ایران افشاگر ۱۴آذر ۱۴۰۲:
با ناموفق از کار درآمدن تلاشهای ذلیلانه وزارت اطلاعات در پیشبرد
خط جاسوسی و شکنجهاش در آلبانی علیه مجاهدین با یک انجمن نیابتی به نام «آسیلا»،
دستگاه امنیتی آخوندها ناچار ادا و اطوار پوششی خود را به کنار گذاشت و در منتهای
وقاحت و دریدگی خاص دژخیمان، بدون هرگونه پردهپوشی اعلام کرد با استناد به «نقطه
عطف ۳۰خرداد ۱۴۰۲» (حمله به اشرف۳):
«تصمیم گرفته شد تا با اجازه انجمن نجات، این فعالیتها
در چهارچوب اساسنامه و اهداف انجمن نجات تحت عنوان “انجمن نجات آلبانی” به
عنوان نماینده رسمی انجمن نجات در کشور
آلبانی برای حمایت از ایرانیان ادامه
یابد».
این انجمن
نیابتی چه بود و چرا رژیم نتوانست از طریق آن اهداف تروریستی و جاسوسی خود در
آلبانی را آنطور که میخواست پیش ببرد؟
با شروع انتقال
سازمانیافته مجاهدین از عراق به آلبانی در سال۹۲، سفارت رژیم
دراین کشور در مرکز توجهات دستگاه دیپلماسی آشکار و امنیتی رژیم قرار گرفت، در
زمستان آنسال، یکی از عوامل اطلاعاتی رژیم به نام «فریدون زندی علی آبادی» در پوش
دیپلمات، برای اداره یک ایستگاه اطلاعاتی جدیدالتأسیس ولایت فقیه درآلبانی، بهاین
کشور اعزام شد. در مهر سال۹۵ غلامحسین محمدنیا، یکی از
معاونین سابق وزارت اطلاعات آخوندها که موقعیتی همردیف با وزیر در بوروکراسی
آخوندی داشت، به سفارت رژیم در آلبانی گمارده شد. در بهمن سال۹۶ مصطفی رودکی،
سلف اسدالله اسدی (دیپلمات بمبگذار بدنام) و مسئول سابق ایستگاه اطلاعاتی و تروریستی
رژیم در کل اروپا (که مقرش در اتریش است)، به منظور کنترل از نزدیک بر طرحهای
جاسوسی وتروریستی علیه مجاهدین، در سمت دبیراول سفارت رژیم در تیرانا، به ایستگاه
اطلاعاتی آلبانی منتقل شد.
همزمان با
کلیدخوردن این تحرکات دیپلماسی امنیتی رژیم در آلبانی، «انجمن نجات وزارت اطلاعات»
به کارچرخانی مزدور خائنی به اسم ابراهیم خدابنده در نامهای به کمیساریای عالی
پناهندگی، خواهان دخالت در پرونده انتقال مجاهدین به این کشور شد و نوشت:
«[عوامل انجمن نجاست] با توجه به اینکه سالیان طولانی در معرض
مناسبات تشکیلاتی مجاهدین قرار گرفته اند، با تجارب زیادی در اتخاذ عکس العملها
کارساز در مقابل آنان وارد عمل شده اند. خوشحال می شویم که در این زمینه نهایت
همکاری را با ان کمیساریای محترم داشته باشیم.» (۲۶فروردین۹۳)
درخواست سخیف
وزارت اطلاعات و پادوی آن، البته کمارزشتر از آن بود که کمیساریای عالی پناهندگی
وقعی به آن بگذارد، درنتیجه این وزارت منفور، بهصورت موازی از طریق سرپلهای
جاسوسی و تروریستی خود در اروپا و عواملش نظیر مسعود خدابنده، علی اکبر راستگو، ایرج
مصداقی، سیامک نادری، محمد کرمی، داوود باقروند ارشد و محمدحسین سبحانی خود رأسا
وارد شد تا با هدایت غیرمستقیم طعمههایی که در آلبانی به استخدام میآورد، طرحهای
جناینکارانه خود را اجرایی کند.
در انتهای سال۹۵ یک ارگان
امنیتی پوششی آخوندها به اسم «بنیاد خانواده سحر» که از گردانندگان بساط جاسوسی و تروریستی
سیرک اطراف اشرف نخستین، در عراق، بود و اقدامات جنایتکارانهاش نهایتا به شبیخون
بزدلانه وتروریستی نیروی قدس و قاسم سلیمانی در قتلعام مجاهدان باقیمانده در اشرف
منجر شد، شانس خود برای راهاندازی مجدد بساط جاسوسی وتروریستی تحت پوش خانواده
در اطراف مقرات مجاهدین در آلبانی، را به آزمایش گذاشت:
«“بنیاد خانواده سحر” بعد از یک وقفه ۶ ماهه از زمان
خروج کامل نیروهای سازمان مجاهدین خلق از عراق مجددا فعالیت خود را در جهت اطلاع
رسانی به خانواده ها آغاز می نماید»
اما از آنجا که
آلبانی، مثل عراق مالکی در تیول رژیم نبود، تیرش به سنگ خورد و هرچه برای ایجاد
چنین منفذ تروریستی تلاش کرد، کمتر موفق شد، طوریکه نهایتا مجبور به جمع کردن طرح این
خیمه شب بازی، با روش نخنما و لو رفته پیشین، شد.
از آن پس وزارت
اطلاعات رو به استفاده از مزدوران استخدامی فارسی زبان در آلبانی آورد. بهصورت هم
عرض نیز اقدام به استخدام دو مزدور محلی که به محیط و پیچ و خمهای این جامعه
آشنایی نزدیک داشتند، نمود: اولسی یازچی و جرجی تاناسی.
اولسی یازچی
ازجمله مزدوران خارجی است که در یک مرکز پرورش تروریست نیروی قدس سپاه پاسداران
به نام «جامعه المصطفی العالمیه» در قم جذب فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران شده است.
زمانی که خزانهداری آمریکا در ۸ دسامبر ۲۰۲۰ «جامعه المصطفی العالمیه» را در فهرست سیاه تروریستی قرار داد،
اولسی یازچی بهخشم آمد و به وزارت امور خارجه ایالاتمتحده از طریق حساب توییتری
خود حمله نمود.
جرجی تاناسی
ازطریق سفارت رژیم در تیرانا به استخدام دستگاه سرکوب و جنایت آخوندها درآمد. یکی از
مأموریتهای او ایجاد محمل و بستر محلی عمل برای مزدوران فارسی زبان استخدامی
وزارت اطلاعات در آلبانی بود. او تحت پوش خبرنگار در مأموریتهای محوله تروریستی
علیه مجاهدین نیز فعالانه شرکت داشته است، در یک اعتراف آشکار به این اقدامات
جنایتکارانه جاسوسی و تهیه اطلاعات مورد نیاز عملیات ترور، علیه پناهندگان تحت
حفاظت بین المللی، خود در یک سایت دستساز وزارت اطلاعات آخوندها به نام بالکان
پست ۹مه۲۰۲۰ چنین نوشت:
« اعضای بدنه سازمان با استفاده از وسایل نقلیه عمومی به تیرانا می
روند، فرماندهان از اتومبیل های شخصی استفاده می کنند (یک شاسی بلند قدیمی با رنگ
سبز ، یک شاسی بلند با رنگ سفید و غیره). فرماندهان برای سفر به مرکز شهر کوچک
مانز یا برای رسیدن به بزرگراه مجاور که تیرانا را به دورس (بندر اصلی آلبانی) وصل
می کند از چند موتور سیکلت استفاده می نمایند… می توان با دیدن صاحبان خودروهایی
که وارد اردوگاه مجاهدین خلق می شوند و صحبت با آنها یا از طریق سوال کردن از
آلبانیایی هایی که برای کار در این اردوگاه استخدام شده اند، در مورداین گروه
اطلاعاتی را کسب کرد… به طور کلی، آنها [کارگران] به هیچ وجه صحبت نمی کنند. آنها
بسیار مایل به صحبت کردن از تجربه خود در مورد کارهایشان در اردوگاه نیستند. برای
انتخاب گفتگو با آنها، باید یک آبجو، یک فنجان چای یا قهوه را به آنها تعارف کرد و
با احتیاط سؤالاتی راجع به کارشان در اردوگاه پرسید…»
جرجی تاناسی در
تاریخ ۱۳مرداد ۱۴۰۲، ضمن به اشتراک گذاشتن عکسی که با تعقیب و مراقبت از خودروی
مجاهدین برداشته شده بود، در صفحه فیس بوک خود، صراحتا به جاسوسی و کار اطلاعاتی
علیه مجاهدین اعتراف کرد و نوشت:
«این وانت مورد استفاده بانوان ایرانی کمپ اشرف ۳ در مانز می
باشد. ون با دو مجاهد در آن (اعضای کمیته امنیتی سازمان تروریستی سابق مجاهدین
خلق) جایی در انتهای خیابان دیبرا، نزدیک داروخانه بونسای پارک کرده است.»
در تاریخ ۲۶بهمن۹۸ کمیسیون امنیت
و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت خبر از حضور این مزدور در ایران در هتل
پارسیان اوین، تحت کنترل ارگانهای امنیتی آخوندها داد. یک همکار سابق وزارت
اطلاعات، حدود یکسال بعد، فاش ساخت حقوق ماهیانه این دو مزدور – جرجی تاناسی و
اولسی یازچی- از رژیم ۱۰۰۰یورو بوده که حسن حیرانی چندین بار آن را شخصا بصورت دستی پرداخت
کرده است. رابط این عوامل محلی، مسعود خدابنده و زنش آن سینگلتون دو مأمور افشاشده
وزارت اطلاعات در لندن بودند که دستورات و برنامههای گشتاپوی دینی را جهت اجرا،
به آنها ابلاغ میکردند.
در فروردین۱۳۹۷ با لورفتن یک طرح جنایتکارانه تهاجم به اجتماع نوروزی مجاهدین در
آلبانی با کامیون انفجاری، تروریسم رژیم، حساسیت دولت آلبانی را برانگیخت. پیگیری
این طرح خبیثانه در تاریخ ۲۸آذر۱۳۹۷ منجر به اخراج سفیر رژیم محمدنیا و رئیس ایستگاه اطلاعاتی وزارت
اطلاعات در آلبانی شد. در همین رابطه روز ۲فروردین۹۷ ریپورت تی وی
در آلبانی خبر داد:
«از اوائل ماه مارس آژانسهای اطلاعاتی و ضد تروریسم ۱۰ نفر را که
گفته میشود میتوانند فعالیت تروریستی را در آلبانی سازماندهی کنند، زیر نظر
دارند. تمام اتباع ایران که وارد آلبانی میشوند، در مرز و در مدت اقامت در
آلبانی تحت کنترل وسیع قرار میگیرند. آژانسهای اعمال قانون در آلبانی بهطور خاص
نگران ایرانیانی هستند که توسط سرویسهای مخفی تهران ممکن است بهکار گرفته شوند
تا بتوانند برای صدمه زدن به حفاظت ۳۰۰۰ نفر مجاهدین ایرانی پناهنده در
آلبانی دست به اقداماتی بزنند».
به دنبال اخراج
این مهرههای امنیتی رژیم از آلبانی و بالا رفتن کنترل دولت آلبانی، ارتباط سرپلهای
خارج کشوری وزارت با مزدوران آلبانی دچار اختلال و محدودیت شد. گشتاپوی ملایان
ناچار به هدایت مستقیم مزدوران خود دراین کشور روی آورد. این بار، مزدور ابراهیم
خدابنده سرکرده انجمن نجات وزارت اطلاعات بعنوان رابط تعیین شد.
از نخستین
اقدامات وزارت از طریق سرکرده انجمن نجات آخوندها، ایجاد یک موقعیت سرپل برای
تجمع و تمرکز مزدوران رژیم در آلبانی بود تا موضوع رساندن پول به آنان و ابلاغ
مأموریتها، از آن طریق حل شود. بهاین منظور در آبان۹۸، جرجی تاناسی
اقدام به تهیه محلی به اسم «کافه فرانک» در تیرانا کرد که از تهران، اداره آن به
یک مأمور وزارت اطلاعات به اسم حسن حیرانی، واگذار گردید.
هم زمان با این
اقدامات در اردیبهشت۹۹، مزدور ابراهیم خدابنده در نامهای به نخست وزیر آلبانی، مجددا
برای ایجاد یک روزنه نفوذ به آلبانی تلاش کرد:
«یک هفته پیش پویشی از جانب خانواده ها به صورت طومار خطاب به دولت
آلبانی به راه افتاد که تا این لحظه که این نامه را برای شما می نویسم بیش از ۸۰۰ تن از آنان این طومار را امضا نموده اند… متن طومار که از دولت
آلبانی می خواهد شرایط ارتباط خانواده ها با عزیزان گرفتارشان در اردوگاه مجاهدین
خلق در آلبانی را فراهم نماید»
سه هفته بعد
مزدور ابراهیم خدابنده، نیت پشت پرده وزارت اطلاعات از راه اندازی پویش مزبور را
اینگونه بیان کرد:
«فروپاشی محتوم تشکیلات فرقهای و مافیایی رجوی و آزاد شدن اسرا»
این درحالی است
که وزارت اطلاعات و انجمن نجاستش به مزدورانی که ریاکارانه سنگ دیدار آنها با
خانواده هایشان را به سینه میزند و بعضا ۷سال است منتظر رفتن بهزیر حاکمیت
آخوندها هستند، اجازه بازگشت نزد خانوادههایشان و دیدار با آنها را نداده است و
آنها را تنها برای هدف «فروپاشی تشکیلات مجاهدین»، جاسوسی و اعمال تروریستی در
آلبانی، نگهداشته است.
هادی ثانی خانی
که خود ۴سال در رابطه با همین مزدوران، همکار وزارت اطلاعات رژیم ایران در
آلبانی بود و از نزدیک علیه مجاهدین فعالیت و جاسوسی کرده بود، در نامهای به
تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ به دبیرکل سازمان ملل گزارش کرد:
«در اوایل ۱۳۹۶… زندی [علی آبادی] مرا مامور کرد
که اطلاعات اماکن مختلف مجاهدین را جمع آوری کرده و از آنها عکس و فیلم تهیه کنم.
من بیش از ۳۰۰ عکس و چندین قطعه فیلم از مراکز مجاهدین تهیه کردم. زندی تاکید می
کرد باید مکان خانم رجوی و مسئولین مجاهدین را در بیاوری و اینکه چندتا محافظ
دارند…
در سپتامبر ۲۰۱۸ از سفارت به ما گفتند که خبرنگار اشپیگل به آلبانی خواهد آمد… با
خبرنگار اشپیگل [لوئیزا هومریش] ملاقات کردیم و هرکدام بر اساس توجیهات قبلی
دروغهایی علیه سازمان گفتیم. ارتباط من با این خبرنگار تا سه ماه بعد نیز ادامه
داشت… من هم از سفارت سوال میکردم و به او پاسخ میدادم. گزارش اشپیگل در تاریخ۲۷بهمن۹۷… منتشر شد… قسمتی از این گزارش دو ماه و نیم قبل از آن، در پنجم آذر۹۷ بصورت مصاحبه
با غلامرضا شکری در سایت «انجمن نجات استان کرمانشاه»… منتشرشده بود…
در ۳سپتامبر ۲۰۲۰ … مسعود خدابنده خبر داد که با تلویزیون بی بی سی هماهنگ کرده تا در
این رابطه با غلامعلی میرزایی (که اسیر جنگی بود) مصاحبه کند… روز ۴سپتامبر قبل از
انجام مصاحبه، مسعود خدابنده او را پیرامون موضوعاتی که باید بگوید، توجیه کرد… او
در این مصاحبه که لازمه موافقت وزارت برای رفتنش به ایران بود، هرچه میتوانست دروغگویی
و یاوه بافی کرد تا رفتنش به ایران تسریع بشود.»
در پایان سال۹۹، پادوی وزارت
اطلاعات ابراهیم خدابنده از طریق مقامات اتحادیه اروپا با شیطان سازی از مجاهدین
تلاش برای فشار آوردن به مقامات آلبانیایی کرد. او در نامهای شکایتآمیز به کمیسر
امور داخلی اروپا که عازم دیداری از آلبانی بود، نوشت:
«مطلع شدم که شما امروز جهت یک بازدید دو روزه عازم آلبانی هستید و
در خصوص ورود این کشور به اتحادیه اروپا با مقامات بلند مرتبه آلبانی دیدار و
گفتگو دارید… قتل های مشکوکی [در مجاهدین] که بدون تحقیقات رها شدند بیش از هر چیز
فساد دستگاه پلیس و دستگاه قضایی و حتی دستگاه رسانهای این کشور را نشان می دهد
که آلبانی در حال حاضر به بهشت امن مجرمان وتروریست ها در خاک اروپا تبدیل گردیده
است»
این تلاشها نیز
نتیجهای برای رژیم در بر نداشت. سه ماه بعد ابراهیم خدابنده، سرخورده ازاین اقدامات،
خطاب به مزدوران موردنظر خود در خرداد۱۴۰۰ نوشت:
«متأسفانه شرایط سیاسی و بین المللی در حال حاضر به گونهای است که
دشمنان [نظام] درصدد استفاده ابزاری ازاین فرقه… هستند. فرقهای که… اکنون در
آلبانی به ابزاری برای دشمنان جهت هدف قرار دادن امنیت روانی [ولی فقیه] بدل گشته
است.»
متعاقبا از
روزهای اول آذر۱۴۰۰، سایتهای زنجیرهای وزارت اطلاعات، با سروصدای زیاد، صحبت از
گسترش فعالیتهای امنیتی رژیم در آلبانی و آغاز فعالیت یک تشکل نیابتی بنام «انجمن
حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی» با نام اختصاری «آسیلا» کردند. گرداننده این
ارگان پوششی وزارت اطلاعات، حسن حیرانی بود. او مأمور اجرایی کردن این طرح امنیتی،
همراه با چند مستخدم آلبانیایی از جمله «جرجی تاناسی» و «داشامیر مرصولی» بود تا
از منظر حقوقی، فعالیت آنها پوش آلبانیایی داشته باشد و حساسیت ارگانهای امنیتی این
کشور را برنیانگیزد. حسن حیرانی، محمل ایجاد این ارگان را چنین عنوان کرد:
«یک انجمن غیرمذهبی و غیر سیاسی و یک انجمن فرهنگی اجتماعی است که…
در راستای فرهنگ دو کشور ایران و آلبانی و شناسایی فرهنگ ایران، تمدن ایران و
کشور ایران به مردم آلبانی… بالاخره یک انجمنی است که کسانی، خانوادههایی که
خارج کشورن، داخلن، خب، بخوان یک کمکی هم بکنن، خب با یک اعتماد بیشتری پولشون
جایی میاد که بدست اون آدم نفرات نیازمند میرسه… و یک سری پروژههای دیگه که حالا
بهتره نگم!» (تلویزیون وزارت اطلاعات، مردم تی وی، ۷آذر۱۴۰۰)
یکی از اقدامات
آنها، تلاش برای استتار و حساسیت زدایی امنیتی از ارتباطات «آسیلا» با وزارت
اطلاعات درایران، مقرر شد. تماسهای تصویری آنلاین مستمر با شعبههای انجمن نجات
آخوندها در تهران، محصول همین تلاشها برای گمراه ساختن دستگاههای امنیتی این
کشور آنها بود.
«[انجمن نجات وزارت اطلاعات در تهران] در ارتباط تصویری با آلبانی،
تاسیس انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی ” آسیلا ” را جشن گرفتند و به آقای
حسن حیرانی و موسسین آن انجمن تبریک گفتند» (۲۸آذر۱۴۰۰)
«جمعی از [اعضای] انجمن نجات خوزستان… گردهم آمدند تا با اعضای انجمن
آسیلا در کشور آلبانی دیدار کنند» (۱۴دی۱۴۰۰)
«[حسن حیرانی در تماس با انجمن نجات وزارت اطلاعات در لرستان ضمن
اشاره به ایننکته که اینگونه تماسها، شک و شبهه امنیتی روی آسیلا را برای
مقامات آلبانیایی کم میکند گفت]: انجمن آسیلا و انجمن خانوادهها در داخل، دو
پدیده مجزا از همدیگر نیست، اینها مکمل همدیگر است» (دیماه۱۴۰۰)
«[حسن حیرانی]: پروپاگاندایی که سازمان مجاهدین… اینجا انجام میده
علیه ما و همه چیز رو به ما رو مشکوک کرده بود، سیستم امنیتی اینجا رو، خب طبعا
اگه حمایت خانوادهها در داخل هم نبود ما جلوی این کشور اینطوری گردنفراز
نبودیم» (تماس آنلاین آسیلا با شعبه نجات آذربایجان غربی، ۲۶دی۱۴۰۰)
مأمور وزارت
اطلاعات، ابراهیم خدابنده نیز در سمت پدرخوانده آسیلا، در خرداد۱۴۰۱، در مقام وکالت از نیروی قدس و دستگاه ترور رژیم طی نامهای
تهدیدآمیز خطاب به نخست وزیر آلبانی اینطور چنگ و دندان نشان داد:
«میزان نفوذ سازمان مجاهدین خلق در دولت آلبانی… غیر قابل تصور است…
واضح است کهاین گونه اقدامات… دشمنی آشکار با [نظام] ایران تلقی می شود».
