۱۳۹۴ بهمن ۱۷, شنبه

خانم مريم رجوي رئيس جمهور مقاومت در مراسم بزرگداشت خانم صفرزاده، مادر موسي خياباني خاطراتي از 19 بهمن و شهادت اشرف و موسي در سخنراني خود (در بهمن 1391) بيان كردند كه بمناسب 19 بهمن آنرا مرور ميكنيم:
خانم مريم رجوي
همه روزهاي بزرگ در فرهنگ و تاريخ هر ملتي  سمبل يك تحول سرنوشت ساز است. مثل يك پيروزي يا يك عيد يا  عبور از يك دورهي سخت و تاريك. روز نوزده بهمن هم براي مردم ما روز تسليم ناپذيري است. روزي است كه هر ايراني به آن استناد ميكند كه ملت ايران هرگز تسليم حاكميت آخوندها نشده و بالاترين بها را براي اين ايستادگي پرداخته. آن هم بهايي از بالاترين نقطه رهبري كننده جنبش مقاومت كه اگرچه سنگين و طاقت فرسا بود اما اين جنبش را در قلب اعتمادها و عاطفههاي يك خلق جا داد و براي همه روشن كرد كه راه و رسم اين مقاومت از فرصت طلبي و قدرت طلبي مبرّاست.
دلم ميخواد اين جا قدري راجع به 19بهمن بگم چون فكر مي كنم گره خورده با اونچه كه بر سر مادر قهرمان ما مادر خياباني آمد. 19 بهمن روز عاشوراي مجاهدين ، حماسه بزرگي است كه سراسر ايران را لرزاند اخبار آن در 4 گوشه جهان منعكس شد. و فكر مي كنم كه كسي نباشه كه در اون دوران را به ياد نياره
من شب  در يك پايگاه ديگر  بودم وقتي كه تلويزيون رژيم اخبار را اعلام كرد. و از تلويزيون صحنه ها را ديدم. موسي با رشادت تمام، آرام و مطمئن چون سرداري فاتح، آرميده بود. اشرف كه پيكر مثله شده او  بدست پاسداران، در پتويي پيچيده شده بود و جرات نداشتند اون رو  نشان بدن، از دور اما لاجوردي جلاد مصطفي فرزند يك ساله اشرف و مسعود رو بر بالاي پيكر مادرش آورده بود.  فكر مي كنم كه از همونجا پيام اين خونها همه جا جاري شد. پيام خون سمبل زن انقلابي مجاهد خلق، شهيد اشرف رجوي به همه جا رفت به خصوص در اعماق زندانها و همه زندانيان شوريدند.
پيام خون او و جوشش خون او، نسل اندر نسل ادامه داشت و دارد، و ما در تمام صحنه ها در اين ساليان شاهد آن بوديم. در فروغ،  جاودانه فروغها با پايداري مقاومت و جنگ آوريشان نشان دادند كه زنان انقلابي مجاهد خلق، سمبل و الگويي چون اشرف را دارند، در دوران پايداري ده ساله، اشرفي ها نشان دادند كه چه الگويي را در مقابل خودشان دارند، تا شهادت صبا و آسيه كه آنها هم بعنوان نسل نويني از زن مجاهد خلق و زن ايراني نشان دادند كه زنان ايراني، زنان مقاومت و زنان مجاهد خلق، ديگر زنان قبل نيستند. الگويي چون اشرف را در مقابلشان دارند، و من مطمئنم كه اين پيام، اين جرياني از خون بهترين فرزندان مردم ايران در روز آزادي و پيروزي مقاومت مردم ايران به ثمر خواهد نشست و ثمره آن آزادي و رهايي مردم ايران خواهد بود. در روز پيروزي مردم ايران خواهند فهميد كه چه قيمت كلاني براي مقاومت در مقابل ديكتاتوري مذهبي براي مقاومت در مقابل پاسداران براي رسوا كردن پاسداران ، براي رسوا كردن آخوندها و چه قيمتي براي پيروزي مردم ايران داده شده.
اين تاريخ مقاومت ايرانه كه بسياري از صفحات اون نانوشته هنوز باقي مانده.  صحنه هايي بود كه فكر مي كنم همه ايران و ايرانيان آزاده را لرزاند. و كسي نبود كه بر عاملان آن لعنت نكند و از آن طرف بر آفرينندگان اين حماسه بزرگ همه درود فرستادند. اگر چه كه خيلي دردناك بود و از عزم و اراده اونها و پايداريشون در برابر دشمن غدار و مقاومت جانانانه در حالي كه همه اونها مي دونستند كه نهايتا در پايگاه مجاهدين چه خواهد شد. بله همه از اين قهرمانيها گفتند و گفتند و گفتند تا امروز.
راستي كه تا اونجا كه به مجاهدين برمي گرده مجاهدين از ابتدا ميدانستند كه وقتي به خميني جلاد ”نه” ميگويند قيمت اون كلان است. قيمت آن همه چيز است. و گذشتن و فداي همه چيز و فداي بهترين چيزها. من فكر مي كنم كه اين منطق را بهتر از همه مسعود ميدانست كه اين مسير قيمت كلاني از او خواهد گرفت، قبل از همه.
فكر مي كنم كه اشرف، موسي، آذر و همه شهدايي كه در اون پايگاه بودند، يا در پايگاههاي مجاهدين در اون روزها، مي دونستند كه  سرنوشت چي هست ولي با اين وجود ايستادند آن هم با عزم و اراده يي پولادين
با سري بلند براي اين كه بتونند تا آخرين لحظه  از عهده مسئوليت و تعهداتشون بربيايند و به خصوص درسي بدهند از يك طرف براي دشمن و از طرف ديگر درسي براي دوستان. كه بياموزند كه چگونه بايد در مقابل دشمن ايستاد و مقاومت كرد و تسليم نشد و به عكس دشمن رو خسته و فرسوده كرد.
بهرحال خوشا به سعادت شهداي 19بهمن و اونهايي كه در ركاب اشرف و موسي به شهادت رسيدند و اون نبرد جانانه يي كه كردند و به عهد خودشون با خدا و خلقشون وفا كردند.
پيام اونها خوار و خفيف دونستن دشمن بود. و از ميدان به در بردنش و به عكس ارزشهاي متعالي و انسان موحد  رو هرچه بالا و بالاتر حفظ كردن و ارتقا دادن.  من فكر مي كنم كه تا آنجا كه پيام آنها بود يعني اين كه مجاهد خلق كه آماده پرداخت همه چيز است. اين رو مردم ايران در 19 بهمن به چشم ديدند به خصوص ديدند كه مجاهدين و در راس آنها مسعود ، رويه جديدي در تاريخ مبارزات خلق ها ، آفريد. فكر مي كنم كه تا اون زمان همه ويژگيهاي بسيار برجسته يي از مسعود به عنوان يك رهبر ، رهبر سياسي، يك رهبر ذيصلاح، هشيار ديده بودند. اينها چيزهاي روشني بود براي همه. رهبري كه محبوب نسل جوان بود چون آرمانها و ارزشهاي اونها رو نمايندگي مي كرد اما فكر مي كنم در روز 19بهمن يعني با حماسه عاشوراي مجاهدين يك وجه جديد از راهبري مسعود براي مردم ايران و حتي براي خود مجاهدين برجسته، عيان و آشكار شد، اون وجه اين بود كه در راس يك سازمان انقلابي، در راس يك جنبش در راس يك مقاومت و در راس يك آلترناتيو، رهبري قرار داره كه قبل از هر چيز آماده است كه از همه چيز خود بگذره  و اين حرف جديدي بود. آري مسعود از همه چيزش گذشت، از اشرف شهيدانش، از سردار سردارانش يعني موسي، از طفل شيرخوارش يعني مصطفي ..... ما در سال 91 هستيم سي و يك سال از حماسه عاشوراي مجاهدين ميگذره. الان گذشتن از همه چيز براي نسلهاي مجاهدين براي همه خواهران و برادرانمان يك رويه بسيار بسيار مقدماتي لازم و ضروري شده به طوري كه الان من به جرئت مي تونم بگم هر يك از اونها آموزگار اين منش هستند. ولي روزگاري بود كه اين رويه ها اصلا وجود نداشت. اين رويه ها خلق شد.  با پيشتازي با معلمي، با رهبري كه قبل از همه هم از خودش شروع كرد.

من فكر مي كنم كه چنين تحولي خيلي دردناك بود اما رنجهاشو زنان، مردان و مادران و پدراني تحمل كردند كه در كانون اين رويارويي بودند و مادر بزرگوار خياباني مادر موسي، خانم صفرزاده يكي از مهمترين آنها بود. چرا كه مادر موسي بود و چنان كه سراسر عمرش هم نشان داد به روشني واقف بود كه چه تعهدي بر دوشش داره و جامعه و تاريخ مجاهدين چه انتظاري از او دارند. و الحق كه اون رو به خوبي برآورده كرد. شما مي دانيد كه در حاكميت ديكتاتوري شاه، در آن سالهايي كه موسي در زندان بود، اين مادر دلير در شبهاي احيا در ماه رمضان بي پروا براي آزادي زندانيان سياسي دعا ميكرد و دعا ميكرد كه خدايا دشمنان آنها را سرنگون كن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر