روباه، با دیدن گرگ و باقیمانده شکارش،
گمان برد که این روزیِ آسمانی است.
برای این روباهی که حیات انگلی دارد...
فرقی نمیکند گرگ کیست و تا چه اندازه خشونت به خرج میدهد... حتی اگر گرگ بزرگتر
یا وحشیتری بیاید و این گرگ را از بین ببرد سریع خود را در شکل انگل مورد نیاز گرگ
بعدی عرضه میکند و همان روال و... در تحلیل سیاسی امروز، روباهان بیدست و پا همان
اپوزیسیونهای نمایشیاند؛ زنده از بقای گرگها، اما ناتوان از ایجاد تغییر واقعی در
جامعه. در مقابل، کانونهای شورشی و نیروی سوم، با رهبری پیشتاز و سازمانیافته، مسیر
آزادی را در میدان واقعی ترسیم میکنند با فدای بیکرانشان و سرهای بر دار و بدنهای
شکنجهشدهشان اما استوار و ستبر همچنان شبهای این وطن از گلبانگ صدای انفجارشان
الهام میگیرد و از نور آتش اختناقشکنشان محلهها و شهرهای وطن چراغانی میشوند و
پیام میدهند که صبح میآید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر