۱۳۹۴ خرداد ۵, سه‌شنبه

نقطه کمال – عباس داوری

 

       
عباس داوری

عباس داوري

فروردین 51، ما در زندان اوین و در سلول بودیم، سلولی که شهید بنیانگذار سعید محسن و سردار خیابانی و یک نفر دیگر و من در آنجا بودیم. آن روزها بحث دادگاهها به‌خاطر این‌که بچه‌ها را به دادگاه می‌بردند داغ بود. به‌خصوص که در دادگاه اول، به محمدآقا حکم ابد داده بودند و حکم اعدام ندادند، در حالی‌که به خیلی از بچه‌ها حکم اعدام داده بودند.
سعید از ما سؤال کرد که فکر می‌کنید که اعدام محمدآقا به نفع مردم و سازمان است یا به ضرر مردم و سازمان؟ ما گفتیم معلوم است اعدام نشود به نفع مردم به نفع سازمان است. دلیلش این است که الآن مردم در بیرون به‌خاطر محمدآقا تظاهرات کردند.

سعید گفت: اشتباه می‌کنید. بعد یک بحث مفصلی کرد؛ بحثهایی که سعید می‌کرد به‌لحاظ انسجام و ذهن بسیار منسجمی که داشت و منطقی که در بحثهایش حاکم بود می‌توانست طرف را مجاب بکند، اما بحثی که او کرد یک بحث واقعی بود. گفت: شما اشتباه می‌کنید به این دلیل که نقطه کمال خود محمد، اعدام او است، نقطه کمال سازمان هم اعدام محمد آقا و اعدام ما بنیانگذاران است، به‌خصوص که شما نگاه بکنید توی تاریخ معاصر، این رهبرانی که سازش کردند چه چیزی به مردم القاء کردند. همه اعتماد مردم را از بین بردند. دشمن را باید شناخت، وقتی محمدآقا را اعدام نمی‌کنند دشمن هزار فتنه دارد، هزار توطئه دارد، به‌خصوص که محمدآقا توی زندان است، کسی را نمی‌بیند و کسی با او ملاقات نمی‌کند، قطعش می‌کنند، برای او شایعاتی درست می‌کنند؛ بنابراین نقطه کمال محمد عبارت از این است که او اعدام بشود، بعد مثالی زد از ابن سکیت یکی از ادیبان عرب که معلم فرزندان یک خلیفه فکر کنم متوکل عباسی بود گفت وقتی متوکل عباسی دید که بچه‌هایش دارند اسم ائمه را با احترام به زبان می‌آورند، ابن سکیت را صدا زد و گفت: این چیه به بچه‌های من یاد دادی، اگر اینها را تغییر ندهی زبانت را از پشت گردنت در می‌آورم، ابن سکیت یک نگاهی کرد گفت: از قضا نقطه کمال زبان من این است که به دست تو از پشت گردنم دربیاید، بنابراین نقطه کمال محمدآقا، نقطه کمال سازمان عبارت از اعدام محمدآقا است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر