تشکیل جلسه دادند و فکراشون رو ریختن
رو هم که چکار کنن تا هر وقت گربه به لونه شون نزدیک شد متوجه بشن و بتونن فرار
کنن. بعد از کلی همفکری و بحث و تبادل نظر به این نتیجه رسیدن یه زنگوله گردن گربه
ببندن که وقتی گربه نزدیک شد فرار کنن
همه با طرح موافقت کردند
اما یکی از موشها پرسید: خب، کی
زنگوله رو گردن گربه ببنده؟
همه ساکت شدند😐 چون کسی حاضر نبود این ریسک رو
بکنه
حالا داستان پهلویه برای خود سرنگونی
برنامه نداره ولی برای بعدش داره :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر