«یه روز خوب هیچوقت
خودش نمیاد یعنی پا نداره که بیاد ما باید بیاریمش»
گلناز رفت که روز خوبرو بیاره
اما پاسداران شقاومت وحشت زده به سمتش شلیک کردند.
و آزاده ضربی دانشجوی کارشناسی
با گلولهای که بر حنجرهاش نشست به خاک افتاد.
خون گلناز بذر خروشی شد
و گلولهای که بر حنجره آزاده نشست، هزار
پنجره به سوی قیام گشود
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر