۱۳۹۹ خرداد ۲۳, جمعه

مرجان آزمونی برای هنر و هنرمند ایرانی

آزمونی برای هنر و هنرمند ایرانی ...
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبرهاتان زخمدار است
با ریشه چه می‌کنید؟
تحریف تاریخ در عصر رسانه
خوب است که در عصر رسانه و انفجار اطلاعات قرار داریم. خوب است که سازمان مجاهدین خلق ایران در داخل و خارج کشور دارای پایگاه اجتماعی است. دفتر رسمی، سایت، تلویزیون و نمایندگی دارد. نیروی محوری یک آلترناتیو دموکراتیک و سراسری است.
وقتی در قرن بیست و یکم اخلاف ارتجاع سند جعل می‌کنند و به یک مقاومت خونبار دروغ می‌بندند، خود درنگر که ۱۴قرن پیش با خدا و قرآن و اسلام چه کرده‌اند!
عصبانیت گماشته خامنه‌ای در کیهان
خامنه‌ای می‌خواست با انتشار یک نشریه مجاهد قلابی، سلبریتی‌ها و هنرمندان داخل کشور را در برابر مجاهدین قرار دهد و آنان را با اعمال فشار و تهدید وادار به پس‌گرفتن کامنتها و ابراز سمپاتی‌هایشان نسبت به خانم مرجان بکند طرفی نبست، ناگزیر کیهان شریعتمداری را به صحنه فرستاد تا کریه‌ترین قسمت پنهان این ماجرا را به نمایش بگذارد و نشان بدهد که پشت این جعل حدیث‌کردنها و سندسازیها و نشریه چاپ نمودنهای آن‌چنانی چه کسی قرار دارد.
بگذار خامنه‌ای و گماشته‌اش عصبانی باشند از این‌که نتوانسته‌اند یک هنرمند را از وفا به آزادی و مردم خویش باز دارند و وادار سازند که در مسلخی به بزرگی ایران «تیماج سبز میرغضب» را با لکه‌های آتش‌خونٍ گل بر آن «چمن» بخواند و برای پرهیز از آشفته شدن قیلوله دیو، لبخند خود را در پشت لبانش با نوار زخم‌بندی به بند بکشاند.
بگذار خامنه‌ای و مشاطه‌گرانش قولنج بگیرند که چرا نتوانسته‌اند یک هنرمند مردمی را به مجیزگویی و چکمه‌لیسی خویش وادارند و تا حضیض خفت لجن مال سازند.
آری، آری، آری، این نه گناهی است که در قاموس ارتجاع و استبداد بتوان آن را چشم پوشید.
روح مرجان شاد که حتی با مرگ دریغ‌انگیزش آخوندهای زن‌ستیز و دشمن آزادی را چزاند.
آزمون هنر و هنرمند در زمانه عسرت
مرجان گویی با زندگی، انتخاب مبارزه، رزمندگی بی‌چشمداشت، فداکاری آرمان‌خواهانه و سرانجام مرگ شرافتمندش به آزمونی برای هنر و هنرمند ایرانی تبدیل شد. تا تکلیف خود را مشخص کنند و بگویند به کدام جبهه تعلق دارند؟ مردم و تاریخ ایران با سلسله‌ای از شهیدان و قهرمانانش برای آزادی یا نظام ولایت فقیه این دشمن‌ترین دشمن آزادی و اشغالگر ایران و فرهنگ ایران.
مرجان به‌خصوص با زن بودنش رذیلانه‌ترین اتهام‌ها را از دشمن زن‌ستیز به جان خرید. در زندانهایش ایستاده جنگیدن را آموخت و در برابر روزها و شبهای کبود تازیانه و تهمت در هم نشکست. جرم نابخشودنی و بزرگترین جرم او این بود که از حرمت نام ممنوع مجاهد خلق به دفاع برخاست. چه جرمی! چه جرمی! که به لب بردن نام آن نیز کافی بود سر نام‌ برنده را بالای دار ببرند و پیکر او را شمعآجین نمایند و مرجان چنین کرد.
این جلوه‌ای از مصاف آشتی‌ناپذیر سرنوشت بین فقیهان ریایی و مقاومت ایران است. در ظاهر موضوع دعوا هنر و هنرمند است اما در جوهر خود دعوا بر سر ایران و سرنوشت ایران و گوهر به یغما برده آزادی است.
لیچاربافی ارتجاع و هم پیاله‌ها و همپالگی‌هایش جز این‌که مرجان را به اوج ببرد و مردم را با مجاهدین هر چه بیشتر پیوند بزند، رهاورد دیگری نخواهد داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر