یک روایت تکاندهنده
دیگر از دوران اعدامهای فلهای صادق خلخالی بار دیگر نشان داد که چگونه ماشین سرکوب
جمهوری اسلامی در نخستین سالها با سرعت و بیرحمی مرگ میداد و اکنون با خنده تعریف
میکند.
محمود علیزاده
طباطبایی، در روایتی که بهطرزی هولناک بیاحساس و بیاهمیت تعریف میشود، صحنهای
از حکم مرگ لحظهای خلخالی را بازگو میکند:
به گفته او، فردی
که در زندان فقط پیشنماز بود را نزد خلخالی آوردند.
خلخالی پرسید:
«چرا تو را گرفتهاند؟»
مرد گفت: «بیخودی.»
خلخالی ادامه داد:
«زمان اعدام نواب صفوی چه کاره بودی؟»
مرد پاسخ داد:
«بازپرس.»
خلخالی گفت: «آقا
را اعدام کنید.»
و همانجا، اعدام
شد !
اما آنچه این روایت
را هولناکتر میکند لحن خندان و سرخوشانه در بازگویی ماجراست؛ گویی نه یادآور یک حکم
مرگ، بلکه تعریف یک شوخی روزمره است. این همان نقطهای است که نشان میدهد چگونه جنایت
در ساختار قدرت جمهوری اسلامی نهادینه شد و چگونه مرگ انسانها به امری عادی، حتی خندهدار،
تبدیل گشت.
@shoureshgarane
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر