۱۳۹۹ تیر ۴, چهارشنبه

مقاومت یا تسلیم؟ این اصل دعواست… – از: م.صادقی


امثال مصداقی، یک حرف بیشتر ندارند: چرا مقاومت می‌کنید؟ چرا تسلیم نمی‌شوید؟ چرا مبارزه می‌کنید؟ چرا برانداز هستید؟...
تیر ۴, ۱۳۹۹
مقاومت یا تسلیم؟ این اصل دعواست… – از: م.صادقی
در شرایطی که مقاومت سرفراز ایران آغاز چهلمین سال مقاومت انقلابی را با شکوهی بی نظیر جشن می‌گیرد و با اقتدار تمام در مسیر کسب دستاوردها و پیروزیهای بازهم بیشتر به پیش می‌تازد، این رژیم درمانده و مستأصل آخوندی است که همچنان به تکرار شیطان سازی های صدبار شکست خورده و بی نتیجه علیه مجاهدین ادامه می‌دهد. در داخل کشور شوی مسخره طومار ۸هزار نفری برای سفر «خانواده» های مجاهدین به آلبانی راه می‌اندازد و در خارج کشور نیز مزدوران سفله و تواب خود را برای لجن پراکنی و پخش اراجیف سفارشی اطلاعات علیه مقاومت بکار می‌گیرد. وادادگان و توابان حقیری که مأموریتی جز شستن دستهای خونین آخوندها ندارند. همان دستهایی که بخون هزاران تن از بهترین فرزندان این میهن و منجمله میلیشاهای خونین بالی آغشته است که چهل سال پیش در همین روزها داغ گفتن اسم خود را نیز بر دل جلادان خمینی نهادند. تواب تشنه بخون در زمره همین مأموران دون پایه ایست که با داعیه و پز مخالفت با رژیم بدنبال در بردن رژیم هستند، رژیمی که کاری جز سرکوب و ریختن خون آزادیخواهان و فرستادن هزار هزار از مردم بی پناه به قربانگاه کرونا برای خریدن فرجه بقا و ادامه حیات ننگینش ندارد.
راستی حرف حساب این مستخدمان پلید وزارت اطلاعات چیست؟ حرف حساب امثال مصداقی، موجود پست و حقیری که با هر پدیده ای که بویی از ایستادگی و مقاومت دارد در جنگ است چیست؟ او که روزگاری در راهروهای مرگ، خط لاجوردی برای محو و نابود کردن هر ذره ای از عنصر مقاومت و ایستادگی را پیش می‌برد، او که همراه و همکار شکنجه گران برای درهم شکستن تشکیلات از هیچ خدمتی فروگذار نمی‌کرد، همان تشکیلاتی که نماد ایستادگی و مقاومت و پیام ماندن و ماندگاری بود، او که در عمل کاری را می‌کرد که از شکنجه گران و بازجویان بر نمی‌آمد، هم‌او که برای شکار مجاهدین در گشت های خیابانی می‌نشست، حال سوار بر گشت های سیاسی وزارت اطلاعات در خارج کشور چه می‌خواهد؟ او یک حرف بیشتر ندارد، آری موجود حقیری که از هزارتوی بریدگی و ندامت عبور کرده و در حالی که صف های طولانی سروقامتان سربدار از «راهروهای مرگ» عبور میکردند آنها را در آزادی عمل کامل نظاره می‌کرده یک حرف بیشتر ندارد: چرا مقاومت می‌کنید؟ چرا تسلیم نمی‌شوید؟ چرا مبارزه می‌کنید؟ چرا برانداز هستید؟
واقعیت اما چیست؟
در یکسو مقاومتی سرفراز و تسلیم ناپذیر است که چهل سال بی وقفه و البته با پرداخت بهایی سنگین از خون و رنج بهترین فرزندان این میهن پرچم مقاومت و تسلیم ناپذیری را در مقابل سفاک ترین دیکتاتوری تاریخ این میهن برافراشته است و در آنسو رژیمی غرقه در بحران که در سراشیبی سقوط و در فاز پایانی همچون غریق به هر خس و خاشاکی چنگ می‌زند. در حضیض عجز و واماندگی در مقابل این مقاومت تا آنجا پیش می‌رود که به شرط رعایت مرز سرخ «مجاهدین» از مرز سرخ تاخت و تاز به عمود خیمه نظامش هم کوتاه می‌آید، تا به این ترتیب مانع از گرفته شدن مچ امثال توابان تشنه بخونی گردد که در لجن پراکنی علیه مجاهدین و رهبری این مقاومت هیچ حدو مرزی را نگه نداشته است.
رژیم پابه گور آخوندی یک مشکل بیشتر ندارد و آن هم مجاهدین و مقاومت ایران است که به ناچار سرهر بزنگاهی آدرس و نشانی او را می‌دهد. ولی فقیه درمانده نظام در ۲۸ اردیبهشت همین امسال به آشکارترین بیان به این درد بی درمان رژیم اذعان کرد: «آن‌ها روی جوانان ما کار می‌کنند و برای این برنامه‌ریزی می‌کنند…» طبیعی است که رژیم نیز متقابلاً در همه زمینه ها دست بکار می‌شود. از دستگیری های گسترده جوانان و دانشجویان گرفته تا توطئه و شیطان سازی برای از میان برداشتن تنها جایگزین دمکراتیک جهت بدست آوردن تضمین بقا
سفله‌گان حقیر نیز در فاز پایانی رژیم پلید آخوندی به همان شدتی سر خود را به قعر گنداب رذالت و پلیدی می‌کوبند که اربابان جنایتکارشان در اطلاعات آخوندی سر خود را به البرزکوه!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر