بودند و دخترش که به ملاقاتش رفته بود میگوید بخاطر تاریکی شمع روشن کرده
بودند برای دیدن همدیگر!
اینجا بود که به شاعر پیشنهاد شد
برای حفظ جان و آزادیش، شعری در ستایش دیکتاتور و پیشرفتهای کشور بگوید!
شاعرِ به ستوه آمده نیز قصیـده
بلنـدی بـا این مطلع سـرود:
یاد ندارد کس از مُلوک و سَلاطین
شاهی چون پهلوی به عِزّ و به تَمکین
کل قصیده اینجا
دلنوشته های تاریخی علی مرادی مراغهای
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر