۱۳۹۵ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

هر ایرانی به خوبی می داند که وقتی رسانه ها و یا سران حکومتی به یک پدیده به عنوان ناهنجاری اجتماعی اقرار می کنند و اخباری از آن بروز می دهند بی شک این تنها یک ناهنجاری و یک  تک مورد نیست بلکه یک جریان و روند دردناک و دامنگیر جامعه است
و آنقدر در ویترین اجتماع خود را نمایانده است که رژیم و سران آن را واداشته است که فقط به گوشه ناچیز آن اشاره کنند و این هم نه برای افشا و توضیح و حل آن بلکه برای کمرنگ کردن و سفید سازی آن است.
موضوع فروش نوزادان یکی از همین تراژدی هاست که آخوندها تمام قوا تلاش می کنند این فاجعه دردناک را  تنها به عده ای زنان معتاد به اصطلاح متجاهر (یعنی کسانی که اعتیادشان کاملاً آشکار است) و کارتن خواب محله هرندی (‌دروازه غاز سابق)‌ محدود کنند تا به این ترتیب هم از بعد و عمق این فاجعه کاسته شود و هم به طور غیرمستقیم  مقصر اصلی بروز چنین فاجعه ای را به اعتیاد و کارتن خوابی همین زنان نگون بخت محدود کنند.  و نهایتا هم، راه حل مقابله با این پدیده، در سرکوب همین زنان خلاصه شود.
از همینجا می توان به جواب این سؤال رسید که چرا حتی وقتی رسانه های حکومتی از دست اندرکاران و دستگاههای ذیربط آمار فروش نوزادان را می پرسند هر کدام با ترفندی تهیه و ارائه آمار را به ارگان و دستگاه دیگری در دولت پاس می دهند.
در یک کال کنفرانس حول فروش نوزادان، مجری از میهمانان برنامه درباره تعداد و آمار فروش نوزادان می پرسد. و عوامل رژیم با پاسکاری به همدیگر این گونه جواب می دهند:
دکتر ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی:  آمارهای داده شده سیاه نمایی است و درست نیست
مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی:  آمار و اطلاعاتی به ما داده شده ولی آمار دقیق نداریم. این آمار نباید دست بهزیستی باشد. باید نیروی انتظامی و قوه قضاییه این آمار را داشته باشند.
 حسین ذبحی، معاون دادستان کل کشور: ‌ابتدائا در خصوص آمار، دستگاه های متولی که وظیفه جمع آوری کودکان خیابانی و بی سرپرست را دارند، مانند بهزیستی باید آمار را داشته باشند.
مسعودی فرید در جواب ذبحی: نه به این صورت نیست. بهزیستی که نمی تواند همه گوشه های شهر را نگاه کند تا ببیند جرم واقع شده یا نه...
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران سید حسن موسوی چلک:‌ خرید و فروش نوزاد هنوز به مرز بحرانی نرسیده است.گرچه این پدیده به بحران تبدیل نشده اما نمی توان چشم ها را به روی آن بست و بگوییم چنین پدیده ای نداریم.
سردار حسین ساجدی نیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ : اطلاعاتی درباره میزان خرید و فروش کودکان به پلیس نرسیده اما این به معنای نداشتن این اطلاعات نیست.
فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران: روزانه دو یا سه کودک در اطراف بیمارستانهای جنوب شهر (‌اشاره اش به بیمارستانهای اطراف محله هرندی است)‌ به فروش می رسد.
بله رژیم آخوندی از ارائه آمار فروش نوزادان می گریزد، زیرا آمار ارائه یک مجموعه عددی است که از یک جامعه یا یک پدیده یا یک حادثه تحت تحقیق و بررسی دقیق به دست آمده است به طوریکه با استناد به صحت و صدق آن میتوان آن پدیده را تجزیه و تحلیل کرده و در جهت ارتقاء یا امحاء آن پدیده بتوان ریشه یابی نموده و یا راه حل جامع ارائه داد.
با این تعریف از معنای آمار به خوبی می توان دریافت که چرا تمام عوامل رژیم نوزاد فروشی را محدود به زنان معتاد و کارتن خواب محله هرندی می کنند و وارد یک تحقیق و تفسیر جامع از این فاجعه نمی شوند. و راستی اگر دلیل فروش نوزاد فقط به وجود محله هرندی و زنان معتاد و کارتن خواب آنجا محدود می شود پس حتی با یک حساب سرانگشتی هم می شود آمار فروش نوزاد را تخمین زد. اگر تعداد کل این زنان را ۱۰۰۰  نفر هم تخمین بزنیم آیا بارداری و بچه آوری این میزان زن می تواند تقاضای مافیای فروش و قاچاق نوزادان را تأمین کند؟ آیا حتی اگر تمام زنان معتاد محله هرندی یک بار در سال بچه آوری داشته باشند، آیا نوزادان آنها می تواند پاسخگوی کودکان همراه متکدیان و یا کودکان کار فقط شهر تهران باشد؟ آیا فرزندآوری این زنان می تواند پاسخگوی متقاضیان بازارهای ازدواج اطفال در کشورهای خلیج و پاکستان باشد؟
واقعیت این است که ابعاد فروش کودکان ایرانی از وجود طیف خیلی وسیعی از زنان عرضه کننده نوزاد غیر از زنان محله هرندی حکایت می کند. بله زیر پوست ظلمت این فاجعه دردناک هزاران هزار درد و رنجهای پنهان واعلام نشده ای از زنان تحت ستم ایران نهفته است که آخوندهای زن ستیز هرگز پرده از این زوایا برنمی دارند و لنز دوربین خبرنگاران رسانه های حکومتی هم فقط داستان زنان معتاد محله هرندی و کارتن خوابهای این محله را به گونه ای نان و آب دار و داستان گونه برجسته می کند تا هم مشتری برای خود جذب کند و هم در نهایت، به بیننده و خواننده چنین القا کند که گوئی عامل اصلی فاجعه نوزاد فروشی در ایران در اعتیاد و کارتن خوابی همین محدود زنان محله هرندی خلاصه شده است. بنابراین به آتش کشیدن این محله – همانطور که در سال ۱۳۹۴ به آتش کشیدند- و در بدر و آواره کردن هر چه بیشتر همین زنان نگونبخت تنها راه چاره است.  تا به این ترتیب کسی دنبال عامل اصلی این فاجعه که همانا آخوندهای چپاولگر و زن ستیز در رأس حاکمیت است، نرود.
اما حیقیقت تلخ به جا مانده، «درد» کودکان به فروش رفته است که از هر طرف که بخوانی همان «درد» است. همان درد درمان نشده و جان سوز که بر سر هر کوی و برزن و هر چهارراه و گذری یک جمله را تکرار می کند: «‌کاش مادر مرا در نطفه خفه می کرد».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر