خانم معصومه جوشقانی، زندانی سیاسی مقاوم در رژیم آخوندی، نویسنده کتاب «شورانگیز»، از اعضای گروه استادان متعهد دانشگاهها و مدارس عالی، یار دیرین اشرفنشان که ۵ دهه در کنار همسرش دکتر محمدعلی شیخی مسئول کمیسیون دانشگاهها در شورای ملی مقاومت، یار و یاور مجاهدین و مقاومت ایران بود، صبح شنبه ۶ اردیبهشت در اثر بیماری سرطان در پاریس به دیار رفیق اعلا پرکشید.
معصومه جوشقانی که متولد سال۱۳۲۹در تهران و فارغالتحصیل دانشکده پرستاری بود، در سال ۱۳۵۲ با خواندن زندگینامه و دفاعیات مجاهد قهرمان مهدی رضایی در بیدادگاه شاه با نام سازمان مجاهدین آشنا شد و به حمایت از مبارزه با دیکتاتوری برخاست و در تظاهرات و قیامهای ضدسلطنتی شرکت داشت.
پس از انقلاب و سرقت آن توسط خمینی دجال، در صفوف هواداران مجاهدین در نبرد با ارتجاع و انحصار طلبی و مبارزه با استبداد دینی فعالیت داشت و درسال ۵۸درجلساتی که با شرکت استادان در دانشگاه در حمایت از کاندیداتوری مسعود رجوی برپا میشد تلاش می کرد.
در قیام مردم تهران در۳۰خرداد ۱۳۶۰ وقتی تظاهرات مسالمتآمیز بیش از نیم میلیون نفر از مردم تهران بهفرمان خمینی جلاد بهخاک و خون کشیده شد، او که پرستار بیمارستان هزار تختخوابی تهران بود، تمامی امکانات و اتاقهای عمل این بیمارستان را برای مداوای مجروحان آماده و همه پزشکان و کادر درمانی فعال کرد. هنگامیکه پاسداران جنایتکار برای ربودن مجروحان و انتقال آنان به قتلگاه اوین وارد بیمارستان شدند، معصومه در مقابل آنها ایستاد و از ورود آنها به اتاق عمل جلوگیری کرد. در روزهای پس از ۳۰خرداد خانه و تمامی امکاناتش را در اختیار مجاهدین قرار داد. سرانجام در ادامه همین فعالیتها در سال۱۳۶۱ دستگیر شد و بهمدت دو سال در زندانها و شکنجهگاههای خمینی بهسر برد.
هم بندان معصومه، همواره از روحیه سرزنده و رزمنده او سخن میگویندکه تا آخرین روزهای حیاتش در او موج میزد. او با چنان شور و انگیزش از قهرمانان شهیدی همچون شکر محمد زاده و دکتر معصومه کریمیان (شورانگیز) سخن میگفت که هر شنونده ای را جذب خودش میکرد.
او در ابتدای کتاب خاطراتش از زندان که اسم شورانگیز بر آن گذاشته است می نویسد: «در زندگی ناخشنودیهایی پیش می آید که در آن نعمتهایی نهفته است که تو از آن بی خبری، زندان یکی از آن موارد است که برای من نعمت شناخت انسان را بوجود آورد. انسانهایی فرشته صفت که اوج زیبایی خلقت را در آنها میدیدی و انسان نماهای دیو صفت اشباع شده از زشتیها.... این کتاب را تقدیم میکنم به دوست عزیزم شورانگیز(دکترمعصومه کریمیان) یکی از سمبلهای مقاومت در مقابل شکنجه های وحشیانه و از سربداران تابستان تبدار ۱۳۶۷».
معصومه پس از خروج از کشور در دوران تبعید نیز علیرغم همه فشارها و مشکلات زندگی، همواره به فعالیتهایش در کارزارهای مقاومت ادامه داد و در هرفرصتی به افشای جنایات و شکنجه های دژخیمان رژیم آخوندی در زندانها و گرامیداشت خاطره شهیدان هم بند خود می پرداخت.
در جریان کودتای ننگین ۱۷ ژوئن، او بلافاصله خود را به اور رساند و تا روز آزادی دستگیرشدگان در تحصن و تظاهرات شرکت داشت، در مقابله با لیست تروریستی در صحنه مقدم بود و در دوران پایداری مجاهدین در اشرف ولیبرتی، معصومه جوشقانی از حامیان فعال اشرفیها در سلسله تظاهرات و گردهماییها و تحصنها بود. او خودش بارها میگفت همه روح و روانم نزد مجاهدان اشرفی است بخصوص خواهران هم بندم که به آنها عشق می ورزید.
پس از انقلاب و سرقت آن توسط خمینی دجال، در صفوف هواداران مجاهدین در نبرد با ارتجاع و انحصار طلبی و مبارزه با استبداد دینی فعالیت داشت و درسال ۵۸درجلساتی که با شرکت استادان در دانشگاه در حمایت از کاندیداتوری مسعود رجوی برپا میشد تلاش می کرد.
در قیام مردم تهران در۳۰خرداد ۱۳۶۰ وقتی تظاهرات مسالمتآمیز بیش از نیم میلیون نفر از مردم تهران بهفرمان خمینی جلاد بهخاک و خون کشیده شد، او که پرستار بیمارستان هزار تختخوابی تهران بود، تمامی امکانات و اتاقهای عمل این بیمارستان را برای مداوای مجروحان آماده و همه پزشکان و کادر درمانی فعال کرد. هنگامیکه پاسداران جنایتکار برای ربودن مجروحان و انتقال آنان به قتلگاه اوین وارد بیمارستان شدند، معصومه در مقابل آنها ایستاد و از ورود آنها به اتاق عمل جلوگیری کرد. در روزهای پس از ۳۰خرداد خانه و تمامی امکاناتش را در اختیار مجاهدین قرار داد. سرانجام در ادامه همین فعالیتها در سال۱۳۶۱ دستگیر شد و بهمدت دو سال در زندانها و شکنجهگاههای خمینی بهسر برد.
هم بندان معصومه، همواره از روحیه سرزنده و رزمنده او سخن میگویندکه تا آخرین روزهای حیاتش در او موج میزد. او با چنان شور و انگیزش از قهرمانان شهیدی همچون شکر محمد زاده و دکتر معصومه کریمیان (شورانگیز) سخن میگفت که هر شنونده ای را جذب خودش میکرد.
او در ابتدای کتاب خاطراتش از زندان که اسم شورانگیز بر آن گذاشته است می نویسد: «در زندگی ناخشنودیهایی پیش می آید که در آن نعمتهایی نهفته است که تو از آن بی خبری، زندان یکی از آن موارد است که برای من نعمت شناخت انسان را بوجود آورد. انسانهایی فرشته صفت که اوج زیبایی خلقت را در آنها میدیدی و انسان نماهای دیو صفت اشباع شده از زشتیها.... این کتاب را تقدیم میکنم به دوست عزیزم شورانگیز(دکترمعصومه کریمیان) یکی از سمبلهای مقاومت در مقابل شکنجه های وحشیانه و از سربداران تابستان تبدار ۱۳۶۷».
معصومه پس از خروج از کشور در دوران تبعید نیز علیرغم همه فشارها و مشکلات زندگی، همواره به فعالیتهایش در کارزارهای مقاومت ادامه داد و در هرفرصتی به افشای جنایات و شکنجه های دژخیمان رژیم آخوندی در زندانها و گرامیداشت خاطره شهیدان هم بند خود می پرداخت.
در جریان کودتای ننگین ۱۷ ژوئن، او بلافاصله خود را به اور رساند و تا روز آزادی دستگیرشدگان در تحصن و تظاهرات شرکت داشت، در مقابله با لیست تروریستی در صحنه مقدم بود و در دوران پایداری مجاهدین در اشرف ولیبرتی، معصومه جوشقانی از حامیان فعال اشرفیها در سلسله تظاهرات و گردهماییها و تحصنها بود. او خودش بارها میگفت همه روح و روانم نزد مجاهدان اشرفی است بخصوص خواهران هم بندم که به آنها عشق می ورزید.
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
به روان پاک معصومه جوشقانی و «شور و شوقاش برای آزادی و مقاومت» درود!
معصومه جوشقانی، خواهر عزیزم، از زندانیان شکنجهشده در زندانهای خمینی، یار غمخوار مجاهدین و مقاومت ایران رستگار شد. بهروان پاکش درود که مدافع صدیق مجاهدین و آرمان رهاییبخش این جنبش بود و تمام عمرش با خدمات بیشائبهاش بهمقاومت ایران همراه بود.
معصومه درکتاب خاطرات خود نوشته است که در زندان از نعمت شناخت انسان برخوردار شده و از انسانهای فرشتهصفتی یاد میکند که اوج زیبایی خلقت را در آنها میدیدی.
راستی که خود او در زمره همین انسانها بود. در زمره زنان شجاعی که در حاکمیت یک استبداد دینی زنستیز، مرزهای اسارت و تبعیض و سرکوب علیه زنان را در نوردید و در برابر آخوندها بهپاخاست،
و در زمره انسانهای والایی که زندگی حقیقی را در ایفای مسئولیت انسانی و مبارزاتی خود برای رهایی مردم ایران یافتهاند تا چنانکه خود او گفته است: «شور و شوق آزادی و زندگی و مقاومت را در همه انسانهای آزاده زنده نگه دارد».
چنین بود که گذشت زمان و سپری شدن ایام و سالیان پس از دوره اسارت در زندان و شکنجهگاههای خمینی،
هرگز میان او و آن مقاومت حماسی فاصلهیی نینداخت. او به راستی از سمبلهای مقاومت و ایستادگی الهام میگرفت.
فقدان دریغانگیزش را به دکتر محمدعلی شیخی مسئول کمیسیون دانشگاهها در شورای ملی مقاومت و به مریم و سارا و آمیتیس عزیزم که چنین مادر والایی را از دست دادهاند و اکنون باید جای او را برای ما پرکنند و همچنین به همه مجاهدین و خانواده مقاومت تسلیت میگویم.
همه مجاهدین و اعضای مقاومت خود را در غم و اندوه دکتر شیخی سهیم میدانند. براستی که ۴۰ سال همسنگری بیوقفه او با مسعود در شورای ملی مقاومت و مواضع راسخش در دفاع از اصول و مرزبندیهای شورایی آموزنده و تحسینبرانگیز بوده است.
معصومه جوشقانی از یاد نخواهد رفت. خوبی و پاکی و پایداریاش بخشی از وجدان این جنبش است و فقدانش بر تعهد و مسئولیت همه اعضای این مقاومت برای بهثمر رساندن نبرد آزادی میافزاید
بیشک شمع وجود او و همه یارانی که در این پایداری پرکشیدند، همیشه روشن میماند و در مبارزه مردم و مقاومت ایران تا روز آزادی و پیروزی شعله میکشد.
به روان پاک معصومه جوشقانی و «شور و شوقاش برای آزادی و مقاومت» درود!
معصومه جوشقانی، خواهر عزیزم، از زندانیان شکنجهشده در زندانهای خمینی، یار غمخوار مجاهدین و مقاومت ایران رستگار شد. بهروان پاکش درود که مدافع صدیق مجاهدین و آرمان رهاییبخش این جنبش بود و تمام عمرش با خدمات بیشائبهاش بهمقاومت ایران همراه بود.
معصومه درکتاب خاطرات خود نوشته است که در زندان از نعمت شناخت انسان برخوردار شده و از انسانهای فرشتهصفتی یاد میکند که اوج زیبایی خلقت را در آنها میدیدی.
راستی که خود او در زمره همین انسانها بود. در زمره زنان شجاعی که در حاکمیت یک استبداد دینی زنستیز، مرزهای اسارت و تبعیض و سرکوب علیه زنان را در نوردید و در برابر آخوندها بهپاخاست،
و در زمره انسانهای والایی که زندگی حقیقی را در ایفای مسئولیت انسانی و مبارزاتی خود برای رهایی مردم ایران یافتهاند تا چنانکه خود او گفته است: «شور و شوق آزادی و زندگی و مقاومت را در همه انسانهای آزاده زنده نگه دارد».
چنین بود که گذشت زمان و سپری شدن ایام و سالیان پس از دوره اسارت در زندان و شکنجهگاههای خمینی،
هرگز میان او و آن مقاومت حماسی فاصلهیی نینداخت. او به راستی از سمبلهای مقاومت و ایستادگی الهام میگرفت.
فقدان دریغانگیزش را به دکتر محمدعلی شیخی مسئول کمیسیون دانشگاهها در شورای ملی مقاومت و به مریم و سارا و آمیتیس عزیزم که چنین مادر والایی را از دست دادهاند و اکنون باید جای او را برای ما پرکنند و همچنین به همه مجاهدین و خانواده مقاومت تسلیت میگویم.
همه مجاهدین و اعضای مقاومت خود را در غم و اندوه دکتر شیخی سهیم میدانند. براستی که ۴۰ سال همسنگری بیوقفه او با مسعود در شورای ملی مقاومت و مواضع راسخش در دفاع از اصول و مرزبندیهای شورایی آموزنده و تحسینبرانگیز بوده است.
معصومه جوشقانی از یاد نخواهد رفت. خوبی و پاکی و پایداریاش بخشی از وجدان این جنبش است و فقدانش بر تعهد و مسئولیت همه اعضای این مقاومت برای بهثمر رساندن نبرد آزادی میافزاید
بیشک شمع وجود او و همه یارانی که در این پایداری پرکشیدند، همیشه روشن میماند و در مبارزه مردم و مقاومت ایران تا روز آزادی و پیروزی شعله میکشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر