۱۳۹۹ خرداد ۱۴, چهارشنبه

فلاکت سیاست انقباضی در داخل ونکبت استعمال توابین و سفله‌گان درخارج

فلاکت سیاست انقباضی در داخل ونکبت استعمال توابین و سفله گان درخارج
خامنه‌ای در ۲۸اردیبهشت امسال نقطه پایانی بر گمانه‌زنی‌ها در مورد گزینه‌های سیاست کلان رژیم گذاشت. او در سخنان سرفصلی‌اش به‌طور علنی نقشه مسیر انقباض و قطع امید از هر نوع گشایش با غرب را اعلام کرد.:
«برای آیندهٔ کشور بسیار گران تمام خواهد شد که جمهوری اسلامی در مواجههٔ با این جبههٔ ظلم و کفر و استکبار عقب‌نشینی کند.»
چرا انقباض؟
خامنه‌ای باید برای خفگی اقتصادی (سقوط صادرات نفت به۷۰هزار بشکه در روز، نزدیک شدن درآمد نفت به‌صفر و کسری بودجه‌ای که به‌نیمی از مبلغ کل بودجه رسیده)  و پیامد بلافصل آن، یعنی نارضایتی فزاینده و شورش و قیام، چاره‌ای می‌اندیشید.
راه‌حل‌های اقتصادی، اگر بتوان مزخرفاتی از قبیل «اقتصاد مقاومتی» و «جهش تولید» را راه‌حل نامید، بی‌جواب بودند. بنابراین بازهم به چاپ اسکناس، فضاحت بورس، بالا بردن قیمت بنزین (سود روزانه دویست میلیارد تومان به‌قیمت قتل‌عام ۱۵۰۰ نفر و سرکوب گسترده بعدی) و بعد هم آمادگی برای مقابله با نارضایتی فزاینده و قیام در تقدیر با سرکوب حداکثری روی آورد. معنای این آمادگی ازجمله بستن همه شکاف‌ها به‌خصوص در رأس نظام است. خامنه‌ای ناچار است مسیر انقباض با پذیرش تبعات فوق‌العاده سنگین داخلی و بین‌المللی آن در پیش بگیرد.
پاسخ این دو سؤال روشن‌تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد:
  • تشدید سرکوب راه‌حل یا بیان بی‌راه‌حلی؟
  • انقباض از موضع قدرت یا ضعف؟
در اجرای نقشه مسیر انقباض، همان لولوخرخره‌هایی که «اصلاح‌طلبان» در «انتخابات» ۹۶، می‌گفتند اگر به‌روحانی رأی ندهید، آن‌ها سر کار می‌آیند، در رأس قوای نظام قرارگرفته‌اند: رئیسی جلاد قتل‌عام در رأس قوه قضاییه، و قالیباف پاسدار قاتلی که افتخارش «لوله کردن دانشجویان» و «چوب زدن» در کف خیابان‌ها بوده هم در رأس قوه مقننه، چوب «دولت جوان حزب‌اللهی»‌ را هم، خامنه‌ای از اول خرداد ۹۸ بلند کرد. این بار الگوی موردنظرش را اعلام کرد: قاسم سلیمانی. پس کلمه «جوان» نقش ایزگم‌کنی دارد. چون قاسم سلیمانی ۶۶ ساله و مرده است.
نقطه شکست سیاست کلان رژیم
این نقشه مسیر، یک نقطه شکست دارد: حضور قدرتمند یک مقاومت سراسری و یک آلترناتیو شناخته‌شده بین‌المللی، همان عاملی که در گذشته هم اصلی‌ترین مسیرهای برون‌رفت رژیم از بحران‌ها را ناکام گذاشته:
  • جنگ ضدمیهنی‌ای را که خمینی رسماً اعلام کرده بود تا نابودی آخرین خانه در تهران ادامه خواهد داد با سیاست صلح و با تأسیس ارتش آزادی‌بخش و کمرشکن کردن ماشین جنگی خمینی، آن‌چنان به‌شکست کشاند که خمینی به‌زبان اشهدش گفت زهر خوردم و آتش‌بس را پذیرفتم.
  • جاه‌طلبی هسته‌ای رژیم را که با هزینه چند ده‌میلیاردی از جیب و سفره مردم ایران می‌خواست به‌عاملی برای بقای خود و استمرار غارت همین مردم تبدیل کند، درحالی‌که در گنداب سیاست مماشات غرب، تأییدیه «یکی دو بمب هسته‌ای» را از شیراک و حمایت تلویحی «رژیم قصد بمب‌سازی ندارد» را از سازمان‌های اطلاعاتی وقت آمریکا گرفته بود، با یک کارزار افشاگرانه عظیم، به‌شکست کشاند. به‌طوری‌که هنوز هم آه و فغان خامنه‌ای به‌هوا است.
  • دخالت‌های منطقه‌ای رژیم به‌خصوص در عراق را با کار عظیم آگاه‌گرانه (افشای لیست ۳۲۰۰۰ مزدور رژیم در عراق ازجمله در مناصب وزارت، جمع‌آوری طومار پنج میلیون و دویست هزار عراقی در یک نوبت و سه میلیون شیعه عراقی در نوبت دیگر در محکومیت دخالت‌های رژیم) به‌شکست کشاند. به‌طوری‌که رژیم، دیگر نتوانست در جامعه عراق جای پایی داشته باشد.
  • بندوبست‌های بین‌المللی رژیم را که بر مبنای به‌تاراج دادن اموال مردم ایران صورت می‌گرفت و تا انواع همدستی‌های سیاسی و نظامی، از لیست‌گذاری تا بمباران پایگاه‌ها و خلع سلاح و دستگیری و حتی تلاش برای استرداد رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت پیش رفته بود، به‌کلی به‌شکست کشاند. به‌طوری‌که امروز رژیم با فشار حداکثری، لیست‌گذاری سپاه و نیروی قدس و حزب‌الشیطان و حتی حذف قاسم سلیمانی مواجه است.
طرح رژیم برای مقابله
خامنه‌ای در سخنرانی سرفصلی در ۲۸ اردیبهشت هم بیش از توضیح در مورد خود سیاست موردنظر، بر مقابله با مجاهدین به‌عنوان عامل شکست نقشه مسیرهای بقای رژیم تأکید کرد. در رابطه با قیام‌هایی هم که سراپای رژیم را به‌لرزه انداخته خامنه‌ای به نیروهایش گفته و می‌گوید که دنبال اهداف پراکنده نباشند. همه‌چیز زیر سر «مجاهدین» است. زیرا آن‌ها به‌اذعان رژیم در همه معادلات سیاسی و اجتماعی و داخلی و بین‌المللی حضور دارند و به‌مثابه کاتالیزور و معین عمل، به همه تحولات در جهت براندازی رژیم شتاب و سمت‌وسو می‌دهند.
خامنه‌ای فراخوان، سازمان‌دهی و فرماندهی قیام دی ۹۶ را کار مجاهدین دانست. «قیام بنزین» را هم حاصل طراحی و اقدام مجاهدین در هماهنگی با ژنرال‌های آمریکایی دانست.
بنابراین موفقیت در پیشبرد کلان سیاست انقباض برای رژیم مستلزم نابودی، یا دست کم ضربه زدن و محدود کردن مجاهدین است.
در ارکان حکومت، روی کار آوردن هارترین جنایتکارانی که نقش مستقیم در کشتار مجاهدین داشته‌اند با همین هدف صورت گرفته.
درصحنه اجتماعی، دانشگاه از اولین و مهم‌ترین هدف‌ها است. چهار میلیون دانشجو با پراکندگی در سراسر کشور و نقش کیفی به‌عنوان موتوری که می‌تواند حلقه واسط اقشار معترض اجتماعی با نیروی سرنگون کننده باشد، منبع نگرانی جدی رژیم است.
وصل دانشجویان به نیروی پیشتاز سرنگونی، یعنی مجاهدین کابوس و مرز سرخ رژیم است. هشدارهای خامنه‌ای نسبت به‌خطری که از جانب مجاهدین، «جامعه جوان» را تهدید می‌کند و  اقدامات جنون‌آمیز رژیم در دستگیری و شکنجه دانشجویان و اعضای کانون‌های شورشی از این بابت است. رژیم همه ملاحظات را کنار می‌گذارد و دستگیری دانشجویان نخبه کشور را به‌جرم ارتباط با مجاهدین اعلام می‌کند.
قبلاً هم وقتی به‌مجاهدین می‌رسید سایر ملاحظات کنار می‌رفت. در مقطع قیام و برای منحرف کردن آن و دور کردن مردم از مجاهدین، به‌اعتراف روزنامه جمهوری اسلامی در ۵ تیر ۹۷، دستجات چماق‌دار که در نمازهای جمعه رژیم شرکت می‌کنند به‌نفع سلطنت شعار می‌دادند. و یا در آذرماه ۹۸ ایادی رژیم که بعداً هویتشان به‌عنوان نفرات سپاه و بسیج لو رفت تحت عنوان مارکسیست، در دانشگاه تهران علیه مجاهدین شعار دادند.
در خارج کشور، رژیم ناتوان از موشک‌پرانی به مجاهدین و محاصره دارویی و پزشکی و شکنجه روانی با ۳۲۰ بلندگو، و بعد از شکست پرهزینه طرح‌های تروریستی‌اش با دستگیری دیپلمات‌ها و به‌باد رفتن سرمایه‌گذاری‌های چندین ساله، ناچار شده با آتش زدن به مال‌اش، هر چه مزدور زیر عبایش جا داده بود بیرون بریزد، لو رفتن‌ها و دست رو شدن‌ها را هم بی‌خیال شود و بدون ظاهرسازی‌هایی که قبلاً در قبال مستخدمینی مثل تواب تشنه به‌خون (مصداقی) یا مزدور سفله (یغمایی) انجام می‌داد، برای لگداندازی به‌مجاهدین، همه‌شان را همراه با مهره‌های سوخته‌ای مثل خدابنده و سینگلتون در یک جوال مشترک (تومار سینه‌چاکان دیدار خانواده‌ها با مجاهدین) بریزد. توماری که البته یک فایده دارد، کار کسانی که بخواهند پیگیری‌های حقوقی برای محاکمه و کیفر دادن مزدوران انجام دهند را ساده‌تر می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر