محمد حیاتی

محمد حیاتی

اولین‌باری که «محمد‌آقا» را دیدم، در اولین خانه تیمی خودمان بود. این خانه تیمی را که عبارت بود از یک تک‌اتاقی اجاره‌یی، من و دو یا سه‌ نفر دیگری که توسط شهید موسی خیابانی عضوگیری شده بودیم، به‌راه انداختیم.
  رابطه «محمد‌آقا» از همان برخورد اول به‌وضوح چیزهایی را در ذهن من تغییر داد. او خیلی ساده و صمیمی نشست و بحثش را شروع کرد، اولین‌باری بود که صحبتهایش را می‌شنیدم. اول جریان تکامل انسان را برایمان بحث کرد، مسئولیت انسان را توضیح داد و جا‌به‌جا آیات قرآن و نهج‌البلاغه را می‌خواند. با آن که من سابقه مذهبی و آشنایی با آیات قرآن داشتم، اما راز شگفتی در بیان و تلقی او از قرآن بود که من احساس می‌کردم آیاتی را که بارها خوانده بودم، برایم جدیدند. اصلاً به کنه و محتوایشان پی نبرده بودم. آیات قرآن و خطبه‌هایی که او از نهج‌البلاغه می‌خواند، چیزهایی بود که با واقعیتهای آن روز و با مسائلی که ما با آن درگیر بودیم، انطباق داشت. در همان اولین برخورد، من چیزی را در وجود او به رأی‌العین دیدم که هیچ‌گاه یک تصویر مادی از آن نداشتم. سیمای پرصلابت و با شکوه انسانی که ساده و صریح و در عین‌حال بسیار عمیق و فصیح است. وقتی که او صحبت می‌کرد، احساس می‌کردم که وجود او «حقیقت» را منعکس می‌کند. ذره‌یی جای وهم و خیال باقی نمی‌گذاشت، با هر‌ جمله‌یی که ادا می‌کرد مسئولیتی در مقابل ما می‌گذاشت. این دل‌انگیزترین خاطره‌یی است که از او دارم.