۶روز بعداز این نامه، کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت،
در تاریخ ۲۴خرداد۱۴۰۱، خبر از مسافرت سه تن از مزدوران آلبانیایی گرداننده آسیلا به
حاکمیت آخوندها داد که هدف از آن «توجیه و آموزش حرفه کثیف شیطانسازی و هموار
کردن راه تروریسم علیه مجاهدین» بود. برنامهریزی و هدایت این دوره آموزشی و
انتقال خطوط امنیتی و تروریستی بهاین افراد درایران، توسط مزدور ابراهیم
خدابنده، صورت گرفت. در همین رابطه سایت نجات وزارت اطلاعات نوشت:
«با تقدیر و تشکر از مدیر عامل انجمن نجات جناب آقای خدابنده، عوامل
و دست اندرکاران دیدار و دعوت مسئولین آسیلا در ایران…این تعامل و گفتگوی حضوری
قطعا دستاوردهای قابل توجهی به همراه خواهد داشت»
مزدور حسن
حیرانی، گرداننده «آسیلا» نیز، در سایت وزارت اطلاعات، بدون هرگونه پرده پوشی به
نیابتی بودن این ارگان دستساز افتخار کرد:
«عرض کنم ”آسیلا” درختی است که شاخههایش در آلبانی و ریشههایش در
میان خانوادههای چشم انتظار در ایران قرار دارد… و برطرف کننده تبلیغات مسموم و
پروپاگاندای منفی بود که سازمان مجاهدین در آلبانی انجام می داد.» (۱۲تیر۱۴۰۱)
۱۶شهریور۱۴۰۱، دولت آلبانی، تصمیم به قطع روابط با آخوندها و اخراج کارکنان
سفارت آنها ظرف ۲۴ساعت از خاک آلبانی، به دلیل تهدید علیه امنیت ملی کشورش گرفت.
در خلاء حضور
سفارت رژیم در آلبانی، «آسیلا» تبدیل به تنها امکان برای ارگانهای جاسوسی و تروریستی
رژیم شد. به همین خاطر مافیای گشتاپوی عمامهدار، از طریق این تشکل، علاوه بر
کارهای جاسوسی و تروریستی، اقدام به پمپاژ گسترده اطلاعات گمراه کننده علیه
مجاهدین و کوهی از اوراق و جزوات مجانی مختلف شیطانسازی و تبلیغات آلوده که در
تهران تولید شده بود در فضای اجتماعی آلبانی و در بین اهالی شهرهای مختلف کرد.
الگوی کار، امتداد خطی بود که دژخیمان هابیلیان علیه مجاهدین در شهرهای مختلفایران،
عراق و اروپا پیش میبرد. اینکار با هزینه سنگین اجاره مزدور در شهرهای مختلف
آلبانی مانند دورس، الباسان، بوگرادس، گورچا، پرمیت و غیره اجرا شد. دستاورد این
دست و پا زدنها برای ولی فقیه ارتجاع مقرون به صرفه نبود.
بصورت موازی با
این خط، مزدور ابراهیم خدابنده، همچنان به تهدید مقامات این کشور ادامه میداد
تا آنها را ناچار از تسلیم به خواست وزارت اطلاعات فاشیسم مذهبی کند:
(به نخست وزیر آلبانی ۲۱شهریور۱۴۰۱): «اگر چه هدف ما
برآورده کردن یک خواست کاملا حقوق بشری است اما در شرایط فعلی نمی توانیم نسبت به
تحولات و تنش های سیاسی در آلبانی که موجب نگرانی خانواده ها شده است بی تفاوت
باشیم. روند قضایا در آلبانی از نقطه
نظر سیاسی و امنیت ملی خیلی مطلوب به نظر نمی رسد…آیا… آلبانی با پذیرش مجاهدین
خلق در خاک خود… به دنبال درگیری با جمهوری اسلامیایران بود؟»
(به دولتمردان آلبانیایی اول خرداد۱۴۰۲): «ظاهرا بر اساس شواهد موجود، مقامات آلبانی به تصور این که عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی
(ناتو) و تحت حفاظت آمریکا هستند کشور خود را مصون در برابر هرگونه تهدیدات خارجی
احساس می کنند… حال آنکه دو
کشور، تا قبل از حضور و فعالیت و
اقدامات خصمانه مجاهدین خلق در داخل خاک آلبانی، کوچکترین مشکلی با یکدیگر نداشتند»
(به نخست وزیر آلبانی ۲۳خرداد۱۴۰۲): «حمایت و همراهی
دولت آلبانی با سازمان مجاهدین خلق کاملا محرز است… دادن دست باز به سازمان
مجاهدین خلق برای سفر و هرگونه اقدام عملی و بستن دست آسیلا و محدود کردن آن قطعا کمکی به شرایط بغرنج فعلی نمی
کند»
(به رئیس مجلس آلبانی ۲۴خرداد۱۴۰۲): «شاید در جریان
باشید که سازمان مجاهدین خلق در حال تدارک گردهمایی سالیانه خود در آلبانی می
باشد… شرکت در این برنامه و حمایت از این فرقه به معنای تأیید عملکرد این
سازمان علیه [رژیم] ایران… می باشد… اطلاعات بدست آمده حاکی است که… سازمان تعداد
قابل ملاحظهای پهباد از یک شرکت ترکیهای خریداری نموده و همچنین به تجهیزات ضد
پهباد مجهز گردیده است… همچنین دوربین های فوق قوی تهیه شده که شماره خودروها از
فاصله بسیار دور قابل خواندن است… درخواست من از جانب خانواده ها اینست
که به حمایت همه جانبه و بی دریغ ازاین سازمان پایان داده شود»
برای پردهپوشی
بر این دروغپراکنیهای وزارت اطلاعات، یک مأمور نفوذی دیگر این دستگاه جهنمی به
اسم ایرج مصداقی نیز به میدان فرستاده شد تا از خارج کشور به تقویت این
پروپاگاندا بپردازد:
«سال گذشته، همین موقعها، همین پلیس آلبانی، وقتی حمله کرد به دفتر
انجمن مخالفین این فرقه در آلبانی – انجمن آسیلا – وقتی حمله کرد و آنها را دستگیر
کرد… فرقه رجوی… به هیچ وجه اینرا محکوم نکرد. اینها که پناهندهاند، اینها که به
این کشور آمدهاند، اینها که مهمانند. هیچکدام از اینها نبود، هیچکدام از این…
باصطلاح مدافعین حقوق بشر که یدک میکشند، همین جریانات و گروههای سیاسی [ایرانی] که دم از حقوق پناهندگان و
پناهندگی [برای مجاهدین] میزنند. یک کدامشان یک اعتراض نکردند.»
(تلویزیون وزارت اطلاعات، ۷تیر۱۴۰۲)
و خبرگزاری صدا
و سیمای آخوندها اعلام کرد،
«دولت آلبانی اعلام کرده از ۲۰ کشور شکایت هایی را در ارتباط با
فعالیت های مجاهدین در آلبانی دریافت کرده بود» (خبرگزاری صدا و سیمای آخوندها، ۲۸مرداد۱۴۰۲)
چنین اکاذیبی درحالی
بیان و مورد بازنشر هارترین جناحهای حکومت قرار گرفت که هرگز دولت آلبانی چنین
چیزی اعلام نکرده و این اراجیف تنها به منظور سفیدسازی طرحهای امنیتی وزارت
اطلاعات آخوندها بود که مزدورانش آنرا له میکردند.
وزارت اطلاعات
آخوندها که هرگز نتوانسته حضور مجاهدین در این کشور را تحمل کند، بازهم مأمور خود،
مزدور خائن ابراهیم خدابنده را به میدان فرستاد تا در نامههای تهدید آمیز
تروریستی دیگری به مقامات این کشور بنویسد:
(به رئیس جمهور آلبانی اول تیر۱۴۰۲): «آلبانی نزدیک به یک دهه میزباناین گروه بوده است در حالیکه هیچ
کشور دیگری مایل به پذیرفتن آن نبود و بخاطر حضور و فعالیت هایاین گروه مشکلاتی با ایران پیدا کرد و خود
قربانی حملات سایبری گردید»
(به وزیر کشور آلبانی ۲۷تیر۱۴۰۲): «طی هفت سال
گذشتهاین سازمان از همه گونه حمایت دولت آلبانی برخوردار بود و در مقر خود در آلبانی
و با استفاده از اینترنت نامحدود کشور آلبانی امنیت روانی و فیزیکی [نظام] ایران
را نشانه می رفت… آمادگی خود را… برای ارائه هر کمکی در هر زمینهای که نیاز باشد،
خصوصا جهت شناخت بیشتر و بهتر از سازمان مجاهدین خلق و ذهنیت رهبران و عملکرد
آنان، اعلام می دارم»
در همین رابطه،
مزدور آلبانیایی آسیلا، داشامیر مرصولی نیز بکار گرفته شد تا خطوط وزارت را جهت
«بکار گیری همه ظرفیت های موجود در کشور آلبانی» پیش برده و گزارش آنرا به تهران
ارسال کند:
«متعاقبا آقای مرصولی در پیامی به مهندس ابراهیم خدابنده مدیر عامل
انجمن نجات گزارش داد که اقدامات اولیه در این راستا در حال انجام است و از تمامی
ظرفیت های حقوقی و حقوق بشری در کشور آلبانی برای رسیدن به این هدف اساسی استفاده
خواهد شد» (انجمن نجات وزارت اطلاعات، ۱۶خرداد۱۴۰۲)
با همه این
تلاشهای مذبوحانه، طرح ذلیلانه وزارت اطلاعات در آلبانی علیه مجاهدین از طریق
مستخدمان بومی، برای جاسوسی و تروریسم، درعمل به بن بست های جدی خورد و ناموفق از
کار درآمد.
رژیم آخوندی که
قادر به پنهان کردن ماهیت تروریستی و بنیادگرایانه خود تحت پوش ارگانهای نیابتی آن
هم در اروپا نبود، ناچار نقاب را کنار زد و در منتهای وقاحت و دریدگی خاص دژخیمان،
بدون هرگونه پردهپوشی با ذکر نام مدیر عامل شعبه وزارت در تهران (مزدور ابراهیم
خدابنده)، اجرای تام و تمام دستورات وزارت بدنام در تهران را از طریق بریده
مزدوران استخدامی در آلبانی در دستور کار قرار داد.
به این ترتیب
یکبار دیگر مشخص شد ژست هایی نظیر دیپلمات نمایی اسدالله اسدی، ان جی او سازی های
پوشالی به سبک آخوندهای قرون وسطایی، به این رژیم عقب مانده نیامده و همچنان که
گشتاپوی آخوندی از سالیان پیش به صراحت اعلام کرده ابزار اصلی پیشبرد خطوط این
ارگان تروریستی تنها جنایتکارانی هستند که به استخدام گشتاپوی آخوندی درآمده و
آنها را تحت عنوان «جداشده» سفیدسازی می کند. این حقیقت چنان روشن است که یک رسانه
آلبانی بنام «نیوز۲۴» در ۲۵تیر۱۴۰۱ گزارش کرد:
«[پلیس آلبانی] پرونده تحقیقاتی کامل را در اختیار دارد که طبق آن ”
آرام“ [نام مستعار علیرضا نقاش زاده، مزدور مقیم اتریش] و تیم او، بر کسب
اطلاعات در مورد مکانهای فیزیکی مجاهدین خلق به ویژه مریم رجوی، صدیقه حسینی،
جواد خراسان و حسن نایب آقا متمرکز بود… بر اساس گزارش دادستانی ویژه، گروه
شناسایی برای عکاسی و فیلمبرداری از مجاهدین خلق و خودروها و پلاکهای آنها،
برنامهریزی کرده بود و این کار را با جذب ”اعضای سابق“ انجام میداد که به همکاری
با سرویس های اطلاعاتی ایران و جاسوسی از اعضای سازمان مجاهدین خلق روی آوردند.»
نهایتا پس از تقریبا دوسال موش و گربه بازی آخوندی پشت ماسک یک
انجمن نیابتی تروریستی، بدون هیچگونه تردید و ابهام واضح شد آنچه کمیسیون امنیت
و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت در گذشته راجع به شعبه وزارت بدنام در آلبانی تحت
عنوان «انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی»(آسیلا)، بعنوان شعبهای از ارگانهای
سرکوب و تروریسم آخوندها میگفت عین واقع بوده و در آن هیچ مبالغهای نبوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر